رضا صادقیان
یک سال از عمر دولت دوم حسن روحانی سپری شد. دولت دوازدهم با ارایه شعارهای جذاب، انگشت نهادن بر روی مطالبات شهروندان و تند کردن نسبی فضای انتخابات با استفاده از ادبیات چالش برانگیز به رویارویی رقیبان خویش برخواست و نتیجه انتخابات نشان داد، پیشنهادهای مشاوران در بازه زمانی تبلیغات انتخابات و سخنان روحانی در میان رای دهندگان تاثیرگذار بوده است؛ اما همین دولت در پاسخ دادن به خواستههای بهحق شهروندان همانند دولتهای سابق ناتوان عمل کرده است. گرانی دلار، طلا، افزایش تورم، رونق پیدا نکردن فضای کسب و کار، افزایش اعتراضهای کارگری و. . .
چهرههای نزدیک به جریان اصولگرا و حتی نیروهای جوان با گرایشهای اصلاحطلبی نیز منتقد عملکرد ضعیف دولت هستند، هر دو گروه از زاویه نگاه خویش انتقاد میکنند، اولی از بازتر شدن فضای جامعه گله دارد و دومی از بسته بودن، به نظر میرسد آنچه به عنوان علت اصلی و اساسی از سوی ناظران و منتقدان و حتی منکران فعالیتهای دولت کمتر به آن دقت میشود، ساختار غولواره دولت و بخش اجرایی کشور است. در میان یادداشتهای منتشر شده در نشریات، کمتر به این نشانی دست مییابیم که عمده مشکلات کشور نه از دولت اسبق، سابق و فعلی که از بزرگی و فربه بودن ویرانگر دولت است. هر کدام از چهرههای سیاسی که اقدام به شرکت در کارزار انتخابات و به دست آوردن بالاترین قدرت اجرایی در کشور میکند، بیش از آنکه به سایر مشکلات تمرکز داشته باشد، فریب توانمند بودن دولت را میخورند. اکثر شعارهای انتخاباتی برآمده از چنین نگرشی است.
شعار درباره بهسامان کردن وضعیت گرانی، ارزنتر شدن کالای اساسی مردم، پرداخت وام بدون طی کردن مراحل اداری، ثابت نگاه داشتن قیمت انرژی، کاهش بیکاری، کنترل بیماریهای واگیردار، رونق بخشیدن به بازار، مشخص کردن تکلیف نیروهای تازه استخدام در وزارتخانهها، اجرا کردن طرحهای ملی، به پایان رساندن صدها و هزاران پروژه عمرانی و. . . به وفور از زبان کاندیدا بیان و شنیده شده است. در واقع، سازه ناساز و بزرگ دولت کاندیدا را وامیدارد که به صورت رگباری به رای دهندگان قول بدهند و تصویری زیبا و چشمنواز را مقابل چشم شهروندان از آینده نه چندان دورترسیم کنند.
هنگامهای که همه شهروندان گمان داشته و دارند که هر حرکتی از سوی دولت انجام میشود و هر سیاستی از سوی همان دولت به اجرا در میآید، شهروندان مشارکت کننده در انتخابات غریب به اتفاق اکثر شعارها را باور و به فرد گوینده شعار رای میدهند. در اینجا بزرگی دولت مدنظر است. به واقع ساختار بزرگ و فربه دولت و حوزههای نفوذ این دولت برای هر ناظری آنقدر کشش دارد که خواسته-ناخواسته علاقمند به کسب بالاترین قدرت باشد و به طبع همین دیدگاه، شهروندان نیز به فردی رای میدهند که قرار است سکان دولتی غولپیکر را به دست بگیرد. بنابراین دور از ذهن نیست که عدهای حتی گمان کنند رییس دولت میتواند با سیاستگذاریهای خاص و برنامهریزی دقیق ملت را به سوی رفاه، آبادانی و توامندسازی همیشگی راهبری کند و یا دولت-حکومت را سرنگون کند!
اما همین دولت به دلیل بزرگی آن، از عقل کوچکی برخوردار است. عقل دولت در ایران بهاندازه بدن بزرگ و بیقوارهاش نیست. اندامواره دولت در ایران به دلیل بزرگی، شباهت زیادی به موجودی ناقصالخلقه دارد؛ موجودی که زیاد حرف میزند، وعدههای بسیار و بیکران میدهد، کم عمل میکند، عقل درست و درمانی ندارد و آنقدر فربه است که گاه دستهایش به حرکت در میآید ولی توان راه رفتن ندارد، بخشی از ناهماهنگی و کوک کردن سازهای مختلف در سیستم بانکی، مالی و اجرایی کشور در وازتخانهها به دلیل بزرگی دولت است. عقل کوچک دولت ناتوان از سیاستگذاری، برنامهریزی و پاسخ دادن به مطالبات و خواستههای مردم است. تا مادامی کهاندازه و حجم دولت در ایران، به بزرگی دولت فعلی و دولتهای سابق باشد، کمتر میتوان به راهبری و بهسامان کردن امور جاری کشور امید بست. شاید وقت آن رسیده که به جای پرتاب توپ در زمین رقیبان سیاسی و ساختن دشمنهای فرضی در بزنگاههای مورد نیاز و لازم، نگاهی دوباره به اصل ۴۴ قانون اساسی و سیاستهای کلی اصل ۴۴ بازگردیم. نگه داشتن دولت بزرگ و غولآسا، نه تنها برای عموم شهروندان سودی نخواهد داشت، بلکه هزینههای حفاظت و مراقبت از آن بیش از درآمدی است که کسب میکند.