محمد توکلی
خبر درگذشت دکتر محمدامین قانعیراد، رییس انجمن جامعهشناسی ایران بهانهای شد تا شاگردان و همراهان او هر یک از زاویهای به شخصیت قانعیراد بپردازند. تصویری که از این استاد جامعهشناسی در ذهنها باقی مانده است تصویر مردی است که برای ایران نگران بود. مردی که با صراحت نسبت به وضعیت ایران هشدار داد و مانند اغلب هشدارهای این چنینی گوشی برای شنیدن او پیدا نشد. قانعیراد به معنای واقعی کلمه دلواپس ایران بود و همواره تلاش میکرد تا واقعیات را بدون تعارف و با صراحت کلام به گوش آنان که باید، برساند. همین صراحت او سبب شد تا صدایش از سوی اصحاب قدرت شنیده نشود.
در یک سال اخیر که بیماری دکتر قانعیراد به مرحله سختتری رسیده بود شاهد بودیم که او به جای گوشهگیری وترس از مرگِ نزدیک و ناامیدی، فعالیتهای رسانهای خود را افزایش داد و بیشتر از قبل با نوشتهها و مصاحبههایی دیدگاههای خود را درباره جامعه ایرانی با مخاطبانش در میان گذاشت.
سال پایانی زندگی دکتر محمدامین قانعیراد، ترکیبی از امید و دلواپسی بود. او از یک سو بی توجه به بیماری که دیر یا زود او را از پا میانداخت فعالانه در مجامع علمی و رسانهها حضور داشت و البته در کنار این امید، دلواپس سرزمین ایران و آینده مردم بود. قانعیراد عمل خود را با علم خود همراستا کرد و برخلاف گروهی از اهل علم فاصلهای میان واقعیت زندگی با آنچه آموخته بود نینداخت تا مصداق عالم بی عمل نباشد.
از دست دادن قانعیراد و مانند او تلنگری است به همه ما؛ چه آنان که از اهل علم دوری میکنند و قدرتِ بی علم راترجیح میدهند، چه مردم کوچه و بازار که با توجهی دیگر به جهانهای بنشسته در گوشهای بنگرند که آینده ایران در گرو اتحاد اهل علم، قدرتداران و مردم است.
هر آن کس ز دانش بَرَد توشهای
جهانی است بنشسته در گوشه ای
هر آن کس به دانش شد آراسته
جهانی بُوَد پر ز هر خواسته