محمّدآزاد جلالی زاده
الف) از همان صبح روز سوم خرداد ۷۶ که سید محمد خاتمی در عین ناباوری پیروز انتخابات ریاست جمهوری هفتم شد، کسانی که خود را پیروز میدان و حامی سیدمحمد خاتمی می دانستند به دو گروه عمده تقسیم شدند و هر دو گروه تاکنون در حیات سیاسی کشور حضور فعالی دارند. دسته اول در زیر نقاب رفورماسیون و اصلاح طلبی در پی قبضه همه جانبه حوزه قدرت، به کنار نهادن همه جانبه غیرهمفکران و جناح رقیب و به اصطلاح انتقام و حالگیری!؟ از آنان بودند. گروه دوم در اقلیت قرار داشتند و بدان باور بودند که بی توجه به گسترش، استحکام و قَدَرقدرت نمودن جامعه مدنی، ایجاد میانجی قوی بین ملت و دولت و پر کردن فاصله مردمان و حاکمان، خاتمی ۲۰ میلیونی که هیچ، خاتمی ۸۰ میلیونی هم کاری نمی تواند از پیش برد.
ب) از همان دوران دسته اول تنها به کسب قدرت اندیشیدند و لاغیر. بوروکرات هایی که به نام ساختن وارد میدان اصلاحات شدند و محافظه کارانی که کنج عافیت در قدرت را برگزیدند، در زمره گروه نخست بودند. با آنکه خاستگاه سیاسی خاتمی در گروه نخست قرار داشت اما او به جد از طرفداران تز گروه دوم بود. طی دو دهه اما فشار سنگین گروه اول راه را بر خاتمی هم بست و نگذاشت چنان که باید و شاید، او پروژه پروسه وار خویش را پیش برد و جامعه مدنی و آرمانی خویش را پایه گذاری یا حتی ترسیم کند.
ج) اساساً در این بحثی نیست که بنیادی ترین مولفه دنیای سیاست کسب قدرت، حفظ و گسترش آن است، اما در جامعه ای چون ایران بنا به سیرتاریخی استبدادی اش، کسب قدرت بدون آموزش گسترده و همگانی مردم در جهت دموکراتیزه کردن جامعه ره به جایی نبرده و نمی برد. اصلاح طلبان گروه اول بی توجه به این موضوع تنها و تنها به کسب قدرت می اندیشند و برایشان مهم نیست که جامعه مدنی در ایران اساساً فلج است و خاتمی و روحانی در این فلج همگانی کاری از دستشان برنمی آید به همین خاطر است که گروه اول، تمام هم و غم شان فرستادن نیروها و نوچه های خود به ادارات و سازمان ها و مراکز مختلف برای پادویی جهت ارتقای پدرسالاران است.
د) کنشگر مدنی، نه سرباز خاتمی و نه مهره روحانی و نه سرسپرده فلان مدیر اصلاح طلب و اصولگراست و اساساً حق و حقوق مردم از پُست گیری اعضا و یاران نزدیکش برایش مهم تر و ایستادن در جهت ستاندن حق از درگیری های حاشیه ای حزب و فراکسیون برایش ارزشمندتر است. یک کنشگر مدنی فارغ عقیده و مذهب و مرام شخصی به دفاع از مظلومان می شتابد در حالیکه در اطلاح طلبان طیف اول کسانی هستند که مغز و ذهنشان چندین سال ست در همان دهه شصت باقی مانده است!؟
ه) یکی از راه های برون رفت فاصله گیری جبهه دوم اصلاحات از اصلاح طلبان درگیر قدرت و نزدیکی به کنشگران حوزه مدنی است. چرا که از دعوا و حاشیه ها، از سکوت ها و فریادها و از ژن بازی ژن های خوب در مجلس و شورای شهر و... نه دموکراسی و تکثر، نه استحکام دیوار نازک دفاع از حقوق شهروندی، نه آرامش و رفاه حداقلی برای مردم و نه آینده و آبرویی برای اصلاحات به بار نخواهد آورد.