رضا صادقیان
فهم فربه بودن دولت در ایران و به طبع آن اقتصاد از سوی بسیاری از مسئولان امر درک شده ولی همچنان راهکاری برای خروج از آن و کاهش نقش دولت در حوزههای مختلف و خصوصا اقتصاد در دسترس نیست. مصاحبه اخیر معاون اول رییس جمهور با روزنامه سازندگی انعکاس چنین فهمی از اقتصاد ایران است، جهانگیری به درستی از اقتصاد دولتی و رنجهای دولت بزرگ سخن میگوید ولی شخص ایشان نیز راهی برای برون رفت از چنین تنگنایی نشان نمیدهد. سراسر گفتگوی وی شرح حال است.
نه تنها معاون اول رییس جمهور، بلکه مشابه همین سخنان را میتوان در گفتههای مسئولان سابق و فعلی دولت و سایر دستگاهها نیز جستجو کرد. مدیرانی که سالهای سال از دولتی بودن اقتصاد و بزرگ بودن حجم دولت ناله میکنند اما تجربه پیشرو نشان داده نه تنها فهم آنان باعث ریل گذاری سیاستهای اقتصادی به سمت کاهشاندازه دولت و کوتاه شدن دستان دولت از تصدیگری نشده است، بلکه همچنان دولت نقش بلامنازعهای در اقتصاد و سایر بخشها دارد. به عنوان مثال در همین مورد میتوان به گفتگوهای مسعود نیلی، مشاور ارشد اقتصادی رییس جمهور اشاره کرد.
آگاهی وی درباره نفتی بودن بودجه کشور، تضاد سیاستهای دولت با بخش خصوصی و حتی دخالتهای هزینهساز دولت در بخشهای مختلف از جمله اقتصاد را مشاهده کرد. با این حال سخنان وی در حد گفتگو و سخن باقی میماند و تا کنون نتیجهای قابل لمس از چنین حرفهای در دسترس نبوده است.
به نظر میرسد ایستایی، فربه شدن و ادامه کار با دولتی بزرگ و ناتوان با توجه به اینکه فهم نسبتا کاملی از نقش مخرب چنین ساختاری در میان مدیران ارشد وجود دارد، به مصحلتسنجی و ساختار کلان اقتصاد بازمیگردد. وضعیتی که شماری از نیروهای دانشگاهی که دستی بر آتش مدیریت اجرایی نیز داشتند، پس از مدتی واقعیتهای موجود را درک میکنند و عملا همان راهی را میروند که گذشتگان رفتند.
به عنوان مثال، دولت نهم و دهم با تمام انتقادهایی که به سیاستهای تعدیل اقتصادی و اجرا کردن سیاستهای صندوق بینالمللی پول به دولت سازندگی و مرحوم هاشمی رفسنجانی داشت، پس از مدتی همان راه را رفت که دولتهای پیشین رفته بودند!
به عبارتی روشنتر خودشان به همان سیاستهایی که نقد داشتند، حال مجری همان روشها میشوند. در چنین وضعیتی، ما همچنان اداره و اجرای سیاستهای سابق را پیگیری میکنیم و به جای کاستن از هزینههای چنین ساختاری، خواسته-ناخواسته خودمان ادامه دهنده فرآیندهای نادرست مدیریتی میشویم. در اینجا فهم مدیر، استاد دانشگاه و حتی معاون نخست رییس دولت نه تنها خروجی نداشته و نخواهد داشت، بلکه تنها در فهم و شرح وضعیت موجود و ساختار دولت درجا خواهد زد، آنچنان که زده است.
تا مادامی که سخنان، گفتگوها و مصاحبههای چنین افرادی صرفا به بازگویی وضعیت نهاد دولت در ایران و هزینههای تحمیلی چنین ساختاری باشد ما تنها با شرح چگونگی دولت روبرو هستیم. در واقع وضعیت ما مانند پزشکی میماند که بیماری خاصی را بدون آنکه نسخه و دارویی برای رفع بیماری انجام دهد، توضیح میدهد ولی گامی در جهت رفع کسالت انجام بیمار نمیکند.
درد ماندگار جایی است که دولت براساس سیاستهای نادرست و عجیب خودش باعث زایش تورم دورقمی در کشور میشود و فشاری چند برابر سابق را بر دوش طبقه فرودست و اقشار مختلف جامعه تحمیل میکند، ولی همان دولت لباس شوالیههای ضد تورم و مبارزه با سودجویی را به تن میکند و به مردم پیام میدهد از این به بعد با سودجویان و متخلفان ویژهخوار در نخستین فرصت برخورد میکنم!