داریوش احمدیان
این روزها که از جمله روزهای سخت تاریخ ایران است با وجود تمام جوانب منفی و آزاردهنده آن میتواند باعث شود که حاکمان اندکی از توهماتی که نسبت به وضعیت کشور دارند به در آیند و با واقعیتها روبرو شوند. چه آنان که بر مسندهای دولتی تکیه زدهاند و پنج سال است با آمارهایی غیرقابل باور از اوضاع خوب اقتصادی میگویند و معتقدند رشد اقتصادی ایران بالاترین رشد در جهان است و چه دیگرانی که سالهاست از عزت و اقتدار میگویند و تصور میکنند میتوان به همین سادگی و با شعار به تقابل قدرتهای جهانی رفت.
سالهاست با توهماتی که بیشتر آن ناشی از خطاهای محاسباتی و بی خبری از واقعیتهای جامعه است درباره جایگاهمان در جامعه جهانی دچار سوءتفاهم شدهایم و همین سوءتفاهم سبب سر دادن شعارهایی شده است که جز هزینهزایی برای مُلک و ملت نتیجهای در بر نداشته است. به نظر میرسد که لازم است پیش از هر اقدامی با ظرفیت واقعی خودمان آشنا شویم. ما باهوشترین مردم جهان نیستیم، ما قویترین ارتش جهان را در اختیار نداریم، ما با چهل سال رشد اقتصادی خیلی اندک مواجهیم، ما با کسر قابل توجهی از جمعیت فقیر مواجه هستیم، ما منابع مالی کافی برای سرزمینگستری و نفوذ در سایر کشورها نداریم و. . .
وقتی از پذیرش این واقعیتها و مانند آن فراری باشیم بدیهی است که با ارتکاب اقدامات و اتخاذ تصمیماتی نه تنها ساختار سیاسی موجود را با چالش مواجه میکنیم بلکه و از آن مهمتر و حیاتیتر معیشت روزمره مردم هم دچار سختیها و مصائبی میشود که نتیجه آن جز «شورش» نخواهد بود. اگر با شورش و اعتراضی مواجه شدیم نباید آن را به «دشمن» منتسب کرد و پذیرفت که «از ماست که بر ماست»
آنچه در هفتههای اخیر رخ میدهد نشانه روشنی از وضعیت مدیریتی و تصمیمگیریها در کشور است. هنوز نه تحریم نفتی آغاز شده است و نه تحریم بانک مرکزی اما از پوشک بچه تا خودرو دچار تلاطم شده است و تنها راه مسئولان هم برگزاری دادگاههای بی حاصل برای افرادی است که «دانهدرشت» بودن آنان شبیه به یک شوخی است. آیا مصائبی که این روزها بر مردم ایران میرود سبب آن خواهد شد تا تصمیمگیران با واقعیات آشنا شوند و تا پیش از آغاز اجرای تحریمهای نفتی و بانکی، در اقتصاد، سیاست خارجی و داخلی «طرحی نو دراندازند» یا شاهد ادامه همین مسیر قهقرایی خواهیم بود؟ !
حرف دل هشتاد میلیون ایرانی را خیلی کوتاه ومختصر ومفید بیان فرمودید افرین (361146)