داریوش احمدیان
شاید کمتر کسی تصور میکرد که با گذشت چند ماه از دولت دوم حسن روحانی بسیاری که به او رای داده بودند و برای انتخاب مجددش تبلیغ کردند «پشیمان» شوند و به این نتیجه برسند که از رئیسی تا روحانی تفاوت چندانی هم نبوده است. اما بر خلاف تصور بسیاری این اتفاق رخ داد و دولت حسن روحانی دولت نامحبوبی شد. همانها که در انتخابات۹۲ و انتخابات۹۶ او را بهترین گزینه موجود میدانستند حالا از این میگویند که ظاهرا تفاوت چندانی میان او و سایر گزینهها هم نبوده است و به اصطلاح سرشان کلاه رفته است.
شاید این داوری درباره دولت دوم روحانی در ماههای اولیه چندان منطقی نبود اما امروز و با گذشت یک سال و نیم از انتخاب مجدد روحانی و آغاز به کار دولت دوازدهم دیگر میتوان به دور از هر تحت تاثیر جو قرار گرفتنی واقعیتها را به عینه مشاهده کرد و مسیری که روحانی و همکارانش در پیش گرفتهاند را به ارزیابی نشست. بیاییم کمی به عقبتر بازگردیم، به روزهای انتخابات۹۶. همان روزهایی که حامیان رییس جمهور با در دست گرفتن کارنامه کاندیدای محبوبشان معتقد بودند این کارنامه لایق اعتماد مجدد است.
در آن کارنامه از تورم تک رقمی و رشد بالای اقتصادی بود تا رفع تحریمهای پرونده هستهای و لغو قطعنامههای شورای امنیت، از بهبودی نسبی فضای فرهنگی و هنری کشور بود تا طرح تحول سلامت که هزینه پرداختی از جیب مردم را به شدت کاهش داده بود واینها دستاوردهای واقعی دولت یازدهم بودند و میتوان گفت بخشی از دلایل اعتماد مجدد به روحانی نیز همین کارنامه بود. اما امروز و با گذشت کمی بیشتر از یک سال از عمر دولت دوم اعتدال وضعیت این کارنامه چگونه است؟ بیاییم همان موضوعاتی که به عنوان دستاورد در انتخابات۹۶ اعلام شد را بررسی کنیم. تورمی که پس از سالها به کمتر از ده درصد رسیده بود حالا دو رقمی شده است.
آمارهای رسمی از تورم بالای دوازده درصد خبر میدهند و البته «جیب مردم» عدد تورم را بسیار بیشتر از اعداد اعلامی نشان میدهد. اما به هر حال چه ملاک ارزیابی «جیب مردم» باشد، چه آمارهای رسمی دولتی تورم افزایش یافته است و نظر اکثریت قریب به اتفاق اقتصاددانان نیز آن است که این افزایش تورم تا پایان سال ادامه خواهد داشت و برخی از بازگشت تورم بالای سی درصد میگویند.
اوضاع رشد اقتصادی نیز که در سالهای ۹۵ و ۹۶ برگ برنده روحانی در مناظرات اقتصادی روزهای انتخابات بود هم به کمتر از دو درصد کاهش پیدا کرده است و بنا بر اعلام رسمی بانک مرکزی به ۷/۱ درصد رسیده است. معنای دیگر این کاهش شدید رشد اقتصادی آن است که اقتصاد ایران بار دیگر به سمت رکود در حرکت است و شاید در ماههای آتی وضعیت وخیم رکود تورمی را دوباره تجربه کند.
وضعیت این روزهای پرونده هستهای و برجام هم که دیگر نیازی به بحث و گفتگو ندارد، مقامات ایرانی از پیروزی حقوقی و اخلاقی در برابر آمریکا میگویند و مقامات آمریکایی در حال بازگرداندن مجدد یکایک تحریم هایی هستند که با برجام رفع شده بود. در عمل برجام به خط پایان خود رسیده است و دیگر همه آماده تکرار تجربه تلخ روزهای تحریمی هستند. شنیده هایی تایید نشده حتی از احتمال بازگشت ایران به فصل هفت منشور ملل متحد و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت در آیندهای نه چندان دور حکایت دارد. موضوعی که به معنای تیر خلاصی واقعی به توافق هستهای خواهد بود.
موضوع گشایشهای فرهنگی، اجتماعی و تا حدودی سیاسی نیز در یک سال اخیر نه تنها مطلقا رو به جلو نبوده است بلکه شاهد تکرار برخی بی تدبیریها و فشارهایی هستیم که تنها نمونه آن را میتوانستیم در دوران پس از انتخابات۸۸ شاهد باشیم. عمق بحران به وجود آمده در اجرای طرح تحول سلامت که مهمترین برگ برنده روحانی در انتخابات۹۶ و برای جلب نظر مردم کوچه و بازار بود هم روز به روز افزایش مییابد و خبرها از اختلافات شدید میان وزارت بهداشت، سازمان برنامه و بودجه و وزارت رفاه حکایت دارد.
دولت روحانی در این روزها دولت بی دستاورد است و واقعیت تلخ آن است که با این اعضای دولت و برنامهها و راهبردهایی که اعلام شده است نه تنها وضعیت رو به بهبود نخواهد بود بلکه دولت اعتدال بی دستاوردتر از گذشته ادامه خواهد داد. کوتاه سخن آنکه آقای رییس جمهور دو راه بیشتر پیش روی خود ندارد: یا همین الان استعفا دهند تا افراد توانمند دیگری وارد میدان شوند و یا با تغییر واقعی اعضای دولت و از آن مهمتر برنامه و راهبرد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که دنبال میکنند حرکت در این مسیر قهقرایی را متوقف سازند.