صادق صدرایی
موضوع جعل مدرک تحصیلی یکی از فعالان سیاسی اصولگرا و از نمایندگان سابق مجلس که مدتی نیز در دولت احمدینژاد حضور داشت یکی دو هفتهای است که در رسانهها بازتاب زیادی پیدا کرده است. چند روز پیش نیز با اعلام رسمی وزارت علوم مشخص شد که کلیه مدارک تحصیلی دانشگاهی این چهره سیاسی فاقد اعتبار بوده است. آنچه در ادامه به آن خواهیم پرداخت نه این شخص خاص بلکه ساختار معیوبی است که باعث میشود که نه یک نفر بلکه چندین و چند نفرد با مدارک تحصیلی جعلی مسئولیتهای بالایی را عهدهدار باشند اما به اصطلاح «آب هم از آب تکان نخورد»
این مسئله از آن جهت حائز اهمیت است که به خاطر بیاوریم کسر قابل توجهی از جوانان نخبه و تحصیلکرده این کشور هیچ راهی برای ورود به ساختارهای رسمی تصمیمگیری کشور ندارند اما چنین افرادی به دلیل ارتباطاتی که دارند و مانند آن سالهای سال است که در بالاترین ردههای مدیریتی حضور دارند.مشکل کجاست و چگونه میتوان این تناقض را مورد واکاوی قرار داد؟ اگر بخواهیم ریشه به وجود آمدن چنین مشکلاتی را در یک جمله کوتاه خلاصه کنیم میباید به همان دوگانه معروف و قدیمی «تعهد و تخصص» نگاهی بیندازیم.
حداقل از چهار دهه پیش شاهد آن هستیم که در ایران مباحث و گفتگوهای گوناگونی ذیل این دوگانه انجام شده است و هر اندیشهای دیدگاه خاصی را نسبت به این موضوع مطرح کرده است؛ اما اگر از حوزه نظر فاصله بگیریم آنچه در عمل رخ داده آن است که نظامات تصمیمگیری همواره آنچه با تعریف خود «تعهد» مینامیدند را به «تخصص» ترجیح داده و همین امر سبب از دور خارج شدن بسیاری از متخصصان از چهل سال پیش تاکنون شده است.
سرک کشیدن در زندگی خصوصی دیگران برای یافتن چیز کوچکی که آنچه تعهد مینامند را نقض کند، گزینشهای عجیب و غریب در هنگام استخدام و حتی پس از استخدام، موضوع نظارت استصوابی، دلواپسیهای بی مورد در مواجهه با افراد «دوتابعیتی» و ایرانیان مقیم خارج از کشور و... همه و همه از همین جا سرچشمه میگیرد که در اندیشه برخی تعریفی حداکثری از تعهد جای هر نوع تخصصی را گرفته است.
در چینن فضایی کاملا طبیعی است که افرادی همچون آن چهره سیاسی که در ابتدای این مطلب از او گفته شد با قرار دادن ذیل تعریف «شخص متعهد» به راحتی مدارج ترقی را طی کرده و حتی به مقام وزارت نیز برسند. برخورد با تک تک افرادی که با چنین روشهایی توانستهاند به موقعیتهایی بهتر دست پیدا کردهاند نه ممکن است و نه منطقی؛ در نتیجه لازم است به فکر اصلاح اندیشه و ساختاری باشیم که بارها نشان داده شده است که نتیجه خروجی آن چنین اتفاقات تلخ و تاسفبرانگیزی خواهد بود.