داریوش احمدیان
بالاخره و پس از گذشت زمانی طولانی، وعده رییسجمهور مبنی بر تغییر کابینه عملی شد و برای چهار وزارتخانه راه و شهرسازی، صنعت، معدن و تجارت، اقتصاد و تعاون، کار و رفاه اجتماعی سکانداران جدیدی به مجلس معرفی شدند. با نگاهی به واکنشها به فهرست وزرای پیشنهادی شاهد آن هستیم که هر سه فراکسیون مجلس (امید، مستقلین و ولایی) نسبت به اسامی معرفی شده نگاهی منفی دارند و معتقدند افراد معرفی شده نه تنها کارآمدتر از مدیران قبلی این وزارتخانهها نیستند بلکه چندین گام نیز عقبتر از آنها قرار دارند.
واکنش رسانهها نیز تقریبا به همین شکل بوده است و اکثریت قریب به اتفاق اهالی رسانه، فارغ از آنکه در کدام جناح سیاسی تعریف میشوند نسبت به کارآمدی افراد معرفی شده برای این چهار وزارتخانه به دیده تردید مینگرند. نتیجه چنین شرایطی آن است که پیشبینی کسر قابل توجهی از نمایندگان مجلس آن است که حداقل نیمی از افراد معرفی شده برای ترمیم کابینه در مجلس رای اعتماد نخواهند گرفت و رییسجمهور مجبور میشود که دوباره افراد دیگری را برای وزارتخانهها معرفی کند.
اما مشکل اساسی کجاست و چرا انتخابهای روحانی نمیتواند حداقلی از رضایت نسبی را حتی در میان حامیان دولت هم ایجاد کند؟ کمی که به عقبتر بازگردیم و آغاز به کار دولت دوازدهم را به خاطر بیاوریم به این نکته برمیخوریم که بسیاری از حامیان دلسوز دولت در آن مقطع زمانی به روحانی هشدار دادند که خودش را در حلقه اول اطرافیان خود محصور نکند.
آنان به خوبی دریافته بودند که حلقه اولیه مدیریتی اطراف رییسجمهور به رهبری محمود واعظی و محمدباقر نوبخت با نقشه راهی که در نظر دارند نه تنها کمکی به کارآمدی دولت نمیکنند بلکه با انتخابهایی غلط و مشورتهایی نادرستتر فضا را به سمت و سویی هدایت میکند که ظرفیتهای انسانی قابل توجهی عطای حضور در دولت را به لقایش ببخشند کاهش سطح اختیارات معاون اول رئيسجمهور به حدی که به قول خودِ او اختیار تغییر منشی خویش را هم ندارد وضعیتی را رقم زده است که تقریبا تمامی تصمیمات کلان دولت در گروهی چند نفره اتخاذ میشود.
گروهی چند نفره که در ادبیات سیاسی ایران به «طیف نیاوران» مشهور هستند و از سالها پیش در کنار مرحوم هاشمی و پس از او در کنار حسن روحانی قرار داشتند.اینکه رئيسجمهور به چهرههایی اعتماد دارد و از آنان برای تصمیماتش کمک میگیرد امری غیرطبیعی و حتی نقطهای منفی هم نیست، اما مشکل از آن جایی شروع میشود که مشورت گرفتن از این گروه که بدنه اجتماعی قابل توجهی هم ندارند و اساسا در انتخابات نقش به خصوصی هم ایفا نکردهاند سبب حذف دیگران شود. این رویکرد حذفی چنان شرایطی را ایجاد کرده است که امروزه همه از دولت ناراضی هستند.
مخالفان دولت، منتقدان دولت، حامیان دولت، مردم کوچه و بازار، فراکسیونهای مختلف مجلس و... همه و همه نسبت به عملکرد و کارنامه دولتی که نام اعتدال را بر خود نهاده است معترض و گلایهمند شدهاند و حتی از نگاهی میتوان گفت از نوع رفتار روحانی و نزدیکانش خسته هستند و برای پایان دولت دوازدهم لحظهشماری میکنند.نتیجه این وضعیت خطرناک آن است که شاهد آشفتگی در نظامات تصمیمگیری، تصمیمات نادرست و از این دو نا امیدکنندهتر اصرار بر تداوم تصمیمات غلط باشیم. آنچه در معرفی وزرای جدید پیشنهادی رخ داده است نیز مصداقی از همین شکل تصمیمگیری است.