محمد توکلی
برنامه نود برای دومین هفته متوالی پخش نشد تا روسای جوان شده شبکه سه به عادل فردوسیپور نشان دهند که «رییس چه کسی است» ؛ همینقدر کودکانه! از «غیرحرفهای بودن» حرفهایترین برنامهساز خود میگویند تا در خیالشان علتی محکمهپسند برای حذف پرمخاطبترین برنامه صداوسیمای بی مخاطبشان به مخاطبان ارائه کرده باشند. فروغیِ جوان که چند ماهی است به کرسی قدرت شبکه سه تکیه زده است به همراه اعوان و انصار رسانهایاش که چهرههایی آشنا برای اهل سیاست هستند به دنبال آنند تا آنجایی که ممکن است ایدئولوژی مقبول خود را وارد برنامههای صداوسیما کنند؛ تفاوتی ندارد که این برنامه سیاسی باشد یا اجتماعی، فرهنگی باشد یا ورزشی آنان احساس تکلیف میکنند تا همه مثل هم و مثل آنان شوند.
بدیهی است که عادلِ مردم به ساز مدیران خوشرقصی نکند، حتی اگر این ساز مخالف او به قیمت به پایان رسیدن خودش و «نود» که حکم فرزندش را دارد ختم شود. عادل فردوسیپور «بچه حرف گوش کن» نیست و این اتفاق سختترین اتفاقی است که امکان دارد برای مدیرانی بیفتد که عادت به «آمر» بودن دارند. آنچه برای اقلیتِ اقلیت اهمیت دارد احساس تکلیف مدیران جوان شبکه سه و چهرههای پشت پرده این اتفاق است که پیش از این هم سابقه حذف برنامهها و چهرههای کارآمدی را از رسانه در کارنامه خود دارد. حتی اگر این احساس تکلیف به قیمت تخریب خودشان و رسانهشان تمام شود. این خودتخریبگران جوان که به اینجا رسیدنشان هم حکایتی شنیدنی دارد تنها به دنبال اجرای طرح و ایدهای هستند که خود به آن ایمان دارند و اکثریتی به آن کافرند؛ آنان در این راه از انتحار خود و اعتبارشان نیز ابایی ندارند!
نکته جالب توجه در این موضوع روشی است که برای انجام تکلیف خود انتخاب کردهاند. واهمه از مواجهه مستقیم با مردم، خواست مردم و صدای مردم سبب آن میشود که هیچگاه شفاف نباشند و به جای آنکه صریح بوده و از تصمیم خود برای حذف «عادل» ها بگویند به موضوعاتی متوسل میشوند و چیزهایی میگویند که قطعا خودشان نیز از شنیدن آن خواهند خندید. بیاییم به دنیای سیاست سرکی بکشیم و مثالی از این حوزه را یادآوری کنیم که آنچه بر فردوسیپورمیرود کم سیاسی نیست. هنگامی که مرحوم هاشمی رفسنجانی آخرین خطبه نماز جمعه خود را خواند تا چند روز مانده به درگذشت ناگهانیاش هیچ کس به او اعلام نکرده بود که حق ندارد در خطبههای نماز جمعه شرکت کنند. نه تنها چنین ممنوعیتی وجود نداشت بلکه چند باری هم به طور جدی و یا به شکل صوری برای خواندن نماز جمعه دعوت شده بود اما «آیتاله» میگفت «شرایط برای حضورم در نماز جمعه مساعد نیست، پس نمیآیم» ؛ اینکه چه کسانی شرایطی نامساعد را برای او در نماز جمعه رقم میزدند اظهرمنالشمس است و نیازی به شرح و توضیح ندارد.
حالا همان برنامه که مانند آن را باز هم میتوان در سیاست به سبک ایرانی پیدا کرد برای فردوسیپور پیاده شده است؛ «آنقدر شرایط را سخت میکنیم تا او نیاید!» اما دو نکته این برنامه را به شکست میکشاند: نخست آنکه پشتیبانی مردمی که از عادلِ فوتبال و رسانه در ایران میشود آنقدر شدید و وسیع است که بزرگترهای مدیران جوان نسبت به ادامه برخورد قهری با او دچارتردید شوند و نکته دوم آنکه بر فرض آنکه فردوسیپور حذف شود امروزه دیگر آنقدر رسانه جایگزین وجود دارد که شاهد کوچ مخاطبان از تلویزیون به سمت رسانه جایگزینی باشیم که عادل و برنامه نود را از دست مدیران شکستخورده «رسانه ملی» بقاپد.