✍آذر منصوری
بعد از انتخابات اردیبهشت ماه ۹۶ عوامل مختلفی دست به دست هم دادند تا موجی از ناامیدی، یأس، بیم و نگرانی نسبت به آینده در فضای سیاسی كشور ایجاد شود.
درباره عوامل بروز این ناامیدی سخن بسیار گفته شده است، اما در یك بیان كلی میتوان گفت موج اجتماعی شكل گرفته در انتخابات ۹۶ كه مشاركت حداكثری مردم در انتخابات را در پی داشت، پس از انتخابات ۹۶ به سرخوردگی و ناامیدی بدل شد؛ به عبارت دیگر مردم تصور میكردند میتوانند با اعتماد به صندوق رای به مطالبات خود دست پیدا كنند...
اما پس از انتخابات این تصور به یكباره رنگ باخت. تحركات پرشتاب دولت موازی پس از دولت دوم دكتر حسن روحانی، عدم تناسب چینش كابینه دوازدهم با مطالبات رای ۲۴میلیونی مردم به منتخب خود و نیز جنگ رسانهای مخالفین برون مرزی ایران را میتوان به عنوان عوامل اصلی این ناامیدی و یأس برشمرد كه درباره هریك بسیار سخن گفته شده است.
اما طبق نظرسنجیها این ناامیدی دامن اصلاحطلبان را نیزگرفته است؛ به نحوی كه به نظر میآید این جریان سیاسی موثر كه در سه انتخابات ۹۲، ۹۴ و ۹۶ دست بالا را داشت، با ریزش رای پایگاه اجتماعی خود مواجه شده است و اصلاحطلبان نیز در شرایطی دشوارتر از فضای بین سالهای ۹۲تا۹۶قرار گرفتهاند. حال آیا اینكه این ریزش رای تحت تأثیر عملكرد نهادهای انتخابی برآمده از رقابت اردیبهشت ۹۶ یا انتخابات ۹۴است نیاز به واكاوی دقیق و آسیبشناسانه دارد.
ناگفته پیداست كه بین حضور و تلاش برای مشاركت حداكثری اصلاحطلبان در انتخابات ۹۶ آنچه تاكنون پس از این انتخابات اتفاق افتاده، نسبت معنی داری برقرار نشده است اما به نظر میآید دركنار همه عواملی كه به نوعی با انتخابات گره خورده است، باید نیم نگاهی نیز به عدم توجه اصلاحطلبان یا بهتر بگویم سكوت آنها در مواجهه با مطالبات امروز مردم ایران انداخت؛ مطالباتی كه بیتوجهی به آنها روز به روز بر گسستهای موجود در ایران به خصوص گسست دولت- ملت دامن میزند.
اعتراضات كارگران و معلمان و برخوردهایی كه با فعالان محیط زیست و دراویش و زنان معترض میشود، همچنین كوچك شدن سفرههای مردم، بخشی از مسائل مهمی است كه به نظر میآید با وجود حضور و واكنش پراكنده برخی از شخصیتهای شناخته شده و به ندرت احزاب، قاطبه اصلاحطلبان با سكوت یا بیتفاوتی از كنار آنها عبور میكنند.
از این دست واكنشها را میتوان در مواجهه مسائل مهم دیگری مانند برخورد مخالفین دولت با لوایح چهارگانه FATF و حملاتی كه به محمد جواد ظریف میشود، نیز دید. این سكوت، بیتفاوتی یا بهتر بگویم محافظهكاری برخی اصلاحطلبان بدونتردید برای آنها گران تمام خواهد شد.
اگر بپذیریم بزرگترین سرمایه و پشتوانه اجتماعی اصلاحطلبان برای اعمال قدرت در ساختار حقوقی و حقیقی كشور اعتماد مردم است، بدون تردید این محافظهكاری و سكوت، در وهله اول این سرمایه را نشانه خواهد گرفت. تنها راه خروج از این وضعیت آن است كه اصلاحطلبان قادر باشند نمایندهای مناسب، قابل اعتماد و اتكا برای مطالبات همه ایرانیان اعم از اقوام و اقلیتها، صنوف و گروههای اجتماعی و زنان و در یككلام همه ایرانیان باشند. تنها در این صورت است كه از قدرت لازم برای پیگیری این مطالبات برخوردار خواهند بود.
رفتار اصلاحطلبان اگر شائبه اصالت یافتن حضور در قدرت را به عنوان هدف غایی و نهایی آنها در افكار عمومی ایجاد كند، از یك سو این اعتماد از دست خواهد رفت و از سوی دیگر قدرتی برای چانهزنی و اعمال خواست و نظر مردم نخواهند داشت.
شاید امروز بیش از هر زمان اصلاحطلبان به همان میزان كه باید در مورد فرصتها و تهدیدهای پیش روی كشور با مردم و حاكمیت گفتوگو كنند، باید نماینده شایستهای برای مطالبات قاطبه مردم ایران باشند. درک فرصتها و تهدیدهای داخلی و خارجی ایران یا تلاش برای جریانسازی گفتوگوی ملی در ایران امروز نباید توجیهی برای فرو رفتن در لاك محافظهكاری باشد.
از سوی دیگر این جریان سیاسی باید ضمن دفاع قاطع از حضور موثر خود در سه انتخابات اخیر، تا انتخابات بعد، فارغ از اینكه چه كسانی در لیستهای انتخاباتی باشند یا نباشند باید حداكثر تلاش خود را برای دفاع از حق انتخابات آزاد مردم ایران به كار گیرد./ اعتماد