مرتضی آژند
در جواب کسانی که از نحوه رفتار نماینده مجلس با مامور گمرک و انشتار هم زمان چند کلیپ دیگر از بداخلاقیهای نمایندهها با مردم تعجب کرده و این سوال را میپرسند که چرا چنین رفتارهایی باید از نمایندگان سر بزند، باید پرسید که چرا انتظار دارید چنین رفتارهایی از نمایندگان سر نزند؟ در بحث نداشتن کارایی و تاثیرگذار نبودن مجلس در مشکلات و چالش های کشور نیز چنین سوالی را باید پرسید که چرا انتظار دارید مجلس گرهگشای مشکلات کشور باشد، آیا صرف برچسب نماینده بودن توانایی و قدرت درک و تحلیل خاصی به فرد میبخشد یا لازم است که خود افراد نیز دارای توانایی و سطح مهارتهایی در حد مجلس باشند؟
برای پاسخ دادن به این سوالها، کافی است که نماینده بودن را از افراد جدا کنیم و ببینیم که قبل از اینکه وارد مجلس شوند چه تواناییهایی داشتند، واقعیت آن است که اگر هر کدام از ما نمایندههای حوزه انتخابی خود را بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که این افراد قبل از نماینده شدن هیچ تفاوتی با دیگر افراد عادی جامعه نداشته و تنها تفاوتشان در اقبال و خوش شانسی و ترفندهای آنها در رای آوری بود. جمع کثیری از نمایندگان مجلس قبل از ورود به مجلس سابقه فعالیت سیاسی و کار تشکیلاتی منسجم نداشتند و به تبع با ظرفیتها و جایگاه نهاد مجلس آشنایی نداشته و بعد از رای آوری اولین آشناییها را با کارکرد مجلس پیدا کردند، کسی که تا دیروز در شعارهایی انتخاباتیاش وظایف قوه مجریه را فریاد میزد و از کارکرد مجلس اطلاعی نداشت یک شبه نماینده مجلسی میشود که وظیفه قانونگذاری و نظارت را بر عهده دارد.
افرادی که تا دیروز یک زندگی عادی و معمولی داشته اند و حتی در شغل و حرفه خود چندان سرشناس نبودند بعد از نماینده شدن مامور میشوند نقش اول را در دو بعد قانونگذاری و نظارت در سطح کلان جامعه بازی کنند، واقعا چرا انتظار داریم از افرادی با چنین قوه تشخیص و توانایی نمایندههای خبرهای با قدرت تجزیه و تحلیل مسائل و آشنا بر مسائل کلان مملکتی بیرون بیاید، چرا انتظار داریم افرادی که حتی تحصیلات مرتبط با کمیسیون های مربوطه در مجلس را ندارند خروجی قابل قبولی داشته باشند، مگر میشود از چیزی که وجود ندارد، انتظار وجود داشت؟ ورود افراد عادی به مجلس یک بعد قضیه است، بعد دیگر آن اختیارات و امتیازهایی است که برچسب نمایندگی به این افراد میدهد، طبیعی است که وقتی یک فرد عادی با چنین اختیارات گستردهای، منافع مالی چشمگیر و بازی های قدرت رو به رو شود همان مقدار آموزش و تجربهای که میتوانست از نماینده بودن به دست بیاورد را نیز فراموش کند و به فکر کسب منافع و ماندن در قدرت باشد.
وقتی یک فرد عادی با نماینده شدن هم امتیازهای قوه مقننه را دارد و هم نقش قوه مجریه و فرمانروای بدون چون و چرا را در شهرستان یا استان حوزه انتخاباتی خود صاحب میشود باید هم کارمند گمرک را برای دولا و راست نشدن به باد ناسزا بگیرد و خود را صاحب این حق بدانند که با مردم چنین رفتارهایی داشته باشند. البته مشکل از این افراد نیست چرا که ظرفیت و تواناییشان همین است، مشکل از ساختاری است که مشتاق است چنین افراد ناتوانی نماینده مجلس شوند، یکی بحث رد صلاحیتهای گسترده و نظارت استصوابی است که افرادی را که تواناییهایی فردی قابل اتکا و شجاعت شخصیتی دارند را از رده خارج میکند و دیگری بحث بیاعتبار کردن و بهاء ندادن به کار حزبی و تربیت نیروی انسانی است، یعنی کسانی که قبل از ورود به مجلس طی چندین سال فعالیت سازمانی صلاحیت ورود به مجلس را پیدا کرده باشند و یک برنامه ۴ ساله با پشتیبانی حزب اعلام کنند، برای آن رای بگیرند و در همان چارچوب نیز عمل کنند.
ما دچار یک خطای تاریخی و اشتباه محاسباتی شدهایم و مشکلات امروز نتیجه همان خطا در بیاعتبار کردن نهادها و سازمانهاست، خیال کردهایم اگر دانشگاه داشته باشیم اما مدرکگرایی گسترده را برای بیاعتبار کردن و به حاشیه بردن آن در دستور کار بزاریم یا مجلس داشته باشیم اما اجازه ورود افراد توانا را از آن بگیریم اداره کشور باب دل پیش میرود، ندانستیم از یک جایی به بعد دیگر سیستم توانایی ادامه حیات را ندارد و برای بازیابی آن نیاز به نهادهایی با افرادی توانمند و مسئولیتپذیر است، افرادی که یا اجازه تربیت شدن آنها را ندادهایم یا به بهانههایی آنها را از رده خارج کرده و میکنیم.