رضا صادقیان
مستند راه طی شده به کارگردانی علی ملاقلیپور جدای از کسلکننده بودن، هیجانی و غیرمستند است. البته غیرمنصفانه. مستندی که آسمان و ریسمان را به هم میبافد و از صدها رویداد تاریخی به روانی آب رد میشود، حتی از خواندن دقیق کتاب «راه طی شده» که دو بار در فیلم نشان میدهد حرکت مسلحانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از دل این کتاب بیرون آمده است، ولی با دقتی عجیب و باز هم غیرمستند رد پای محمدعلی فروغی در زندگی و شیوه سیاستورزی مهندس بازرگان را دنبال میکند تا به همان نقطه برسد که از قبل برای خودشترسیم کرده بود، یعنی بازرگان را فراماسونر معرفی کند، فراماسونری که بعدها راه مبارزه مسلحانه و تولید افکار چریکهای التقاطی را برعهده میگیرد!
شاید بسیاری نام پسر رسول ملاقلیپور را با فیلم قندون جهیزیه شنیدند، ولی راقم این سطور قبل از آنکه با نام ایشان آشنا شود شاهد انتشار عکسی بود که فردی با تلاش بسیار در وسط زمین فوتبال میدوید، بعد مشخص شد این حرکت اعتراض به کم کردن نوبتهای پخش فیلم بوده و گویا هیچ راهی نیافته مگر میدان فوتبال را با تکپوشی که طرح پوستر فیلم جلو و پشت آن چاپ شده بود بدود. بعدها نیز با همین پوشش سر چهارراههای شهرتراکت فیلم را به نشانه اعتراض در دست گرفت و برای اولین فیلم سینمایی خود اینگونه تبلیغ کرد. همین واکنش را میتوان به عنوان بروز یک رفتار سراسر هیجانی مثال زد. حداقل آنکه در حوزه تبلیغات فیلم دهها راه ارزان برای جذب مخاطب وجود دارد، ولی ملاقلیپورترجیح داد هیاهو به راه بیندازد. رفتاری که در فیلم راه طی شده حال و هوای دیگری به خود گرفته است.
در اینجا بحث درباره نقد و بازخوانی اندیشه و کارنامه عملی اهل فکر و سیاستمداران نیست، چرا که برای ارایهای اندیشهای بهروز و نوین لازم است مکتوبات برجای مانده از حاملان اندیشههای دینی و سیاسی به دقت مورد خوانش و نقد قرار بگیرد، اما اینکه از اسم یک کتاب که بحث کلی آن درباره راه انبیا و حرکت پیشروانه پیامبران الهی در طول تاریخ است، جنبش چریکی و افکار التقاطی مجاهدین خلق را بیرون بکشیم و بعد برای سندیت حرف خودمان و اینکه نشان دهیم بازداشت مسعود رجوی به عنوان «عضو نهضت آزادی ایران» صورت گرفته به برگه بازداشت وی از سوی حکومت پهلوی مراجعه کنیم، نمایش ریسمانبافی و تاریخ نویسی از صفحه آخر و نادیده گرفتن تحولات سیاسی و اجتماعی در دهه پنجاه شمسی است.
راه طی شده بیش از آنکه مستند اجتماعی-سیاسی باشد، نوشتن بیانیه از سر ذوق و هیجان است. بیانیهای که ابتدا و انتهای آن برای نویسندگان مشخص است، همانند صدها و هزاران بیانیه سیاسی که با توجه به گرایش سیاسی نویسندگان آن مکتوب میشود. هر چند کارگردان فیلم مدعی تحقیق به مدت دو سال برای فیلم است، اما نمیتوان به مدت دو سال حداقل 150 الی 200 اثر با موضوعات مرتبط با تاریخ انقلاب اسلامی، جریانهای سیاسی مسلمان و مارکسیست، فراماسونری، رویدادهای شکل گرفته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و جناحبندیهای سیاسی درون مجلس اول شورای اسلامی را مطالعه کرد و سرانجام به این نتیجه رسید که به دلیل آنکه حنیفنژاد بیش از 90 بار کتاب راه طی شده مهندس بازرگان را خوانده بود به حرکتهای چریکی رسید و بعد از آن مجاهدین خلق از دل تفکرات بازرگان و نهضت آزادی متولد شد! (نکته؛ کسانی دیگر سالها کوشیدند تا بازرگان را به عنوان یک نیروی اصلاحگر که هیچ وقت علاقهای به انقلاب و حرکتهای رادیکال علیه حکومت پهلوی نداشت، معرفی کنند. حال ملاقلیپور میگوید بازرگان پدر معنوی و جریانساز حرکت چریکی است. در واقع آن طیف حال برای کشف کارگردان سوت و کف میزنند و یادشان رفته که بازرگان را در گذشته نه چندان دور چگونه معرفی کردند!)
به نظر میرسد ملاقلیپور جویای نام است، شاید هم آنقدر کاشف حقیقت باشد که تیغ نقدش گلوی هر متفکری را ببُرد، ولی لازم بود حداقل به چند مورد در مستند خود اشاره میکردند و یا همین مسائل را در نظر میآورند تا مستند مذکور کمتر به بیانیههای سیاسی شباهت پیدا کند. اول: سابقه سیاسی بازرگان همانند همه نیروهایی که دل در گرو آبادانی کشور داشتند بر کسی پوشیده نبود، خصوصا شهید مطهری که عضو شورای انقلاب بودند، اگر خللی در کارنامه سیاسی و فکری بازرگان میبود چرا استاد مطهری ایشان را به امام (ره) معرفی و بنیانگذار نظام اسلامی حکم نخستوزیری ایشان را امضاء کردند؟ دوم: کارگردان در مصاحبهای با هفتهنامه صدا عنوان کرده که برای تهیه فیلم دو بار کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» مهندس بازرگان را خوانده است، لازم است باری دیگر به کتاب راه طی شده نیز مراجعه و صرفا به واسطه یک نقل قول نویسنده کتاب و متن آن را به راه انداختن جنبش چریکی و حرکتهای مسلحانه محکوم نکنند. سوم: بیتردید افکار بازرگان نیازمند بازخوانی و نقد از سوی کارشناسان و اهل تحقیق است، نه تنها بازرگان که اندیشه هر کدام از شخصیتهای سیاسی-اجتماعی قابل بررسی و نقد است و قدیسسازی در اندیشه معنایی ندارد. مقدمه چنین نقدی، خوب خواندن و در نظر گرفتن رویدادهای اجتماعی و سیاسی همان دوران است. اینکه تنها براساس یک جمله نقل شده از حنیفنژاد و یا هر فردی دیگر به بررسی غیرمنصفانه کارنامه فکری و عملی بازرگان و یا هر کدام از شخصیتهای دینی، سیاسی و فکری بپردازیم، تنها و تنها فرو غلتیدن در جدلهای بیسرانجام در انتظارمان خواهد بود.