غلام رضا کاظمیانپور
کمبود گوشت قرمز در بازار و شکل گیری بازار سیاه و افزایش قیمت این محصول در روزهای اخیر، موجب بروز مشکلاتی برای مردم و مصرف کنندگان صنفی و صنعتی آن شد. به تبع این وضعیت، دولت و متصدیان امر در وزارت جهاد کشاورزی باز هم از موضع انفعال و سردرگمی، به صورت شتابزده، برای وارد نمودن گوشت گوسفند و گوساله از دیگر کشورها اقدام نمودند. واردات گوشت و توزیع نامناسب و دیرهنگام آن نیز نه تنها موجب نگردید که مشکلات ایجاد شده کاهش پیدا نماید بلکه ناتوانی در پیش بینی و ایجاد شبکه توزیع مطمئن و مناسب، خود صحنه هایی را به وجود آورد که نتیجه آن چیزی جز لگد مال شدن عزت ملی و کرامت انسانی و خدشه دار شدن شأن و حرمت مردم نبود.
ازدحام در برابر مراکز محدود توزیع، انتظار چندین ساعته در صفهای طویل و در نهایت بازگشت دست خالی مردم به علت کم بودن مقدار گوشت تحویل شده به فروشگاه و در بهترین حالت خرید مقداری گوشت یخ زده در برابر ارائه کارت ملی، از جلوههای بارز و البته خجالت آور ناشی از بی تدبیریهای متصدیان مربوطه بود امری که منجر به تحقیر و تخفیف مردم شد. امروز و به مدد علم آمار و تحلیل بازار، عیچ عذر و بهانهای برای غافلگیر شدن وجود ندارد. به طور مثال، در مورد همین گوشت که موضوع نوشته حاضر است؛ با در نظر گرفتن سه عامل: میزان تولید، مصرف و موجودی و با دخالت دادن متغییر زمان، علاوه بر کشف نیازهای کشور، امکان پیش بینی و عقد قرارداد خرید از منابع داخلی و خارجی و برنامه ریزی برای واردات و ذخیرهسازی و توزیع صحیح و مطمئن آن در شبکه در فرصت مناسب و جلوگیری از بروز التهاب در بازار، وجود دارد.
غافلگیری فقط یک دلیل دارد و آن اینکه مدیران و متصدیان امر در وزارت جهاد کشاورزی و معاونت امور تولیدات دامی و سازمان پشتیبانی امور دام وزارت جهاد کشاورزی و دیگر دستگاههای عریض و طویل ذیربط، از توانایی و توانمندی لازم برای انجام این مهم برخوردار نیستند و یا فکر و هدف آنها، اموری بسیار دورتر از مشکل جامعه و آسایش و آرامش مردم و عزت و کرامت آنهاست. در سالهای متمادی و به صورت مکرر شاهد این قبیل رخدادهای تلخ و تأسف بار هستیم. عید نوروز، ماه مبارک رمضان، موسم بازگشایی مدارس، آغاز تعطیلات تابستانی، شروع ماه محرم الحرام؛ اغلب یادآور بی عملی و درماندگی مسؤولین مربوطه در فراهم آوردن امکانات و مقدمات لازم، به اقتضای هر یک از این مناسبت هاست.
تعارف و لفاظیهای زیانبار و لفافه گویی را کنار بگذاریم! در مثال دیگر، زمانی که میتوان با نگاه به سطح زیر کشت هر کدام از محصولات زراعی و باغی و توجه به پیش بینیها در مورد میزان بارشها و نزولات آسمانی و پیش بینی برداشت در واحد سطح و مآلاً مقایسه تولید و مصرف با یکدیگر، کمبودهای احتمالی را پیش بینی نمود و برای تأمین آن از منابع خارجی اقدام نمود، دست روی دست گذاشتن و تعلل در اقدام بایسته و به موقع، دو حقیقت را در منظر باور و قضاوت ما قرار میدهد: یا آقایان این کاره نیستند و صرفاً به خاطر پسر خاله بودن و دختر عمه بودن و قرابتهای سیاسی و حزبی، سرنوشت مردم را در دست گرفته مردم را به ورطه گرفتاری سوق دادهاند و یا در شکل دادن به این قبیل مشکلات، تعمد و اغراض سوء سیاسی و اقتصادی وجود دارد.
در قضیه فضاحتبار گوشت نیز همین دو احتمال وجود دارد و جای چندانی برای حدس و گمانهای متفرقه باقی نمیماند. این مشکل را نمیتوان و نباید یک حادثه دانست. چه اینکه مشکل تأمین به موقع و توزیع مناسب گوشت و در نهایت ایجاد گلایه در میان مصرف کنندگان، نتیجه یک روند و فرآیند است که یک طرف آن مؤید بی تدبیری و بی کفایتی و ناتوانی مجریان امر میباشد و طرف دیگر آن، گویای وجود عمد و تبانی به منظور ایجاد التهاب مصنوعی در بازار و سوء استفاده سیاسی ـ اقتصادی از آشفته بازاری است که خود آن را ایجاد کرده و به آن دامن زدهاند.
از جمله اهداف مغرضانه در این میان میتوان به اعطاء مجوز واردات گوشت به نورچشمیها به مثابه یک رانت و امتیاز توجه داشت و یا تبانی با کسانی که قبلاً گوشت را از فروشندگان خارجی خریداری کردهاند و از رهگذر بازار سیاه به وجود آمده میتوانند کالای خود را با قیمتهای بالاتر به فروش رسانند هر چند در این میان حیثیت ملی و عزت مردم هم به تاراج گذاشته شود. یکی از حدسیات نیز این است که با ایجاد کمبود گوشت در بازار و به تبع آن لزوم خرید و واردات سریع آن، توجیه و بهانه کافی برای نادیده گرفتن مقررات و الزامات ناظر بر خریدهای خارجی، فراهماید و به جای برگزاری مناقصه و انتخاب بهترین فروشنده و بهترین کیفیت و بهترین قیمتها، گوشت مورد نیاز از طریق اخذ مجوزترک تشریفات، خریداری شود و احیاناً از این رهگذر سودهای نامشروع و کلان به جیب برخی حضرات سرازیر شود. چه اهمیتی دارد که گوشت مورد نیاز مردم دیر و گران و با مصیبتهای فراوان به سفره آنها برسد؛ مهم این است که شکمهای حرامخوار بعضیها فربهتر شده و گوشت تن آنها بیشتر شود.
در مورد اغراض سوء سیاسی و بهره برداریهایی که از این راه مد نظر آقایان قرار دارد دیگر جایی برای تکرار و تأکید وجود ندارد. این وضعیت ناخوشایند و اسفبار، میتواند و ممکن است داستانسازی دروغ و صحنه آرایی ناجوانمردانه برای تحمیل ضعف ملی، برای به دست آوردن لقمه نان و تکهای گوشت است. همانطور که آمد، داستان تکراری و هر از چند گاه نان و آب و گوشت و برنج و روغن و در یک کلام قوت لا یموت مردم کشور، یا محصول بی درایتی و ناتوانی مدیران ذیربط است و یا نتیجه تبانی ایشان با باندهای قدرت و ثروت.
هر کدام از این دو احتمال که صحت داشته باشد؛ چیزی از زشتی و قباحت اصل ماجرا کم نمیکند و نتیجه هر دو یکی است. امروز! مردم و کشور بیش از گوشت نیازمند گوش شنوا و چشم بینا و عقل و تعهد مجریان امور هستند. اگر برای مردم و مطالبات و حقوق آنها ارزش و احترام قائل هستید؛ یک بار و برای همیشه به این نمایشها پایان دهید. عزل مدیران کاهل و ناتوان که در ایجاد مشکل گوشت مقصر بودهاند و استعفای وزیر جهاد سازندگی و هم زمان اعلام آزاد بودن واردات گوشت با رعایت شرایط سازمان دامپزشکی و اعطاء مجوز واردات به کلیه تجار و اتحادیه صنوف پر مصرف، میتواند به عنوان نماد اراده دولت در حل مشکل و پیشگری از تکرار موارد مشابه باشد. فراموش نکنید: گوشی که حرف حساب را نمیشنود؛ مستحق کشیده شدن است.