رضا صادقیان
بیشک استفاده از واژه مونتاژ، سرهمبندی کردن و متصل ساختن قطعات برای مدیرانی که هیچگونه انتقادی را برنمیتابند بسیار سنگین و گران است، با این حال کلمه و عبارت دیگری به جای مونتاژ برای خودروسازان کشور نمیتوان استفاده کرد. فرهنگ لغت عمید در تعریف واژه مونتاژ آورده: در کنار هم قرار دادن و روی هم سوار کردن اجزای یک ماشین یا دستگاه. وقتی یک فرد، گروه و یا کارخانه و شرکت تولید قطعات خودرو، ماشین صنعتی را روی هم سوار میکند و یا در کنار هم قرار میدهد در حال فعالیت مونتاژ است.
اینکه سردر کارخانه و تولیدی از عبارتهایی مانند «گروه خودروسازان» ، «ماشینسازی» و کلمههای مشابه استفاده کند، به عبارتی در حال ارایه تصویری غیرواقعی به مخاطبان است. در واقع ما با ساختن روبرو نیستیم، بلکه با وصل کردن، اتصال، سرهمبندی کردن و به قول فرنگیها با «اسمبل» یک سیستم و یا دستگاه روبرویم.
وضعیت امروز و دیروز شرکتهایی خودرویی در کشورمان دقیقا برآمده از واژههایی مانند مونتاژ، متصل کردن قطعات، وصل کردن، سرهمبندی کردن است. البته بخشهایی از خودروها در کشورمان ساخته و مورد استفاده قرار میگیرند. مانند کمک فنر، چراغ جلو و راهنما، صندلیها، بدنه و سایر قطعاتی که در مقایسه با موتور و گریبکس خودرو از تکنولوژی نازلتری برخوردار هستند. به وضوح مشخص است که مقایسه چراغ عقب یک اتومبیل با گریبکس، جعبه فرمان و. . . در عرصه صنعت قیاس معالفارق است. امکان تولید انواع چراغ و قاب آن در هر سولهای امکان پذیر است، ولی سخن گفتن از تولید جعبه فرمان از سوی تولید کنندگان داخلی خودرو و دوستداران مونتاژ در کشورمان به شوخی میماند.
طی سالهای گذشته و حتی امروز، هنگامهای که بازار خودرو با بحران روبرو میَشود دولتهای وقت برای نجات کارخانههایی که با سیاستهای دولت رونق و یا دچار افول میشوند به جای آنکه تدبیری اندیشه کنند و اندکی شیرهای نفت و کمکهای حاتم بخشی را انجام ندهند، دوباره و دوباره با اعطای وام، تبلیغات گوش خراش، برگزاری جشنوارههای فروش در مناسبتهای ویژه و. . . تلاش میکنند همچنان حیات ناقص و هزینهساز و مخرب مونتاژکارها را تضمین کنند. ضمانتی که نه تنها با عبور از بحران به دولت عودت نخواهد شد، بلکه با بروز گرفتاری دیگری تضمین دیگری به تضامین سابق افزوده میشود! خیلی ساده است، مونتاژکاران به جای حل اساسی بحران از وضعیت آشفته و با کمک دستان پرتوان دولت به مدد پول نفت عبور میکنند، اما این عبور به بهرهوری، به دست آوردن تکنولوژی و گام برداشتن به سوی فنآوری ختم نمیشود، بلکه برای دوره و زمانهی دیگر و با بحرانی بزرگتر روبرو خواهد شد.
به عنوان مثال؛ مقایسه وضعیت شرکتهای مونتاژ خودرو در سال 95 که با تحریم شهروندان روبرو بودند با امروز که به دلیل تحریم توانایی تحویل خودرو را ندارند و به خریداران توصیه میکنند به جای ماشین ثبتنامی ارابهی مرگ تحویل بگیرند، نشانه روشن و بسیار شفاف وجود بحران پیوسته در مونتاژکاری است. بعید به نظر میرسد یکی از شرکتهای خودروسازی در ینگه دنیا به مشتری خود پیشنهاد بدهد به جای ماشین بیامدبلیو، مثلا رنو و یا آئودی تحویل بگیرد!
مدیران خودرویی در کشورمان اسطورههای بلافصل مونتاژ هستند. مدیرانی که عادت دارند آنچه را که تولید میکنند به مشتریان خود و به صورت کاملا انحصاری بفروشند، البته با کمکهای بیدریغ دولت. کالایشان مبتنی بر خواسته و نیاز مشتری و در یک بازار رقابتی نبوده و نیست، بلکه طی سالهای گذشته و امروز مشتریها را واداشتهاند که به همان مبلغی که آنان میگویند پول بدهند، خریداران میبایست با شیوه خدمات پس از فروش آنها هماهنگ شود، اعتراض نکند، حرف نزند و این همه در شرایطی روی میدهد که مدیران همین صنعت در حال سیاستگذاری برای مونتاژ بیشتر قطعات هستند!