هوشنگ عطاپور
همین چند روز پیش بود که مدیر عامل انجمن زیست محیطی ژینکوی اشنویه با ارسال پیامک، خبر دادند که "یک محموله چوپ در ورودی بارانج از سمت ارومیه در حال بارگیری بهتریلی است". مشابه همین اخبار، هر روز با عکس و شماره خودروهای باری در شبکه اجتماعی منتشر میشود که حکایت از قلع و قمع درختان بی زبان و تخریب محیط زیست در مناطق مختلف آذربایجان دارد. ما تصاویر متعددی را از شهرهای استانهای اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی، زنجان همه روزه مشاهده میکنیم که کامیونهایی با بار چوب که اغلب هم جوان هستند، در جادههای بین شهری به سمت کارخانههای چوپ استانهای شمال (مازندران) در حرکت هستند.
بعد از انتشار اخبار مربوط به قطع درختان بسیار ارزشمند جنگلهای ارسباران (قره داغ) ، و واکنش گسترده شهروندان و فعالین زیست محیطی. استانداری و دادگستری استان آذربایجان شرقی و حتی نماینده ولی فقیه در آن استان تحرکاتی را شروع کردند، ولی تداوم قلع و قمع درختان و فروش چوپ هنوز ادامه دارد و به نظر میرسد حباب برخورد قضایی با متخلفینترکیده است و مسوولین مختلف با سکوت و عدم واکنش به این اقدام تخریب زیست محیطی، زمان میخرند تا کارخانه صنایع چوپ مازندران تعطیل نشوند و بحران کارگری رخ ندهد.
داستان، از آنجا آغاز شده است که، برای حفظ جنگلهای ارزشمند شمال کشور، سه سال تنفس داده شده است تا حداقل، فرصتی برای حفظ حداقلی جنگلهای شمال از دست تعدی صنعت چوب لجام گسیخته فاقد پیوست زیست محیطی، فراهم شود. اما گویا قانون گذار بخش دیگر ماجرا را پیش بینی نکرده بود که، کارخانههای این استانها باید منابع جایگزین داشته باشند تا بتوانند پاسخگوی کارگران و بازار فرآوردههای چوبی موردنیاز کشور باشند! به همین دلیل هم، دود این بی برنامگی به چشم محیط زیست مناطق شمال غرب کشور میرود و دلالان جوب با دو و سه برابر کردن، قیمت، چوب حراج به جنگلهای ارسباران و باغات منطقه آذربایجان و استان گلستان زده اند.
با کمال تاسف، در بسیاری از حوزهها، ما فقط نگاه تک بعدی به امر تولید و اشتغال داریم و اهداف توسعه پایدار را فدای رشد اقتصادی کوتاه مدت میکنیم. به همین دلیل هم در سه دهه اخیر، توسعه و پیشرفت حاصل آمده در کشور، با هزینههای کلان زیست محیطی خطرناکی صورت گرفته است که هرچه زمان میگذرد، اهمیت این هزینههای غیر قابل جبران، بیشتر و بیشتر خود را نشان میدهند. بدونتردید، ظرفیت بالای کارخانههای چوب بری در مازندران، بیش از توان تولید چوب در کشور است. به همین دلیل، جنگلهای شمال هم در معرض نابودی قرار گرفته اند. ولی تنفس این جنگلها به هزینه جنگلهای در معرض بالای خطرِ دیگر نواحی؛ به فاجعههای بدتری منتج میشود. شکی نیست که جنگلهای قره داغ و گلستان، آسیب پذیرتر از جنگلهای شمال هستند. جون رطوبت و بارندگی در آنجا کمتر است.
چنین اتفاقی برای دریاچه ارومیه و تالابهای مختلف کشور نیز روی داده است. توسعه بخش کشاورزی و باغداری با هدف خودکفایی در آذربایجان غربی و احداث سدهای متعدد، منجر به خشک شدن دریاچه ارومیه گردید و اگر این دریاچه احیا نشود، به دلیل تبعات زیست محیطی آن، هم کشاورزی و هم معیشت و زندگی شهروندان حوزه دریاچه ارومیه در معرض نابودی قرار خواهند گرفت. اگر از همین حالا مانع قطع بی رویه و بدون جایگزینی درختان جنگلها و باغات کشور نشویم، ده سال دیگر همین مناطق دچار تخریب برگشت ناپذیر محیط زیست خواهند شد و زمین این جنگلها و باغات، تبدیل به ویلاهای قورت داده شده توسط جنگل خواران و ویلا نشینان خواهد شد. همه فعالین زیست محیطی، با بانگ بلند فریاد میزنند که دیگر زمان بیداری و تعهد به محیط زیست فرا رسیده است. دیگر زمان آن است که بفهمیم، جفا به محیط زیست و مصرف بیش از حد منابع آن، به معنای خشک شدن نسل انسان ایرانی در این سرزمین خواهد بود. به هوش باشیم.