گروه سیاسی: حالا و با اعلام رسمی مقامات ارشد دولت ایالات متحده مهر تاییدی بر شنیدهها درباره عدم تمدید معافیتهای تحریمی زده شد روزهایی سختتر در انتظار مردم ایران خواهد بود.
با نگاهی به تجارب گذشته در سالهای ۹۰ و ۹۱ میتوان به سادگی پیشبینی کرد که تنگتر شدن محاصره اقتصادی از طریق تحریم نفتی و بانکی میتواند اقتصاد ایران را در تمامی ابعاد آن به مرحله فروپاشی برساند. آنچه این روزها از طریق تریبونهای رسمی تبلیغ میشود بر این نکته استوار است که چنین اقداماتی از سوی دولت ترامپ نمایانگر رویکرد خصمانه آمریکا علیه جمهوری اسلامی و مردم ایران است اما این نگاه تنها وجهی از آنچه رخ داده را نشان میدهد. اثرگذاری تحریمها وجوه دیگری نیز داشته است که ریشه در خطاهای داخلی دارد. خطاها و بی تدبیریهایی که ضرورت دارد تا بیشتر از این دیر نشده شاهد اصلاح آن و البته پاسخگویی در قبال چنین اشتباههایی نیز باشیم. در ادامه به دو نمونه از سیاستهای نادرستی که سبب فزونی گرفتن تاثیر تحریمهای نفتی شده است میپردازیم.
۱. اتکا به در آمد نفتی: قریب به دو دهه است که سیاست رسمی مقامات سیاسی کشور کاهش اتکای بودجه سالانه به درآمدهای نفتی است. بر اساس این سیاست میبایست شاهد حذف نگاه مبتنی بر هزینه درآمدهای نفتی برای امور اجرایی میبودیم و از سوی دیگر این منابع مالی صرف پروژههای زیرساختی شده و از طرف دیگر در صندوق توسعه ملی برای زمانهایی که ضرورت دارد پسانداز میشد.
اما آنچه در این بیست سال رخ داد بی توجهی مطلق دولتها به این سیاست کلی بوده است به طوری که در بیشتر سالها نه تنها شاهد کاهش اتکای بودجه به نفت نبودهایم بلکه سنگینتر شدن سایه منابع مالی حاصل از خامفروشی نفت را بر بودجه سالانه دولت شاهدیم. به نظر میآید حالا و در شرایط خاصی که همه در آن گرفتار آمدهایم زمان خوبی برای تغییری واقعی در نظام بودجهریزی کشور است و البته زمانی برای پاسخگویی کسانی که در دو دهه اخیر با بی توجهی به کاهش اتکای بودجه به نفت و سهلانگاریهای خود باعث افزایش فشارهای ناشی از تحریم نفتی شدهاند.
۲. فرصتهای سوخته پسابرجام: وجه دیگر علت افزایش فشارها را میباید در الگوی سیاست خارجی پس از انعقاد توافق هستهای جستجو کرد. اگر کمی به عقبتر بازگردیم به یاد میآوریم که پس از برجام فرصتهایی در حوزه سیاست خارجی و همینطور اقتصاد در اختیار کشورمان قرار گرفته بود که شاهد بی توجهی مطلق تصمیمگیران به این فرصتها بودیم.
بهعنوان نمونه اگر به جای مانعتراشی در مسیر بستن قراردادهای اقتصادی با طرفهای خارجی با نقشه راهی مشخص به دنبال در هم تنیدگی اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی بودیم دیگر هیچگاه دولت ترامپ نمیتوانست با یک امضا فرمان قطع رابطه اقتصادی جامعه جهانی با ایران را صادر کند، یا اگر ایجاد موانع بسیار بر سر راه عقد قراردادهای نفتی وجود نداشت و به جای یک قرارداد توتال شاهد انعقاد چندین قرارداد مانند آن بودیم امروز صادرات نفت ایران به حدی رسیده بود که امکان اجرایی شدن تحریم نفتی کمتر و کمتر شده بود، یا اگر پس از برجام الگوی عملکرد نظام سیاسی ایران در مسائل منطقهای شکل دیگری بود و مذاکره با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای حل بحرانهای خاورمیانه همچون جنگ سوریه جایگزین سیاست فعلی شده بود آنگاه کسر قابل توجهی از بهانهجوییهای زوج پمپئو و ترامپ علیه ایران را شاهد نبودیم و...
این خطاها در تصمیمگیریها در دوران پسا برجام بی شمار هستند و میتوان باز هم از آن گفت؛ خطاهایی که اگر نبود، امروز فشار کمتری بر مردم ایران وارد آمده بود. واقعیت آن است که فشار خارجی بدون خطای داخلی راه به جایی نمیبرد و راه خلاصی از آن نیز در کنار استفاده از ابزارهای دیپلماتیک، اصلاح خطاهای خودمان خواهد بود.