رضا صادقیان
با وجود تمام امیدهای کوچک و بزرگ برای تغییر شرایط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور در میان مسئولان و مردم و خصوصا فعالان اجتماعی وجود داشته و دارد اما این روزها و به صورت کاملا تجربی به نوعی با سرگشتگی و حیرت ملی سر و کار داریم. شاید چنین حس و حالی از روزمرگی شدید هم برآید، با این حال حیرتزدگی نقش قابل توجهی در میان مردم دارد. حتی آنان که به همه چیز بیتوجه هستند ولی در هنگام پرداخت مبلغ کالاهای خریداری شده از فروشگاه برای چند ثانیهای قالب تهی میکنند!
مدیران ارشد و مسئولان میانی که سخن و راهی برای برون رفت از وضعیت فعلی سراغ ندارند و معمولا به حرفهای کلی بسنده میکنند. سخنانی که بعضا در عالم واقع اتفاق نخواهد افتاد و یا شرایط در مقایسه با ماهها و هفتههای قبلتر بدتر میشود. در همین زمینه به سخنان مدیر کل بانک مرکزی نگاه کنید. هر زمان که خبر از رویدادی خوش در اقتصاد و نظام پولی کشور یا از کنترل نوسانات بازار ارز خبر میدهد، روزها و هفتههای بعد خلاف سخنان وی اتفاق افتاده است. گویی بازار به راهی و سیاستهای بانک مرکزی و مدیران ارشد این نهاد پولی به جادهای دیگر میرانند.
سخنان سایر مسئولان اقتصادی نیز با چنین وضعیتی روبروست. از بحران تامین میوه شب عید بیرون میآییم، مستقیم و بدون توقف به بحران پیاز میرسیم، بعد بحران قیمت کاغذ، گرانتر شدن قیمت بنزین و تکذیب آن و حال وسط بحران قیمت خرما قرار گرفتهایم به این موارد نوسانات پی در پی در سایر بازارها را نیز قابل ذکر است! بحران قیمت و بازار آشفته خودرو نیز بوده است، مانند آشفته بازار مسکن و زمین و ملک و... که مانند یک خوره به جان مستاجران و نیازمندان به مسکن بوده و هست!
واکنش مردم به این تغییرات و روبرو شدن با هزینههایی که از جیب آنان میرود جالب توجه است. اگر امکانش فراهم باشد، مانند در اختیار داشتن چند بشکه 10 لیتری و در بهترین حالت باک خودرو، سریع در صف بنزین 10 کیلومتری قرار میگیرند تا اندکی از سرگشتگی و آشفته حالی خویش بکاهند. گویی برای دور شدن از حیرت مردم سعی میکنند با ذخیره برخی از کالاها که نقش مُسکِن دارد اندکی آرام بگیرند. حیرتی که باور دارند با 50 لیتر بنزین التیام مییابد. البته فقط برای چند روز! اگر هم به کالای گران شده کاری نداشته باشند، فقط با تعجب و بهت به وقایع رخ داده نگاه کنند.
هر چند نگاه کنندگان و آنان که تلاش دارند نقش انسانهای خوب و مفید را بازی کنند زمانی که احساس میکنند این حیرت ملی آهسته و آرام به جیب و قدرت خرید آنان ضربه میزند با حفظ چهره متعجب از گران شدن و افزایش تورم نالههای سوزناک سر میدهند. در اینجا برای چنین فردی مهم نیست که نقش او و خانوادهاش و حتی دوستان دور و نزدیک وی در افزایش تقاضا در بازار و هجوم یکباره برای خرید و ذخیره یک کالای خاص (رب گوجه، مواد لبنی، خرما، برنج، شکر، دستمال کاغذی، خودرو، پوشک بچه، روغن غذایی، دلار و سکه و...) چقدر بوده است.
نکته نهایی آنکه، آنچه مشخص است پی بردن به این امر است که حیرت، آشفتگی و خیره ماندن به وقایع برای همه زمانها و رویدادها رخ نمیدهد. حیرتزدگی و تعجب دنبالهدار نیست. به عبارتی پس از هر حیرتزدگی و روبرو شدن با عدم کنش، هیچ ضمانتی برای ادامه حیرت در زمان و مکانی دیگر در دست نیست، در واقع افراد بهت زده در لحظهای و با خروج از تعجب دنبالهدار به سوی کنش روی میآورند. اینکه چنین کنشی منفی و یا مثبت باشد همچنان نامشخص است، با این حال میتوان این نکته را در نظر داشت که مردم آسیب دیده از سیاستهای اقتصادی واکنش مثبتی از خود بروز ندهند.
اما اهل قدرت و سیاستگذاران این امکان برایشان در مقایسه با سایر افراد جامعه وجود دارد که تا جای ممکن جامعه و زیست سیاسی شهروندان را از وضعیت امروز و حیرت فراگیر رهایی و زندگی شهروندان را نه با دشواره دیگر، بلکه به سوی روزمرهگی بیشتر راهنمایی کنند. زندگی که در آن دغدغههای عام شهروندان به صورت متراکم و حل ناشده باقی نماند.
ولی متاسفانه عدم شفافیت و عدم طرح واقعیتهای پیش رو از طرف مسئولین باعث گردیده است که اعتماد مردم سلب گردد. دیگر نه تنها گفتار درمانی بلکه عملگرایی نیز نخواهد توانست تب بازار را پائین بیاورد. (363586)