گروه سیاسی: پس از گذشت یک سال از استعفای محمدباقر نوبخت از سخنگویی دولت در نهایت با انتخاب علی ربیعی از سخنگوی جدید دولت دوازدهم رونمایی شد. با مرور واکنشها به این انتخاب شاهد آن هستیم که برخی انتخاب سخنگو به خودی خود را جدا از آن که چه کسی انتخاب شود قدمی رو به جلو میدانند و معتقدند چنین اقدامی مانع از شنیده شدن صداهای متناقض از قوه مجریه خواهد شد، گروهی دیگر اما انتخاب ربیعی را ادامه تسلط زوج واعظی و نوبخت بر روی حلقههای اصلی تصمیمگیری در دولت ارزیابی کرده و این انتخاب را انتخابی قابل قبول نمیدانند.
اما فارغ از آن که انتخاب سخنگوی جدید دولت و برگزیدن ربیعی برای این جایگاه مثبت است یا منفی پرسش مهمتر آن است که مگر دولت محترم سخنی دارد که سخنگویی بخواهد؟با نگاهی به عملکرد دولت دوم روحانی در حوزههای مختلف شاهد آن هستیم که بدون استثناء در هر مسئلهای تنها استراتژی دولت دوازدهم عقبنشینی و پذیرش فشارهای خارج از دولت بوده است.
از اقتصاد که شاهد عقبگردی عجیب به دوران گذشته هستیم تا سیاست خارجی که دیگر نمیتوان تفاوتی میان عملکرد دولت احمدینژاد و حضور جلیلی در سیاست خارجی با عملکرد دولت روحانی و حضور ظریف در این عرصه پیدا کرد، از فرهنگ که دیگر بود و نبود وزارتخانه عریض و طویل فرهنگ و ارشاد اسلامی تفاوتی ندارد تا مسائل محیط زیستی که بار دیگر مفهوم نادرست توسعه در حال قربانی کردن آن است و مسائل اجتماعی که میان آنچه مردم در عمل مسئولان مشاهده میکنند با شعارهای انتخاباتی فاصلهای عجیب و بعید ایجاد شده است. به واقع برای چنین دولتی با این کارنامه مردودی سخنگو به چه کاری میآید؟
به نظر میآید چنین انتصابی نقش ایوان خانهای است که از پایبست ویران شده است! اگر رئيسجمهور و اعضای تاثیرگذار کابینه آنقدر که دغدغه انتخاب سخنگو را داشتند کمی هم به واقعیتهای موجود در کشور و مطالبات مردم که تنها حداقلی از حقوق خود را طلب میکنند توجه نشان میدادند قطعاً امروز شاهد آن نبودیم که حامیان دولت و شخص رئيسجمهور سخن از ناامیدی بگویند و از رای خود در انتخابات۹۶ پشیمان شده باشند.
اما درباره شخص علی ربیعی که از هفته بعد قرار است وظیفه سخنگویی دولت را عهدهدار شود میتوان گفت که او شخصیتی سه وجهی دارد: امنیتی، رسانهای و کارگری؛ او همانقدر که در دولت اصلاحات و به خصوص در موضوع پرونده قتلهای زنجیرهای بهعنوان چهرهای امنیتی شناخته میشد در دوران دولت روحانی به واسطه سوابقش چهرهای کارگری بود و پس از پایان حضورش در دولت بیشتر در رسانهها حضور داشت و میتوان گفت پس از چهرهای امنیتی و کارگری یک سالی میشود که همچون گذشتههای دورتر خود تبدیل به فعال رسانهای شده است.
شاید برای سخنگویی دولت هر کدام از این وجوه نیاز باشد، هم رازآلود بودن شخصیتهای امنیتی، هم مردمی بودن فعالان حوزه کارگری و هم روابط حسنه با اهالی رسانه اما شاید بتوان گفت مانع بزرگ بر سر راه سخنگوی جدید دولت آن است که علی ربیعی سخنگویی دولتی را عهدهدار شده است که دیگر سخنی ندارد!