محمد توکلی
همزمان با افزایش فشارهای خارجی، اعم از تحریم و تهدید شاهد آن هستیم که مقامات ارشد سیاسی و نظامی کشور بر این نکته تاکید دارند که تنها راه مقابله با تهدیدات بیگانگان و تحریمها مقاومت و ایستادگی است. نکته جالب توجه آن است که کلیدواژه مقاومت مورد توجه مسئولان از طیفهای مختلف قرار گرفته است و میتوان نتیجه گرفت که حداقل در سطح گفتار، اجماعی در این ارتباط به وجود آمده است.
اگر از پرسشهایی نظیر این که «آیا راه دیگری نیست؟» و یا«تعریف مقاومت چیست؟» و یا «ابزارهای دیپلماسی همچون مذاکره در این الگو چه جایگاهی دارد؟» عبور کنیم به این پرسش اساسیتر میرسیم که نسبت آنچه در داخل شاهدش هستیم با گزینه مقاومت چیست؟
آیا قرار است پروپاگاندای دولتی و تبلیغات رسمی نماد مقاومت باشند یا مردم حاضر در متن جامعه؟ اصلیترین نماد مقاومت در برابر تحریم و تهدید انسجام داخلی است یا انواع تسلیحات جنگی؟ مقاومت از همراهی و اعتماد مردم نسبت به مسئولان نشات میگیرد یا با وحدت دستوری و از بالا به پایین؟
اگر پذیرفتهایم که در شرایط حاضر راهی جز آنچه مقاومت خوانده میشود وجود ندارد منطقاً میباید الزامات آن را نیز پذیرا باشیم. نمیتوان از یک سو سخن از ایستادگی در برابر فشارهای ناشی از تحریم گفت و از طرف دیگر با تصمیمات نادرست برای گروهی بهشت رانتی ایجاد کرد و اکثریت مردم را با فشارهای تحریمی تنها گذاشت.
نمیتوان شعار مقاومت داد اما هیچ تلاشی را برای دلجویی از مردم و مدارا با آنان در دستور کار قرار نداد نمیتوان از متن جامعه ایستادگی را طلب کرد اما گوشی برای شنیدن مطالبات حداقلی آنان یافت نشود.بیراه نیست که اگر بگوییم مسیر تحقق مقاومت از مدارا میگذرد. تا زمانی که تصمیمگیران به جای مدارا با جامعه و پذیرش مطالبات مردم به دنبال تحمیل سیاستهای منطبق بر خواست اقلیت باشند انسجامی در جامعه ایرانی شکل نخواهد گرفت و با فقدان انسجام ملی میان تمامی اقشار و گروههایی که با وجود اندیشهها و سبکهای زندگی متفاوت و متضاد ذیل مفهوم ایران تعریف میشوند سخن از مقاومت در حد شعاری رنگ و رو رفته بر در و دیوارهای شهر خواهد بود.