رضا صادقیان
اوایل دهه ۸۰ شمسی به مدد برنامهنویسان و توسعه دهندگان وبسایتها پای فرومها-انجمنها به صفحات وب باز شد و در کنار چت یاهو مسنجر و نرم افزارهای دیگر به عنوان ابزاری که امکان گفتگو با طرف مقابل را به کاربران بدهد خودنمایی کرد و اندک اندک ملت از چند و چون بخشهایی از نظرات و زندگی خصوصی هم سر درآوردند. در واقع کاربران اینترنت به جای روبرو شدن با صفحات سایتهای خبری که تنها امکان خواندن و با خبر شدن از رویدادها را به آنها میداد شرایط سخن گفتن و اظهار نظر درباره موضوعات مربوط-غیر مربوط را به دست آورده بودند.
این موج با شروع به کار سایتهایی که امکانات راهاندازی وبلاگها را به کاربران میدادند تکمیلتر از گذشته شد. فیس بوک بخشهای دیگر این ارتباطات و آگاه شدن از وضعیت دیگری را تکمیل کرد، شرایطی که کاربران میتوانستند درباره حرفهای مخاطب سخن بگویند، عکسها و فیلمهای خودشان را به اشتراک بگذارند و مهمتر آنکه از روزمرهگیهای امروز و دیروزشان بیپردهتر از همیشه و حتی جمعهای خانوادگی حرف بزنند. جالبترین نکتهای که بعد از مدتی با آن روبرو بودیم اطلاع از شرایط «دیگری» بود.
آگاه شدن از نحوه زندگی انسانهایی که هیچ وقت آنها را ندیده بودیم و در گذشته چندان برایمان مهم نبودند اما فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی دایم به حس کنجکاوی و با خبر شدن از زندگی دیگری و خصوصا سینماگران، ورزشکاران و حتی افرادی که با کنشهای غیرمعقول به شهرت رسیده بودن دامن میزد-میزند. اگر در گذشته تنها از طریق روزنامهها، هفتهنامه و نشریات تخصصی بخشهایی از زندگی دیگری و به قلم خبرنگاران اطلاع پیدا میکردیم، حال این خود افراد بودند که زندگی، درآمد، تفریحات و از روزانههای خودشان بدون واسطهها حرف میزدند.
این سخن گفتن به دلیل آنکه دقت اهل رسانه را به همراه نداشت و ندارد و همچنین نقش واسطه و مترجم را نیز ندارد -در اینجا نقش خبرنگار تنها به نوشتن و ارسال خبر محدود نمیشود، در واقع خبرنگار چیزی را میشنود و براساس دانش خبری و تجربه کاری شنیدههایش را برای مخاطبان رسانه مرتبسازی میکند- سادهتر به تناقضگویی میرسد. نگاهی به صفحات چهرههای معروف چنین نمایایی را بهتر به تصویر میکشد، امروز سخنی میگویند و فردا خلاف آن عمل میکنند، در انتخابات حضور چشمگیر دارند ولی بعد از مدتی بابت دعوتشان و مشارکت در سرنوشت خود و شهروندان معذرت خواهی میکنند و مهمتر آنکه خبر از دلتنگیها خود میدهند ولی همزمان در گرانترین هتل و در تفریحات تابستانه در دل اروپا خوشگذرانی میکنند و...
فرو افتادن بازیگران سینما و تلویزیون و بازیکنان فوتبال و سایر ورزشکاران که گاه به ورطهای که به آنان ارتباطی ندارد میغلطند تصویر روشن چنین تناقضهایی است. گویی شبکههای اجتماعی را برای نالیدن انتخاب، در تلویزیون برای تکرار حرکات استفاده میکنند و در پس پرده خود واقعیشان رخ مینماید، خودی که به هیچ اندیشه نمیکند مگر دریافت و کسب اسکناسهای بیشتر و بیشتر. سخنان دلسوزانه برخی مجریان تلویزیون برای مردم و کشور جدای از شغلشان به درآمدهای آینده آنان ارتباط مستقیم پیدا میکند.
ورزشکارانی که با گلچین تصاویر خود خبر از جوانمردی و خوش رفتاری میدهند ولی در بزنگاه با بدترین و توهین آمیزترین برخورد با منتقدین خود روبرو میشوند و سینماگرانی که از طلوع تا غروب آفتاب از نداشتنهای مردم و به شکل خاصتر از فقر در جامعه حرف میزنند ولی قیمت پوشش خودشان خبر از خرید پوشاک میلیونی و زندگی بیاندازه خاص را میدهد و طنز پردازانی که به بهانه نشاندن لبخند روی لبهای مردم جیب آنها را با کمک اسپانسرهای برنامه و به شیوههایی کاملا نوین و انحصاری خالیتر از همیشه میکنند. فرمول برنامهسازی چنین افرادی در سه حرف خلاصه میگردد؛ ستاره-عدد-پول! ستاره-عدد-پول بیشتر!
راه حل روبرو شدن با چنین پدیدهای جدید چیست؟
ما به عنوان مخاطبان چنین افراد و برنامههایی میتوانیم چه کار کنیم؟ به نظر بهترین عمل دیر باوری و با احتیاط روبرو شدن با چنین پدیدههایی است. ریشه برنامههای بخت آزمایی و برنده شدن به اوخر دهه شصت میلادی میرسد، زمانی که مردم آمریکا خیره خیره به صفحات تلویزیون نگاه و بخت و اقبال خودشان را با گرفتن تماس تلفنی و یا مشارکت در خرید کالاهای نامرغوب سنجش میکردند، پیاده کردن چنین روشهایی در تلویزیون ملی و رسانهای که مدعی ترویج فرهنگ اسلامی و زندگی دینی است با گفتهها و زیست مدیران این شبکههای فرسنگها فاصله دارد. با این حال قرار نیست عدهای از سر ظاهرسازی به اسم مردم و ملت و وطن و به کام دلار و یورو هزینه زندگیشان از جیب مردم تامین گردد.
سخن کوتاه کنیم؛ به جماعت حرف مفت زن و شهره خاص و عام توجه نکنیم، حتی اگر علاقه به دنبال کردن برنامه و حرفهای آنان هستیم دایم مراقب حرفها، رفتارها و خصوصا موضعگیری آنان باشیم. باور کنید دنیای آنها با تمام کسانی که آنان را نگاه میکنند فرسنگها فاصله دارد، اگر برای بسیاری از شهروندان به دست آوردن زندگی لوکس، ماشین خوب و خانه نسبتا بزرگ آرزو است، برای این افراد بخش کوچکی از خاطراتشان را تشکیل میدهد.