محمد توکلی
در چند روز اخیر و به بهانه مناسبتی که «هفته عفاف و حجاب» نامیده شده است شاهد آن بودیم که تریبونهای رسمی و همچنین صداوسیما حجم گستردهای از برنامههای تبلیغی را به موضوع پوشش زنان اختصاص دادند. از اظهارات هماهنگ ائمه جمعه تا برگزاری همایشها و جشنهایی به این مناسبت، از رونمایی از طرحهایی برای به راه انداختن گشتهای تذکر لسانی به زنان و دختران اصطلاحاً «بد حجاب» تا گزارشهای پر شمار بخشهای خبری صداوسیما درباره این موضوع. بیاییم از انتقادات به اساس و مبنای چنین گفتمانی که جامعه را چند پاره کرده است گذر کنیم و با مواجههای همدلانه به چنین برنامههایی بنگریم.
در این صورت هم با پرسشی جدی مواجه میشویم که چرا یکصدم آنچه به «حجاب» و ظواهر مرتبط با آن پرداخته شده و میشود به موضوع عفاف توجهی نشان نمیدهند؟! با نگاهی به متون دینی و سیره به جای مانده از معصومین (علیهم السلام) به سادگی میتوان متوجه شد که تاکید همواره بزرگان دین بر اخلاق، باطن و عفاف بوده است و بیان سخنانی درباره ظواهر موضوعات دینی درصد اندکی از روایات و احادیث به جای مانده از پیامبر اسلام و ائمه اطهار را شامل میشود. آیا تبلیغگران رسمی که با پشتیبانی قدرت سیاسی و مالی خود را در حال انجام وظیفهای دینی تصور میکنند تا به حال به خطرات و خسارتهای تاکید این چنینی بر حجاب و غفلت از عفاف توجه کردهاند؟
واقعیت آن است که اجبار نیمی از جامعه ایرانی به پذیرش الگوهای خاصی از پوشش امری سادهتر، دمدستیتر و بیفایدهتر از توجه به مسئله عفاف که امری درونی، اخلاقی و باطنی است خواهد بود و شاید به همین جهت بتوان به سیستم فشل و تنبل تبلیغاتی موجود حق داد که «در بند نقش ایوان باشد» و حتی از تبلیغ حجاب منهای عفاف هم ابایی نداشته باشد.
آنچه این موضوع را تلختر و نگرانکنندهتر میکند آن است که توجه به ظواهر و اصطلاحاً قشریگری دینی که در چنین نگاهی به موضوع حجاب مشهود است تنها به این مسئله محدود نمیشود و میتوان این الگوی «نقش ایوانی» را به سایر مسائل نیز به سادگی تعمیم داد. شاید به همین علت هم باشد که جامعه با وجود داشتن الگویی که تنها هدف و رسالت خود را «مکارم اخلاق» دانسته است این چنین بی اخلاق و فاقد هرنوع اصولی در کنشگری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... شده است. ریشه تاکید بیشتر از حد متعارف به مفهوم ظاهری حجاب و بی توجهی مطلق به مفهوم متعالی و اخلاقی عفاف که فراتر از جنسیت و حتی دین است را باید در قشریگری و تحجری جستجو کرد که سبب بروز خسارتهای جبرانناپذیری شده و میشود.