گروه سياسي: طبق آمارهای جمعیتی؛ ایران در حال حاضر یکی از جوانترین کشورهای جهان است، این مسئله بیانگر این واقعیت است که بیش از شصت درصد جمعیت ایران؛ یا در انقلاب پنجاه و هفت به دنیا نیامده بودند، یا کم سن و سال تر از آن بودند که حوادث و وقایع آن دوران را بفهمند و به یاد داشته باشند.
ليلا واحدي
برای مرور انقلاب اسلامی ایران، علاوه بر خاطرات اطرافیان مسن، به تاریخ رجوع ميکنند تا از علل انقلاب، نحوه وقوع آن و افرادی که در آن بیشترین تاثیر را داشته اند، اطلاع یابند. در تاریخ سی و چهار ساله این انقلاب پس از نام امام راحل و رهبری؛ موثرترین نام "اکبر هاشمی رفسنجانی" است؛ همان که امروزه مورد هجمههاي کسانی قرار ميگیرد که حتی جرات رد شدن از کنار زندانهاي ساواک را نداشتند.
همان آشیخ اکبر که امام بیشترین مشورت را از ایشان ميگرفت و چون حرفهایش را روی حساب و کتاب ميدید؛ راحت از کنار سخنانش عبور نميکرد. از وقتی به خاطر داریم، بیشترین تهمتها متوجه ایشان و خانوادهشان است. هشت سال در بدترین اوضاع اقتصادی پس از جنگ سردار سازندگی شد، و با همه کمبودها توانست ایران را از ویرانیهاي جنگ تا حدودی دور کند و اکنون در دهه هشتاد از عمر خود؛ صلاحیتش برای رئیس شدن جمهوری که با خون دل به ثمر نشاندش تایید نميشود.
چون جمهورش را دوست دارد سکوت ميکند و در سکوت از کسی حمایت ميکند که شعارش یکی از ارکان دین اسلام است یعنی اعتدال. حمایت هاشمی از روحانی از همان ابتدا هم برای گروههای رادیکال افراطی گران ميآید و هجمهها آغاز ميشود. اما مردم هاشمی را با تمام کم و کاستی هایش دوست دارند. او را نشان امام ميدانند و هنوز هم پس از رهبری نزدیکترین فرد به امام نزد مردم اوست. او را دوست دارند چون عاقل است و از روی منطق حرف ميزند و منطق است که ملت را به رفاه و آسایش ميرساند.
همان رفاهی که هشت سال آرام آرام از ملت دزدیده شد. هاشمی در دهه هشتاد عمر خود، متهم به تحریف فرمایشات امام راحل ميشود. و سوالی که از دایههاي مهربانتر مادر پیش ميآید این است که چرا هاشمی به تحریف سخنان کسی ميپردازد که بیشترین عشق و ارادت را به او داشته است؟ چه نفعی از این اتفاق ميبرد؟ و اگر هاشمی اهل تحریف بود چرا تاکنون این کار را انجام نداده است، دوران ریاستجمهوری یا حتی قبلتر از آن؟ این کاسههاي داغ تر از آش واقعا چه اهدافی در سر ميپرورانند.
آیا نگران انقلاب و اماماند؟ اگر چنین است چرا باید نزدیکترین فرد به امام و کسی که برای انقلاب از جان مایه گذاشت مورد هجمههاي بی خردانه ایشان باشد؟ این متولدان شصت و هفتاد از انقلاب و رنجهایش چه ميدانند که هاشمی را متهم به تحریف ميکنند؟ این توهم از کجا برایشان آمده است که هاشمی در حال معامله انقلابی است که عمر و جوانیش را و حتی در برهههاي جانش را به پای آن ریخته است و برای هاشمی در دهه هشتاد عمر خود چه نفعی از این معامله ميرسد؟
انقلاب ایران بر پایه نظریههاي اسلام بنا شد نه تئوریهای انقلاب کبیر فرانسه، پس اگر بلعیده شدن فرزندان انقلاب در انقلابهاي دیگر امری عادی باشد، برای انقلاب اسلامی ایران فاجعه خواهد بود.
گروههای افراطی فشار که خود را بهترین مفسر قران و حدیث و دین ميدانند، حق تحلیل و نتیجهگیری از سخنان رهبری را هم فقط برای خود قائل هستند و حتی زمانی که ایشان بنا به اقتضائات جامعه از گفتن بسیاری از نکات چشم پوشی ميکنند و یا سر بسته اشاراتی ميکنند این کعب الخباریون گرامی به میدان ميآیند و هر آنچه از این سخنان اسنباط كردهاند انتشار ميدهند و ای کاش در همین حد باقی ميماند؛ چه از این فهم ناقص و ابتر خويش، فتوا هم استخراج کرده و ...!
اینان در ایران خود را رهرو صدیق ولایت و حضرت علی معرفی ميکنند اما هرچه در تاریخ ميگردم نميیابم که حضرت امیر کی و کجا و علیه چه کسی گروه فشار تشکیل دادند؟ علیه کدام یک از کسانی که حقش را ناحق کرد گروه فشار تشکیل داد؟ در مسلک حضرت امیر کمک به مسلمان ولو مسلمانی که عقیده و فکرش با او در تضاد باشد واجب بود و بر همین اصل هم بود که به خلفای صدر اسلام از هیچ کمکی دریغ نميکرد.
در سیره رسول الله توهین و فحش و ناسزا جایی ندارد؛ اینکه در روز روشن جلوی بانویی را بگیری و به سبب اعتقادات خود یا پدر، ناسزا تحویلش دهی در دین اسلام جایی ندارد. کجای دین رسول الله، با بنده خدایی قرار ميگذارند که حرفهایش علنی نشود ولی چند ساعت بعد پیمان ميشکنند و تیترش ميکنند؟ گروههای فشار به چه کسی اقتدا ميکنند نميدانيم اما مشخص است که به رسول مهربانیها و حضرت امیر اقتدا نميکنند.
شاید اینان از احوالات ما زمینیها و ما ایرانیها خبر ندارند. خبر ندارند که در دنیای کنونی بر طبل جنگ کوبیدن آسان است و همین کوبشها بود که هشت سال گذشته ملت را فلج کرد و تا بیماران از رنج نداشتن دارو روزی هزار بار بمیرند. آنان در کیهان زندگی ميکنند که نميدانند واقعیت این است که دنیا قرار است تا همین چند ماه آینده شاهرگ نفت ایران را قطع کند و صادرات نفت ایران را به صفر برساند که اگر چنین شود؛ ملت از فقر و گرسنگی ایمان خود را هم از دست خواهند داد. برای جلوگیری از چنین اتفاقی ما زمینیهاي ایران دست به دست هم دادیم و رهبرمان هم از نرمش قهرمانانه سخن گفت، تا زندگی جریان طبیعی خود را داشته باشد.
اگر دردشان درد مردم بود ميدیدند که ملت با شعور و فهیم ایران با انتخاب حسن روحانی، نشان دادند که دنبال هدفگیری پاشنه آشیل هیچ قوم و ملت و کشوری نیستند و میخواهند مردم دنیا آنها رابه نام مقدس صلح و دوستی بشناسند. حال چرا کیهانیان میخواهندپاشنه آشیل دنیا را هدف بگیرند و با آبشاری توپ را در زمین حریف بکوبند؛ جای سوال دارد.
منطق هر بازی که در آن توپ وجود دارد این است که تیم ابتدا در زمین خودی نقشه و استراتژی عقلانی برای بازی طرح ریزی میکند؛ سپس با پاس کاری به سمت میدان حریف توپ را روانه میکند تا به هدف هایی خود دست پیدا کند؛ حال آنکه منطق کیهانیان در طول این هشت سال این بود که به زیرتوپ ضربه بزنند. و مهم هم نیست که توپ در زمین حریف بخوابد یا روی سر خودی خراب شود. همین که زیر توپ بزنند برایشان نشاط آور است و اکنون که کسانی پیدا شده اند که با تدبیر میخواهند بازی درست و منطقی ارائه کنند متهم به زشتکاری و پلشتکاری میشوند.
نمیدانم کیهانیان نگران چه هستند! اگر بلد بودم به مانند شما فکر کنم؛ فکر میکردم که جز شما و نتانیاهو چه کسی از این نرمش قهرمانانه ملت و رهبری ناراحت و معترض است؟ کاش کیهانیان هم درد ملت را داشتند که اگر داشتند در طول این هشت سال با لنگه کفش به استقبال رئیس جمهوری ميرفتند که جز فقر و بیکاری و تورم و تحریم چیزی از نیویورک برای مردم سوغاتی نداشت. در عجبم که چرا لنگه کفشهای کیهانیان؛ صلح و آرامش؛ لبخند و رفاه را نشانه ميرود؟ و باز دوباره چیزی درونم ميگوید آنان شریعت ندانند و ندارند!