گروه سیاسی: احمد زیدآبادی؛ فعال ملی - مذهبی در یادداشت کوتاهی نوشت: مدتی است در محافل مختلف با این پرسش روبرو میشوم که آیا اصولاً نظام جمهوری اسلامی اصلاحپذیر است یا اصلاحناپذیر؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت باشد، طرف میگوید؛ پس با این حساب جنابعالی هم "استمرارطلب" تشریف دارید! و اگر پاسخ منفی باشد، میگوید؛ پس راهی جز "براندازی" نیست!
به باور من اما اصل پرسش از اصلاحپذیری یا اصلاحناپذیری ذات و ماهیت یک نظام سیاسی غلط است! فردی که این پرسش را مطرح میکند، ابتدا باید روشن کند که یک نظام سیاسی باید چه ویژگیهای داشته باشد که از نظر او اصلاحپذیر باشد!
وقتی من این پرسش را متقابلاً به خودِ طرف برمیگردانم او معمولاً عدم تمایل نهادهای اصلی قدرت به اصلاح و یا ساختار قانون اساسی را پیش میکشد. اما این دو، هیچکدام پاسخی قانع کنندهای به پرسش من نیست؛ چرا که اولاً اگر تمام نهادهای حاکم، خود مایل به اصلاح باشند که در آن صورت اصلاح به طور اتوماتیک رخ میدهد و نیازی به تلاش عمومی پیش نمیآید! ثانیاً قوانین از جمله قانون اساسی هر کشور از نگاه سیاسی، تعیین کنندۀ اصلی توزیع قدرت نیست بلکه خود بازتابی از نوع توازن قوای واقعی در سطح جامعه است. به عبارت دیگر ،هر قانونی قابل تأویل و تفسیرهای گوناگون است و معمولاً تفسیری از آن وضعیت مسلط پیدا میکند که نیروی قدرتمندتری در پشت آن قرار داشته باشد.
در اینجا پرسش دیگری پیش میآید که پس چرا اصلاحطلبان در ایران توفیقی حاصل نکردهاند؟ پاسخ من این است که ناکامی اصلاحطلبان را باید در ضعفهای اساسی خود آنها جستجو کرد! البته برخی از اصلاحطلبان بر این باورند که نه فقط ناکام نشدهاند بلکه توفیقهای مهمی به دست آوردهاند! وقتی از آنها میپرسیم پارهای از این توفیقات را شرح دهید؛ یا به برخی از دستاوردهای انقلاب تکنولوژیک در صنعت ارتباطی اشاره میکنند و یا مدعی میشوند که اگر آنها نبودند "تندروها" تاکنون کشور را نابود کرده بودند!
به هر حال از نگاه من، اگر یک نظام سیاسی با محوریت یک نیروی درون جوش ملی، قابل اصلاح نباشد، قابل براندازی هم نخواهد بود! و به تعبیر عکس، اگر یک نظام سیاسی توسط یک نیروی خوداتکای ملی قابل براندازی باشد، به طریق اُولی قابل اصلاح نیز خواهد بود! بنابراین، نفسِ اصلاحطلبی در صورتِ اصیل آن همچنان حائز اعتبار است، هر چند که به نظر من، جناح موسوم به اصلاحطلب در صورت اصیل آن ظاهر نشده است.