گروه جامعه: عباس محمدی -فعال محیط زیست- در یادداشتی نوشت: در تصمیم ناگهانی گران شدن قیمت بنزین،این گران شدن نهتنها به حال محیط زیست مفید نیست و از مصرف نمیکاهد، بلکه به دلایل گوناگون، آسیبرسان به منابع طبیعی کشور و اقتصاد هم هست. کاهش اعتماد اجتماعی ناشی از شوک خبر و میل پنهانی به مصرف سوخت بیشتر برای جذب درآمد بیشتر از دلایل آن است. واقعی شدن قیمت بنزین در اقتصاد با ثبات معنا دارد.
در مقام یک مدافع مدافع محیط زیست و کسی که سالها است بهندرت از خودروی شخصی استفاده میکند، مدافع «واقعی شدن» قیمت بنزین هستم. اما گران شدن داریم تا گران شدن؛ در سامانهی اقتصاد علیل و نابسامان ایران که نه تنها مردم عادی، بلکه رییسجمهور هم شب میخوابد و صبح درمییابد که قیمت کالایی سه برابر شده(!) این گران شدنها نهتنها به حال محیط زیست مفید نیست و از مصرف نمیکاهد، بلکه به دلایل گوناگون، آسیبرسان به منابع طبیعی کشور و اقتصاد هم هست.
نخست این که گران شدن بنزین باید متناسب با درآمد مردم باشد تا به فقر دامن نزند که فقر خود یک عامل تخریب محیط زیست است. مدیران ما هرگاه میخواهند کالایی (مثلاً: آب، برق، بنزین، نفت،...) را گران کنند تا ریختوپاشهای سیستمی را جبران کنند، خود را دوستدار محیط زیست نشان میدهند و فرمول گرانسازی را ظاهراً برای کاستن از مصرف پیش میکشند. در صورتی که در واقع خواستار کاهش مصرف نیستند و بلکه برعکس، مایل به افزایش آن هستند تا درآمد را بالا ببرند.
از سوی دیگر، واقعیت این است که بهای بنزین (و همچنین آب و بسیاری از کالاهای دیگر) به نسبت درآمد سرانهی ما اصلاً ارزانتر از مثلاً آمریکا نیست؛ در آمریکا با یک حقوق متوسط (حدود دوهزار و پانصد دلار) میتوان بیش از سه هزار لیتر بنزین خرید، اما در ایران با یک حقوق متوسط (دو میلیون و پانصدهزار تومان) میتوان فقط حدود هشتصد لیتر بنزین خرید که برای یک کشور نفتخیز مقدار بسیار کمی است.
گران شدن بیرویهی سوخت (بدون قایل شدن تبعیض مثبت به نفع وسایل حملونقل همگانی و قشرهای ضعیفتر جامعه) از آنرو که سبب فشارهای مختلف به منابع طبیعی، مثلاً برداشت چوب و بوته از جنگل و مرتع یا تجاوز به کوه و دشت با هدف تبدیل ثروتهای ملی به املاک شخصی و یا افزایش ناآرامی اجتماعی میشود، مضر به حال محیط زیست است.
دوم این که گران شدن بنزین به این شکل، یعنی با فرمول «شوکدرمانی» سبب گران شدن همهی کالاها و خدمات دیگر به کم و زیاد میشود، بهگونهای که با گذشت اندک زمانی باز هم بهای بنزین نسبت به کالاهای دیگر پایین به نظر خواهد آمد و این دور باطل پیش میرود و فقط تورم افسارگسیخته که دشمن ثبات اقتصادی و اجتماعی است، ادامه خواهد یافت.
نتیجه این میشود که مصرف، پایین نمیآید و چیزی به نفع محیط زیست نمیشود. سردار هادیانفر، رییس پلیس راهور، چند روز پیش اعلام کرد که پیش از سه برابر شدن قیمت بنزین، مصرف روزانهی آن در کشور ۹۴ میلیون لیتر بوده و اکنون به ۱۰۵ میلیون لیتر رسیده است. این بدان معنا است که نه تنها در درازمدت، بلکه در کوتاهمدت هم گرانی سبب کاهش مصرف نمیشود. مشاهدههای میدانی هم چیزی از کم شدن ترافیک و بهتر شدن هوا نشان نمیدهد و حتی در روزهای اخیر، آلودگی هوا به شکل کمسابقهای بیشتر شده که البته ممکن است دلیلهای مختلفی داشته باشد.
سوم این که وارد کردن شوک به جامعه، موجب کاهشِ باز هم بیشترِ اعتماد اجتماعی میان مردم و دولت میشود که این خود سبب بیاعتنایی همگانی به قانون و مقررات (به این دلیل که از سوی حاکمیت وضع میشود) میگردد. نمودی از این بیاعتنایی را میتوان در جولان موتورسیکلتها در خط ویژهی اتوبوس و پیادهروها و دیگر جاها دید؛ چنانکه این وسیلهی حملونقل بدل به یک عامل بزرگ در آلودهسازی و ناامنی شهر شده است. یا در آنجا دید که مردم، به حرف نهادهای دولتی در زمینهی خودداری از بیرون آوردن خودروی شخصی گوش نمیسپارند.
واقعی کردن نرخ بنزین، هنگامی معنا مییابد و در کاهش آلودگی هوا مؤثر خواهد بود که اقتصاد ثبات داشته باشد و بنزین برای استفاده در خودروی شخصی صرفهی کمی داشته باشد. یعنی هنگامی که وسایل حملونقل همگانی فراوان و راحت باشند و قیمتشان معقول باشد. این که دولتها برای جبران کسری بودجه یا به تعویق انداختن ورشکستگی شرکتهای بزرگ و بانکها اقدام به کشیدن پول از جیب همگان کنند، نه به حال محیط زیست و نه به حال اقتصاد کشور مفید نخواهد بود، و قطعاً وضع محیط زیست را بدتر هم خواهد کرد.