گروه سیاسی: داوود حشمتی در سایت امتداد نوشت: تفاوت اعتراضات 98 با سایر اعتراضات در اینجاست که هم به لحاظ سنی و هم به لحاظ طبقات اجتماعی به سمت پایین حرکت کرده است. از یک سو سن معترضان کاهش یافت و از سوی دیگر طبقاتی که درگیر آن شدند مناطق محرومتر هستند. پیوند این دو کانون زنگ خطر و هشدار بزرگی را به صدا در می آورد.
تا پیش از اعتراضات سال 98 مهمترین نوع مواجهه حاکمیت با اعتراضات مردم بر دو پایه استوار بود. در مرحله عملی به هرطریق ممکن تلاش می شد این جنبش ها و اعتراضات جمع و پایان یابد. فاز دوم مرحله مقصریابی میان افراد و به ویژه گروهها بود که به عنوان مقصر اصلی معرفی میشدند. در این میان سه طیف نیز همواره از سوی حاکمیت به عنوان «مقصران همیشگی اعتراضات» از سوی رسانه هایی خاص معرفی میشدند که عبارتند بودند از؛ اصلاح طلبان در داخل، سلطنت طلبان در خارج و منافقین. علاوه بر مقصریابی همیشگی، دال مرکزی پاسخگویی حاکمیت در ایران به اعتراضات این بود که خواسته های معترضان در واقع خواسته بخش کوچکی از جامعه است که همگی از طبقه متوسط هستند و طبقات محروم جامعه همراه آن نیستند. با این دو مبنا نحوه برخورد با تمام اعتراضات مردمی در تمام این سالهای یکسان بود. از نگاه حاکمیت آنها که خواستار آزادی مطبوعات بودند با آنها که خواستار حضور زنان در ورزشگاه بودند هیچ تفاوتی با هم نداشتند. این دسته از سوی حاکمیت به عنوان کسانی در نظر گرفته میشدند که خواسته هایی داشتند که به تعبیر سردارسعید قاسمی «سانتی مانتال» است. لذا جنس اعتراض آن را اعتراضی متعلق به طبقات بالای جامعه تفسیر می کردند.
از سوی دیگر همواره تلاش می شد تا طبقات محروم جامعه در مقابل این خواسته ها قرار بگیرد. خصوصا در انتخابات سال 96 تلاش گسترده ای صورت گرفت تا کاندیدای اصولگرایان با حمایت رسانه ای همه جانبه به عنوان «سیدمحرومان» معرفی شود که به دنبال خواسته های طبقات محروم است. در مقابل روحانی نماد طبقه متوسط و بالای جامعه معرفی میشد. سال 96 و اعتراضات دی ماه آن سال، یک تغییر در این زمینه به وجود آورد و از لحاظ سنی و طبقات اجتماعی اعتراضات از شمال تهران در خیابان های مرکزی شهر دیده شد. اما سال 98 کاملا شرایط تغییر کرد.
براساس آمار رسمی بیش از 70 درصد دستگیر شدگان از میان جوانان زیر 30 سال هستند. این مساله باتوجه به موقعیت مکانی اعتراضات تحلیل روشنی در زمینه تغییر سنی جنبشهای اعتراضی در ایران را به دست می دهد. اگر در اعتراضات گذشته افرادی با سنهای میانسال درگیر بودند، اینجا شاهد ریزش سن اعتراضات هستیم. از سوی دیگر پراکندگی مکانی اعتراضات نشان دهنده این است که این جنبش در مناطق محروم و حاشیه نشین شهرهای بزرگ به ویژه تهران صورت گرفته است. بنابراین یکی دیگر از مهمترین وجهه تمایزهای این اعتراضات ریزش از طبقات بالای جامعه به طبقات پایین است.
اما سئوال اساسی اینجاست: آیا اعتراضات گذشته (متعلق به هر سن، گروه و طبقهای) پاسخی مناسب دریافت کرد که بتوان گفت آن اعتراضات حل شده است؟ پاسخ به این سئوال از این جنبه اهمیت دارد که بفهمیم جوانان و طبقات محروم نیز با هر زمینه و دلیلی به سبد اعتراضهای گذشته پیوند خوردند. این درست در مقابل تحلیلی است که تصور میکند اعتراضات به لحاظ طبقاتی تغییر کرده و از طبقات بالاتر به پایین سوق پیدا کرده است. و یا از سطح آزادی های اجتماعی و سیاسی به معیشت کشیده است.
واقعیت این است؛ آنها که اعتراضات اجتماعی و سیاسی داشتند اعتراضشان هنوز پابرجاست. چون به خواسته های خود نرسیدند. آنچه اتفاق افتاده این است که طبقات محروم تر جامعه و همچنین سنین جوان تر جامعه نیز به این سبد افزوده شدند. اینجاست که اهمیت این زنگ خطر بیشتر از پیش احساس می شود. و چنانچه حاکمیت نتواند به این اعتراضات پاسخ مناسب و قانع کنندهای بدهد روز به روز حجم، وسعت و طبقات دربرگیرنده آن بیشتر خواهد شد. تنها راه حل ممکن پاسخ دادن صحیح به اعتراض است و نمیتوان آنها را با روشهای گذشته عقب راند. خصوصا این اتفاق در مورد جنس اعتراضات 98 کاملا متفاوت است. به این معنا که جنبشهای اعتراضی طبقات محروم و پیوند خورده با جوانان، به راحتی طبقات متوسط عقبنشینی نمیکنند.