گروه جامعه
خبر جان باختن دو کولبر در ارتفاعات استان کردستان بار دیگر باعث شد تا موضوع کولبران در رسانهها و شکههای اجتماعی مطرح شود. سن بسیار کم یکی از این دو کولبر کُرد سبب جریحهدار شدن بیش از پیش احساسات جامعه شد؛ به شکلی که شاهد بودیم جمعیت قابل توجهی در مراسم تشییع این دو کولبر مشارکت کردند.
کولبری از پدیدههایی است که در سالهای اخیر بیشتر از گذشته در مناطقی همچون ارتفاعات کردستان به چشم میآید. کولبران افرادی هستند که برای مبالغی اندک جان خود را به خطر انداخته و بخشی از واردات غیررسمی را عهدهدار هستند. مردمانی که مشخصا برای یک تکه نان خطر جدی جرکت در ارتفاعات صعبالعبور را به جان میخرند و اگر در این مسیر جان خود را از دست ندهند میتوانند به اندک پولی برای گذران زندگی خود دست یابند.
مسئولان ارشد کشور بارها تاکید کردهاند موضوع مبارزه با قاچاق به معنای برخورد سخت با کولبران نیست و این مقابله میباید در جایی دیگر و در برابر افراد ذینفوذ که معمولا در پشت پردهها قرار دارند صورت بگیرد. اما آنچه در عمل شاهدش هستم آن است که قاچاقچیان اصطلاحا «دانه درشت» به کار غیرقانونی و مخفیانه خود مشغول بوده و این کولبران هستند که هدف ماموریتهای مقابله با قاچاق قرار میگیرند.
از سویی دیگر اصل به وجود آمدن پدیده کولبری که با فجایعی همچون از دست رفتن جان این نوجوان همراه میشود ناشی از شرایط بحرانی اقتصادی کشور است. بدیهی است که اگر در استانهایی همچون کردستان، خوزستان، سیستانوبلوچستان، کرمانشاه و... که اتفاقا ظرفیتهای بسیار خوبی هم برای اشتغالزایی در آنها وجود دارد در همه این سالها مدیریتی کارآمد و دلسوزی وجود داشت و از این مهمتر فضای کسبوکار در اقتصاد ملی چنین شرایط بحرانی را تجربه نمیکرد امروز هم عزادار فرزندان کُرد این سرزمین نبودیم.
واقعیت آن است که اقتصاد ایران دهههاست که از بیماری رنج میبرد و این بیماری در سالهای اخیر به مرحله لاعلاجی رسیده است. کتمان این واقعیت از سوی مسئولان دولتی و دیگر تصمیمگیران کشور نه تنها کمکی به بهبود شرایط نمیکند بلکه اندک امکان موجود برای درمان این اقتصاد بیمار را نیز از بین خواهد برد. میتوان شرایط سخت امروز را تنها به بی کفایتی دولت مستقر تقلیل داد و با سیاستبازیهای مرسوم، رقبای سیاسی مدیران فعلی را راهی مجلس و دولت کرد اما بعدش چه؟! بعد از تکیه زدن بر کرسیهای قدرت با این مشکلات پیچیده و بحرانهای تو در تو چه خواهید کرد؟!
شاید دیگر زمان آن رسیده باشد که سیاستبازان و منفعتطلبان را از اقتصاد ملی بیرون کنیم و با پذیرش بحرانی جدی که بخشی از آن در جان باختن مظلومانه این دو کولبر خود را نشان داد با بازگشت به علم و تجربه بشری در پی درمان این اقتصاد بیمار باشیم.
فرهاد، آزاد، ما مقصریم...!
داستان غم انگیزِ دو برادر کولبر کردستانی که شهیدان ِ نان لقب گرفتند"
✍حسین علیپور
مگر میشود دید، اما ندید و مگر میشود شنید، اما نشنید نان هایی که بهایشان جان است و جانهایی که به قیمت ِ بدست آوردن نان فنا میشوند را. نمیشود ندید زنده هایی که زندگی نکردند اما مردند تا بمانند، نمیشود دو برادر 17و 14 ساله یعنی" آزاد و فرهاد" را ندید که درس ِ انسانیت میدهند آنگاه که برای کمک به پدر و مادر ِ معلول شان برف و سرمای سوزان ِ کوههای سخت را به مبارزه طلبیدند. نمیشود ندید مشتان ِ گره کرده ی فرهاد را که به جای کوههای بیستون، کوههای غرب را میشکافد تا به شیرین ش برسد. نمیشود نشنید داستان فرهاد نوجوان را که در جستجوی نان، در سرما یخ زد و جان داد. نمیشود نشنید داستان دو برادر ِ کرد ِ کولبر را که دویدند اما "آنان و نان" به هم نرسیدند.
اینک ما مقصریم!
آنگاه که درد را دیدیم و دَم بر نیاوردیم، آنگاه که غم را شنیدیم و سر در گریبان فرونیاوردیم، آنگاه که گرگ ِ فقر را رها کردیم و مصلحت را در سیاست دیدیم و حقیقت را قربانی کردیم. اینک ما مقصریم، در سانسور ِ مرگ فرهادها و در لحظه های سخت ِ یخ زدنش، در رنجی که بُرد و در نانی که به بهای جان داد.
اما فرهاد!
قسم به نوجوانی ات، قسم به مهر ِ برادری ات، قسم به جنس ِ دوست داشتن ات، قسم به دستان کوچک ِ گره کرده ات، قسم به صورت ِ یخ زده ات، که روزی آفتاب ِ انسانیت بیشتر از امروز طلوع خواهد کرد اما چه حیف که نیستی تا ببینی...!