محمد توکلی
محمود احمدینژاد، رییسجمهور سابق پس از گذشت یک ماه از اعتراضات آبان98 به سکوت خود در این باره پایان داد و در جمع گروهی از مردم بابل به آنچه که گذشت واکنشی نشان داده است. همانطور که قابل پیشبینی است اکثریت قریب به اتفاق رسانهها از هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب تمایلی به بازتاب آنچه احمدینژاد میگوید ندارند. اصولگرایان او را بخشی از «اپوزیسیون» نظام تصور میکنند که باید بایکوت خبری و سیاسی شود و اصلاحطلبان نیز هنوز و همچنان او را به عنوان رقیب سیاسی خود میپندارند که دلیلی برای بازتاب رسانهای آنچه میگوید وجود ندارد، چه برسد به آن که بخواهند همراهیاش کنند.
این شکل مواجهه با رییس دولتهای نهم و دهم در حالی است که اتفاقا احمدینژاد پس از پایان حضورش در ریاست جمهوری اندک اندک به شکل دیگری از سیاستورزی روی آورده است و راهی جز آن هشت سال پر خسارت را برگزیده است. راهی که البته تا اینجای کار چه برای او و چه برای همراهان نزدیکش کمهزینه هم نبوده است. اظهارنظرهای او در این مسیر تازه قابل تامل است و نمیتوان به سادگی از کنار آن گذر کرد. از جمله این اظهارات قابل تامل میتوان به اظهارنظر رییسجمهور سابق درباره ناآرامیها و اعتراضات آبانماه و ریشههای آن اشاره کرد.
احمدینژاد در سخنرانی اخیر خود در شمال کشور که نخستین واکنش او به حوادث آبان 98 هم بود میگوید: «برای هر برنامه اصلاحی ابتدا باید اعتماد عمومی احیا شود که امروز در پایین ترین سطح قرار دارد .کسانی که به مردم اعتمادی ندارند و امور مهمی که زندگی همگان را تحت تاثیر قرار میدهد از آنان پنهان می کنند چگونه می توانند انتظار اعتماد از مردم داشته باشند، اعتماد دوطرفه است»
واقعیت آن است که یکی از مهمترین علل نارضایتی مردم که جلوههایی از آن در اعتراضات اخیر مشاهده شد به همین فقدان اعتماد متقابل میان متن جامعه و قدرت رسمی بازمیگردد. این فقدان اعتماد که موضوعی فراتر از رابطه مردم با دولت مستقر است مسئلهایست که اجرای هر تصمیم اصلاحی را سخت و ناممکن میکند و در صورتی که تصمیمگیران بدون توجه به این مسئله بر اجرایی شدن چنین تصمیماتی تاکید داشته باشند نتیجه آن، همان خواهد شد که در ماه گذشته شاهدش بودیم.
دیده و شنیده نشدن طیفهای قابل توجهی در جامعه و به رسمیت شناخته نشدن آنان یکی از مهمترین عوامل اعتمادسوز است. کنار زدن صداهای بسیاری از تریبونهای رسمی و مقابله با سبکهای زندگی مختلف با وجود آن که در ظاهر ارتباطی با اعتراضاتی که رنگ غالب آن اقتصادی است ندارد اما با گذر از لایه اولیه چنین اعتراضاتی میتوان تاثیر این مسائل عمدتا اجتماعی را در آن به روشنی مشاهده کرد.
کوتاه سخن آن که تا بحران فقدان اعتماد باور نشود و اجماعی واقعی برای مقابله با آن شکل نگیرد فرآیند اعتمادسازی نیز آغاز نخواهد شد و البته نباید از یاد برد که اعتمادسوزی میتواند در کوتاهترین زمان ممکن اتفاق بیفتد اما بازگرداندن اعتماد از دست رفته گاه همچون بازگردان آب رفته به جوی است.