گروه سیاسی: با وجود گذشت بیشتر از یک ماه از حوادث آبان ماه 98 همچنان موضوع آن اعتراضات مورد توجه تحلیلگران سیاسی و جامعهشناسان است. به همان میزان که مسئولان و رسانههای عمومی تمایلی به سخن گفتن از آنچه در روزهای پایانی آبان گذشت ندارند محافل دانشگاهی و رسانههای نسبتا مستقل همچنان خود را موظف به کنکاش درباره اعتراضاتی که پس از افزایش قیمت بنزین شاهدش بودیم میدانند.
در روزهای اخیر نتایج نظرسنجی تازهای در این ارتباط منتشر شده است که نشانگر درصد بسیار بالای نارضایتی عمومی از عملکرد مسئولان بوده و از طرف دیگر نشانهای از عدم تمایل درصد قابل توجهی از مردم ناراضی و معترض به حضور خیابانی در اعتراضات. اگر کمی به عقبتر بازگردیم به یاد میآوریم که همین وضعیت در دی ماه 96 نیز به وجود آمده بود و نظرسنجیها در آن زمان حاکی از آن بود که اکثریتی از عملکرد مسئولان ناراضی هستند اما به دلایل گوناگون تمایلی هم به مشارکت در اعتراضات خیابانی ندارند. این وجهی از آنچه در جامعه میگذرد است.
وجه دیگر کنشگری جامعه نسبت به مسائلی که با آن درگیر است، موضوع انتخابات است. با نگاهی به نظرسنجیها و همینطور گفتوشنود با مردم کوچه و بازار میتوان به این نتیجه رسید که کسر قابل توجهی از مردم صندوق رای را حداقل با سازوکار فعلی انتخابات بی اثر دانسته و بر این باور هستند که به دلیل الگوی ساختاری موجود نقش مجلس در تصمیمگیریها به شدت سقوط کرده و حتی با شایستهترین نیروها هم نمیتوان در چنین شرایطی تغییری معنادار در تصمیمات تاثیرگذار بر سرنوشت و زندگی مردم ایجاد کرد.
هر جامعهای در هر جایی از جهان برای رساندن صدای خود به حکمرانان دو مسیر انتخاب و اعتراض را دارد. همانطور که گفته آمد جامعه امروز ایران به هر دلیلی توان اعتراض به معنای جدی کلمه و به شکلی که صدای خود را به گوش تصمیمگیران برساند و خواسته خود را به کرسی بنشاند ندارد و از طرف دیگر امکان انتخاب نیز در عمل برای کسر قابل توجهی از مردم سلب شده است و صندوق رای کارکرد خود را در نگاه بخشی از مردم از دست داده است. حاصل جمع این دو تشکیلدهنده «جامعه بی صدا» است؛ جامعهای که در آن نه توانی برای اعتراض باقی مانده و نه امکانی برای انتخاب.
در ظاهر، مسئولان میباید از چنین جامعه ساکن و ساکتی استقبال کنند زیرا در چنین شرایطی اگر اعتراضی هم باشد «جمع کردن» آن سخت نیست و اگر انتخابی هم باشد آنچنان تغییری ایجاد نخواهد کرد. اما واقعیت این است که جامعه بی صدا نه تنها برای کشور و مردم با ضررهای بسیاری همراه است بلکه حتی مسئولان را هم در بلندمدت دچار مشکل میکند. جامعه بی صدا، جامعه بی انگیزه و ناامید است و هیچ کشوری با مردمانی بی صدا نخواهد توانست به حداقلی از پیشرفت نیز برسد.