گروه سیاسی: سرانجام و پس از برگزاری چند جلسه شورایعالی سیاستگذاری جبهه اصلاحطلبان در خصوص انتخابات مجلس جریان اصلاحات تصمیم خود را در این باره اعلام کرد. بنا بر آنچه این شورا به ریاست محمدرضا عارف اعلام کرده است:
اولا شورایعالی سیاستگذاری جبهه اصلاحطلبان فهرست انتخاباتی در پایتخت نخواهد داشت، ثانیا احزاب اصلاحطلب در صورت تمایل میتوانند فهرستهای خود را به شکل مستقل عرضه کنند، ثالثا شورای اصلاحطلبان در هر استان با توجه به میزان داوطلبان تایید صلاحیتشده میتوانند به شکل مستقل تصمیم بگیرند و در نهایت هم اصلاحطلبان فهرستی با عنوان ائتلافی نخواهند داشت. این تصمیم که میتوان گفت با توجه به عملکرد شورای نگهبان در بررسی صلاحیت کاندیداهای منتسب به اصلاحطلبان به نوعی تنها گزینه روی میز اصلاحات هم بود به معنای پایان ماموریت شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در این انتخابات هم خواهد بود.
عارف و همراهانش که در چهار سال اخیر به واسطه نوع عملکرد ناامیدکننده و اغلب انفعالی که داشتند مورد نقد جدی بدنه اجتماعی این جریان سیاسی بودند تصور میکردند که میتوان با طرحها همچون طرح «سرا» و افزایش نقش حامیان اصلاحات در جامعه برای برگزیدن نامزدهای انتخاباتی شکل تازهای از حضور در انتخابات را تجربه کنند اما حالا با وضعیتی روبرو شدهاند که ظاهرا دیگر چارهای جز عبور از صندوق رای برایشان باقی نماینده است. اما با گذر از لایه اولیه بیانیه منتشر شده از سوی اصلاحطلبان در این بیانیه با تناقضهای حیرتانگیزی نیز روبرو میشویم که توجه به آن میتواند علتالعلل وضعیت آشفته اصلاحطلبان در این سالها را مشخص کند.
در این بیانیه همزمان با این که اعلام شده که اصلاحات امکانی برای عرضه فهرست انتخاباتی ندارد اما مردم به حضور پررنگ در انتخابت دعوت شدهاند و یا از طرف دیگر با تاکید بر این که اغلب چهرههای مطرح عضو احزاب این جریان سیاسی در استانهای مختلف ردصلاحیت شدهاند به استانها اعلام شده تا فهرستهای انتخاباتی را در صورت امکان تهیه کنند. فارغ از آن که چه موضعی نسبت به این تصمیم انتخاباتی اصلاحطلبان داشته باشیم پرسش اساسی آن است که این حجم از تناقض چگونه پدید میآید و چطور ممکن است در یک متن کوتاه که بهعنوان بیانیهای مهم و رسمی منتشر شده است این تناقضهای عجیب را شاهد باشیم؟! به نظر میرسد ریشه عملکرد اصلاحطلبان، فراکسیون امید و شخص محمدرضا عارف که نقش پررنگی در کارنامه ناموفق به جای مانده از مجلس دهم داشته است در همین تناقضها است.
تناقضهایی که ریشه آن انفعال در برابر اصحاب قدرت و بی توجهی به خواست مردم است که این جریان سیاسی را که زمانی تبدیل به نقطه امید جامعه برای حرکت به سوی دموکراسیخواهی و آزادیطلبی تبدیل شده بود به این نقطه رسانده است.