گروه فرهنگی: حسین قدیانی «فعال فرهنگی و نویسنده اصولگرا»، در یادداشتی با عنوان «مرا ببخش امیرخان» نوشت: امیرحسین فردی مدیرمسئول فقید کیهانبچهها قریب ربع قرن پیش در ناهارخوری مؤسسهی کیهان با اصرار فراوان به من پیشنهاد کرد رمان بخوانم. ناظر بر مطالبم که تازه داشت از صفحهی لایی مدرسه به صفحات رویی روزنامه میرسید، به ایشان گفتم که به سیاست علاقمندترم. جلدی درآمد که «رمانخوانی از قضا به قوام یادداشتهای سیاسی یک روزنامهنگار کمک میکند» و بعد ایدهاش را اینجور شرح داد: «تو اگر خوب رمان بخوانی، میتوانی جوری متن سیاسیات را بپرورانی که مخاطب تصور کند دارد زقصه میخواند، نه بیانیه.»
حرف حساب امیرخان این بود که فقط به چه نوشتن اهمیت نده؛ چگونه نوشتن هم برایت مهم باشد. واضح است که نیت مرحوم فردی این نبود که از ادبیات به نفع سیاست سوءاستفاده کنم: «اصلاً از من میشنوی سیاسینویسی را ببر در حاشیهی ادبینویسی.»
این را گفت و بعد، از یکی از جملات قصارش رونمایی کرد: «سیاست را شوخی بگیر و ادبیات را جدی. ادبیات برخلاف سیاست، پدر و مادر دارد؛ حرامزاده نیست.» اعتراف میکنم که بیست و پنج سال طول کشید تا به پند حکیمانهی امیرخان پی ببرم. تو ببین سیاست چقدر بیپدر و مادر است که طرف قبل از انتخابات قول راهاندازی گشت ارشاد مسئولین را میدهد اما هنوز که هنوز است مسئولین جمهوری اسلامی به جای جریمهی خودشان، از جریمهی جمهور سخن میگویند. وه که چه ناپاک بسته شده است نطفهی سیاست. دختر بیحجاب در راهپیمایی بیست و دوم بهمن میشود سند روشنفکری نظام و مستند مردمداری حکومت؛ چند صباح بعد میشود لکهی ننگی که حتی آنتن موبایلش را هم میتوان پراند.
آخ که زندهیاد «فردی» چقدر خیرم را میخواست: «تو یادگار صمیمیترین رفیقم هستی. خوب میشناسمت. لوح صاف و سادهی تو تاب خارهای گل بیرنگ و رو و بیعطر و بوی سیاست را ندارد. اذیت میشوی. اذیتت میکنند. زجرت میدهند. کیهان را ول کن؛ برای کیهانبچهها بنویس. دههی ما گذشته؛ بچهها را بچسب.»
شگفتا! آن روزی که امیرخان از من خواست ادبیات را جدیتر بگیرم و بچهها را بیشتر از بزرگترها تحویل بگیرم، هنوز هیچ کدام از این دهههشتادیها به دنیا نیامده بودند. حالا من را باش. با اینکه بنا به توصیهی امیر ادبیات در همان روز رفتم و رمان دنیای قشنگ نو به قلم آلدوس هاکسلی را خریدم و خواندم ولی در اوج کجسلیقگی، گنداب سیاست را به دریای ادبیات ترجیح دادم. نتیجه هم شد این حسین قدیانی پژمرده. «غلط کردم» را اما برای همین وقتها گذاشتهاند. اساساً این کافهی مجازی را زدهام برای صفای مضاعف با حلالزادهای به نام ادبیات...