✍مهدی نصیری
بعد از اتخاذ مواضعی در دو سه سال اخیر از سوی من در یادداشتها و گفتگوها و مناظراتم که حکایت از تغییر و چرخش در مواضع سیاسی و فرهنگی ام داشت، مجاهدان تبیین و افسران جنگ نرم و عمارهای نظام، یک سره در کار تبیین گذشته من بر آمده اند و مهمترین حرفی که مرتب تکرار می کنند این است که فلانی در گذشته و در دوره کیهان و صبح چهره ای افراطی بود.
و اتفاقا در باره افراطی بودنم در گذشته کم و بیش درست می گویند اما این جماعت، به لوازم و نتایج حرف خود توجه ندارند و نمی فهمند که اگر افراطی بودنم ثابت شود، باید افراطی بودن رهبری را هم در آن ایام بپذیرند که بیشترین حمایت را از من در جایگاه مدیر مسئول کیهان و بعد در نشریه صبح انجام داد.
من در باره افراط و تفریط در انقلاب و جمهوری اسلامی در یادداشتهای بعدی نکاتی را خواهم نوشت و نشان خواهم داد که در مجموع، از خاص و عام، جامعه ای دچار افراط و تفریط هستیم و هنوز تا رسیدن به یک تعادل سیاسی و اجتماعی فاصله داریم، اگر چه تجربه تلخ و شکست خورده جمهوری اسلامی حاوی درسهای مهمی برای ملت ایران بوده و ما را در مسیری رو به جلو و پیشرفت قرار داده و می تواند به کار ساختن آینده ای بهتر بیاید.
قبل از این که ابعاد افراطی گری خود را در دوران کیهان و صبح توضیح دهم، باید به نکاتی از حمایتهای رهبری در اواخر دهه ۶۰ و دهه ۷۰ از خودم اشاره کنم:
۱. در اردیبهشت سال ۶۹ (در حالی که از سال ۶۷ با حکم آقای خاتمی و قائم مقام وی آقای سید محمد اصغری سردبیر کیهان بودم) با مداخله و حکم رهبری، به عنوان مدیر مسئول روزنامه انتخاب شدم. رهبری در حکمش از من به عنوان جوانی فاضل و انقلابی یاد کرد.
۲. در اولین دیدار با رهبری، پس از دریافت حکم مدیر مسئولی، وقتی از ایشان پرسیدم، من چگونه باید روزنامه را مدیریت کنم؟ در پاسخ گفت: من به تشخیص تو اطمینان دارم. هر چه را حق تشخیص دادی، به همان عمل کن. اگر سئوال یا ابهامی داشتی می توانی از من یا آقای حجازی سئوال کنی، و من ظرف ۴ سال شاید حتی یک بار هم چیزی را نپرسیدم و هر آنچه درست تشخیص می دادم، عمل می کردم. البته سالی یکی دو بار از سوی رهبری تذکراتی داده می شد.
۳. در دیداری با رهبری که قرار بود در مساله ای تذکری بدهد، گفت: من آن قدر از شما و کیهان حمایت و تعریف می کنم که هر کس از مسئولان می خواهد علیه تو و کیهان سخنی بگوید، در این فکر است که دارد علیه فرزند من حرف می زند.
٤. رهبری از مواضع فرهنگی من در کیهان ـ که البته امروز من آن را نقد می کنم ـ قویا حمایت می کرد اما بعدها معلوم شد از نقدهای من بر دولت آقای هاشمی و دستگاههای رسمی نظام ـ که من وظیفه خود برای دفاع از حقوق مردم می دانستم ـ بعضا رضایت نداشت، با این حال به دلیل اعتماد به من با سعه صدر با آن نقدها برخورد می کرد و تذکر نمی داد.
٥. پس از آمدن آقای شریعتمداری به عنوان نماینده رهبری در موسسه کیهان، من پیشنهاد کردم، حکم مدیر مسئولی هم به آقای شریعتمداری داده شود و من حاضرم به عنوان سردبیر و معاون یا مشاور با وی کار کنم اما رهبری به شدت مخالفت کرد و پس از اصرار فراوان من پذیرفت که چند ماه با آقای شریعتمداری کار کنم، اگر هر دو به این نتیجه رسیدیم که مدیر مسئولی هم به آقای شریعتمداری داده شود، آنگاه موافقت خواهد کرد و با خواهش من از آقای شریعتمداری، این اتفاق افتاد و نامه مشترکی با امضای هر دو ما برای رهبری ارسال و با مدیر مسئولی آقای شریعتمداری موافقت شد. اما مجددا بر حضور من در کیهان به عنوان سردبیر تاکید کرد که من قبول کردم هر چند که یکی دو ماه بیشتر دوام نیاورد و بر اثر اتفاقی، کیهان را ترک کردم.
این شرحی به اجمال از دوران فعالیت و مدیریتم در کیهان بود. حال اگر افراطی بوده ام (که قطعا در مواردی بودهام) یا اگر جایی درست عمل کردهام، رهبری در آن شریک است. مجاهدان تبیین در تکرار اتهام افراطیگری به من کمی جانب احتیاط را نگه دارند و الا ....!