رضا صادقیان
قانون نانوشتهای میان صاحبان قدرت در نقاط مختلف جهان درباره برخورد، سرکوب و جمع کردن اعتراضهای خیابانی وجود دارد.
این روزها در کشور فرانسه به دلیل کشته شدن یک جوان اعتراضهای خیابانی شکل گرفته است. معترضان به خیابانهای شهر آمده، اموال عمومی را تخریب میکنند، وسایل حمل و نقل عمومی و خودروهای شخصی را به آتش میکشند و در برخی شهرها اقدام به غارت مغازهها و فروشگاههای زنجیرهای میکنند. به عبارتی مشخصتر؛ آنچه از سوی معترضان و با هر ادبیات و اقدامی صورت میگیرد، از سوی صاحبان قدرت در کشور فرانسه مذموم، غیرقابل دفاع، آشوبطلبی و کنشگری با چاشنی خشونت شناخته شده است. بدون تردید پاسخ ساختار قدرت در کشور فرانسه و کشورهای دیگر در هنگامه بروز چنین وضعیتی سرکوب است.
شکل گرفتن بحثهایی مانند دخیل بودن جریانهای نژادگرا و مدافعان عدم پذیریش مهاجران در اعتراضهای اخیر یکی از همان نکاتی است که سیستمهای اطلاعاتی کشور فرانسه در حال بررسی آن هستند، اما این سوی ماجرا شاهد تحلیل و بررسی اعتراضها از سوی کارشناسان اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هم هستیم. تحلیلگرانی که به دنبال کشف ریشههای اینگونه اعتراضها هستند. آنچه مشخصتر از این همه است و تصاویر مخابره شده نیز تایید کننده چنین گزارهای هستند، عدم تردید نیروهای پلیس در جهت سرکوب گسترده، بازداشت، زندان و دستگیری معترضان خیابانی است. آنطور که مشخص است پلیس فرانسه برای متفرق کردن معترضان خیابانی به ابزارهای مانند اسپری فلفل، شلیک تیرهای ساچمهای، استفاده از ماشینهای آبپاش و باتوم اندکی تردید به خود راه نمیدهد.
توصیههای سیاسیون و صاحبان قدرت در تمام جهان به همتایان خودشان در نقطهای دیگر از دنیا، بیش از هر مسئلهای اظهار برخی گفتارهایست که باید گفت و نسبت به آن تردیدی نداشت. این موضوع از سوی صاحبان قدرت قابل فهم است. اینکه یکی از سیاستمداران و مدیران ارشد دستگاه خارجی در کشورهای چین، انگلستان، سوئد، آلمان، ایران و... از مسئولان فرانسه میخواهند که با خویشتنداری با معترضان برخورد کنند، نشانهای چنین امریست. به عنوان مثال، اخیرا سخنگوی وزارت امور خارجه گفته است: همانند گذشته توصیه میکنیم دولت و پلیس فرانسه ضمن خویشتنداری و پرهیز از خشونت، خواستههای معترضین را مورد توجه قرار دهند. بیان چنین حرفهای ظاهر ماجرا است و میتوان مدعی شد حتی گوینده این سخنان به خوبی نسبت به معادلات و الزامات قدرت آشنا است، سخنان مسئولان وزارت امور خارجه اتحادیه اروپا و سایر چهرههای سیاسی نیز به همین ترتیب است. به عبارتی روشنتر؛ بیان چنین حرفهایی فقط کارکرد رسانهای دارد و لاغیر و با الزامات قدرت در دنیای دیروز، امروز و فردا بسیار بسیار متفاوت است.
قدرت مسلط در هر کجای دنیا و تا زمانی که قانون نیز از آن حمایت میکند، اندکی در اثبات خود با توسل جستن به ابزارهای مختلف مانند تبلیغات، جریانسازی، استفاده از رسانهها، اقناعسازی افکار عمومی و همچنین سرکوب مخالفان تردیدی نمیکند. سرکوب مخالفان به عنوان معترضان خیابانی، مخالفان دولت، آشوبگران، برهم زنندگان نظم و... از سوی ساختار قدرت دقیقا براساس جایگاه حقوقی و الزامات قدرت از سوی صاحبان قدرت رخ میدهد. به عبارتی سیاسیون با خلق چنین واژگانی میزان برخورد با معترضان خیابانی را مشخص میکنند. سیاستمداران و حاضران قدرت به همتایان خودشان در کشورهای دیگر درباره بخشش، گذشت، خویشتنداری، شنیدن حرف معترضان و... توصیه میکنند، اما واقعیت تلخ در دنیای واقعی آن است که صاحبان قدرت در هنگامهای بحران و به راه افتادن شورشهای محلی و منطقهای با سریعترین اقدامات پلیسهای آموزش دیده را روانه خیابانها میکنند تا جایگاه خودشان را پیش از آنکه اعتراضهای خیابانی منجسم و پیوسته شود و انبوه شهروندان معترض در زمینههای دیگر را به خیابانها بکشاند، در برابر مخالفان دیروز و امروز تثبیت کنند.