گروه سياسي: تاریخ امید و انتظار ما ایرانیان ریشه در فرهنگ ما دارد. در اساطیر و افسانه ها. امید و آرزویی که حتی در نغمه های کهن نیز ميتوان آنان را یافت. پس از حمله اعراب به ایران و پایان امپراطوری ساسانی تا پایان جنگ جهانی دوم و سالهای پس از آن به ندرت و به اغماض ميتوان برهه زمانی با شکوه و خاصی را یافت که ایران یا اسیر تجاوز و هجوم بیگانگان و زیاده خواهان و یا درگیر مسایل و کلاف های سردرگم و پیچیده داخلی نشده باشد.
رامين فرهادي
با مطالعه تاریخ ایران پس از حمله اعراب باب هر فصلی که شروع ميشود و گرفتاریها، تخقیرها و تلخ کامیها که مرور ميگردند همواره در دل امید آمدن شخصی در اذهانِ ناباورمان ميگذرد. با اینکه بارها از زبان و متون و روایات مورخین مختلف بسیار تاریخ فلاکت و مصیبت بار سده های اشغال ایران را خوانده ایم باز هم چشم امید داشتهایم به آمدن شخصی که شرایط بغرنج دوران را تغییر دهد و یا دست بیگانگان را کوتاه کند یا اوضاع نابسامان داخلی را سروسامانی دهد.
امیدی که با هر برگی که ورق ميخورد به سرعت رنگ ميبازد و یاس و افسردگی جای آن را ميگیرد تا جایی که لاجرم مجبور ميشوی به سر فصلها و سرسلسلهها بسنده کنی و صفحهها را سریعتر، خوانده و نخوانده، ورق بزنی، در ذهن فجایع و ویرانیها و تجاوز و تحقبرها را بسرعت مرور کنی به امیدی که یک نفر پیدا شود."کسی که مثل هیچکس نیست" و نومیدانه تلخ بیت اخوان ثالث(م.امید) را بارها از ذهن بگذرانی که: کاوه ای دیگر نميآید دریغ / کاشکی اسکندری پیدا شود
سالها و قرنها را بسرعت و با اکراه ورق ميزنی؛ امویان، عباسیان، ایلخانان مغول، افغانها و... - اما هر چه ميگذرد بدتر از قبل است- کتاب را ميبندی و گوشه ای ميگذاری اما ناخودآگاهِ امیدوارِ ما کوتاه که نميآید. امید اینکه ظهور هر چند یک "نادر" کمی از بار غم و محنت دوران چندصد ساله و رنجی که با خواندنشان به دوش کشیده ای بکاهد همچنان امیدوارت نگاه ميدارد...
به هر روی پس از سالها و قرنها و با طلوع خورشید مشروطه خواهی روح تازه ای در کالبد جامعه خسته و خمود ایران دمیده ميشود. پیروزی انقلاب اسلامی1357 که استمرار و ادامه انقلاب مشروطه و ندای استقلال طلبی و آزادی خواهی ملت آزاد اندیش ایران بود و نیز پیروزی در هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی، بی شک نقاط عطف تاریخ ایران در تمام اعصار و بخصوص چند قرن اخیر هستند. بی شک در تحقق این دو رویداد ایمان و امید کلیدهای فتح این پیروزیها بوده اند. امیدی که همیشه راه گشایش ما ایرانیان بوده و با همین امیدواری مصایب و جفای بیگانگان را تحمل و سپری کردهایم.
به همين نزديكي بپردازيم. مردمی که در 24 خرداد 1392 پای صندوقهای رای حضور یافتند و حماسه سیاسی مورد نظر رهبری را رقم زدند، بی شک با امیدواری بسیار به امید پایان هشت سال تورم، فقر و تحقیر، فساد، رانت و... پا به میدان حماسه ای دیگر گذاشتند. هنگام مبارزات انتخاباتی و سخنرانیها و شعارهای تبلیغاتی در برابر خواستههای مردم شامل «رفع حصر، کنترل بازار و ثبات ارز و حفظ ارزش پول ملی، اشتغالزايي، برقراري روابط و دوستي با كشورهاي جهان (منظور صرفا سيرالئون، گينه بيسائو، سوريه و ونزوئلا نبوده!) حفظ شان و منزلت متخصصان، نخبگان، هنرمندان، و شايسته سالاري در عرصه مديران و انتخاب وزرا، و... انواع قول ها و وعده ها داده شد كه اگر غير از اين بود مگر مشارکتی چنان حماسی شکل ميگرفت؟
با اين وجود اين را هم بخوبي مي دانيم كه عمده مشکلات اقتصادی به ارث گداشته شده بر دوش دولت حسن روحانی و علیرغم خرابه هایی که برجای مانده و به این زودی درست نميشوند اما بسياري از مطالبات غير اقتصادي رای دهندگان نيز عملا نه تنها عملياتي نشدهاند که حتي در برخي موارد در جهت عکس بوده است! دولت یازدهم به زعم دکتر حسن روحانی و نیز اکثر صاحب نظران، ویرانه ای را تحویل گرفته است.
ویرانهای که ساختن آن بسیار سخت و البته زمان بر است لذا هجمه به تيم اقتصادي دولت در يك دوره يكسال و نيمه، بابت عدم حل مشکلات اقتصادی غيرمنصفانه است اما در سایر موارد و حوزه هايي چون فرهنگ، سیاست و امور اجتماعی چه؟ مگر حل معضلات و مشكلات اين حوزهها، از شعارهای مطرح و كليدي انتخاباتی دکتر روحانی نبود كه اتفاقا در آراي ايشان بسيار هم کارگر افتاد؟
مگر همين امور و شعارها و وعده هاي داده شده، بخش وسيعي از جوانان، دانشجويان، نخبگان و بسیاری از اصلاحطلبانی را که پس از وقایع انتخابات 88 مایوس شده بودند را با وی همرای نکرد و به سیاستها و كليد آقاي روحاني اميد نبستند؟ اما واقعا و بدون افراط و تفريط، از عرصههای اجتماعی گرفته تا حوزه فرهنگ و هنر نشان ملموسی از عملي شدن وعدههای داده شده وجود دارد؟ به نظر مي رسد اگر نگوييم اكثريت، حداقل پاسخ بخشي از جامعه راي دهنده به آقاي روحاني، به سئوالات فوق منفي است با اين توضيح كه در برخي موارد، زیر بار فشار تندروها، دلواپسان و... (حاميان آقايان جليلي و احمدي نژاد) اوضاع رفته رفته بدتر هم شده است! در اینجا به برخی شعارها و واقعیتهاي ملموس نگاهی اجمالی مياندازیم:
-اقتصاد و داستان یک مشت دلار
چک اول را همان ابتدا گویی رییس بانک مرکزی زد. جایی که در گیراگیر پایین آمدن ارزش دلار همه را غافلگیر ميکند با این رویکرد که اجازه نخواهیم داد دلار به زیر 3هزارتومان سقوط کند. اگر این رویکرد (یعنی ثبات قیمت ارز) را کاری لازم و اصولی در عرصه اقتصاد بدانیم، پس آن خوردههایی که بر دولت پیشین گرفته ميشد و از آنها به عنوان نقاط ضعف و عوامل تورم یاد ميشد و از رفع این نقیصه با پایین نگاه داشتن قیمت ارز در قالب شعارهای اقتصادی یاد ميشد چه بود؟ شعار دیگر در عرصه اقتصاد که در اوایل پیروزی جناب دکتر روحانی نیز به صراحت تکرار شد لزوم عدم حضور برخي نهادها و ارگانهای غير مربوط با اقتصاد در مسایل اقتصادی اعم از مناقصه ها، و...بود که چندی پیش نیز به آن اشاره شد هر چند این بار صراحت لهجه جای خود را به ایما و اشاره داده بود.
-غیر از هنر که تاج سر آفرینش است
موسیقی، سینما، تئاتر و... هم چنان حال و روز خوبی ندارند که یک عقب گرد ملموس را تجربه کردهاند. بی شک از مهم ترین شعارهای انتخاباتی جناب دکتر روحانی مصاحبه ایشان با مجله چلچراغ و نام بردن از شخصی بود که بی شک نامش و صدای ملکوتیش با رمضان و افطار و دعای ربناعجین شده است اما پس از قریب به دو سال نه احترامی به او و نه به خدماتش گذاشته نميشود که اجازه برپایی کنسرت هم در ایران به ایشان داده نميشود و از انتقادها و اخیرا توهینها و تهدیدها هم مصون نمانده اند و سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد دولت تدبير و اميد براي خسو آواز ايران خط و نشان هم ميكشد، كاري كه حتي ارشاديهاي احمدينژاد هم نكردند!
در عرصه موسیقی داستان تنها به جفا به استاد آواز ختم نميشود و این جفاها دامنگیر بسیاری از بزرگان دیگر این عرصه نیز بوده است. اعم از لغو کنسرتها و حذف موسیقی از فعالیتهای فرهنگسراها و... که گوشه ای دیگر از این بازگشت به عقب و بی مهری هاست که بالطبع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان نهاد ذی ربط ميبایست پاسخگوی آن باشد که البته اینگونه نیست و گویی تهدید به استیضاح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (بی شک فعالیتهای او کارنامه دولت نزد الیت جامعه است) او را اینچنین منفعل کرده است.
وزارت فرهنگ و ارشاد مگر متصدی و پاسخگوی فعالیتهای مربوط به این حوزه نیست و اگر جواب مثبت است چرا رویکرد آن کمترین مطابقتی با شعارهای انتخاباتی انتخابات اخیر دارد؟ عدم اکران و خاک خوردن فیلمها، ورشکستگی تهیه کنندگان و سر در گمی کارگردانان و هجمه های گروه تندرو بر پیکره بی جان سینما و اعمال نظر و تصمیم گیری و اجرای تصمیمات خودسرانه چیزی از اختیارات این وزارت خانه دولت باقی نگذاشته است. هرچند که بی شک مجلس و طیف اکثریت اصولگرای و دلواپس آن ( که بی شک حضور آنان در مسند و کرسی نمایندگی از آثار عدم مشارکت مردم در انتخابات پیشین مجلس است) یکی از دلایل کوتاهی و به نوعی سکوت در برابر این اقلیت است اما دلیل به بی اعتنایی به رای و خواسته های به حق مردم نميشود.
- آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر که از شعارها و خواسته های روشن و آشکار و دلیل اقبال رای دهندگان به دولت یازدهم بود در تمامی سخنرانیها با استقبال ایشان از رفع حصر همراه بود اما این خواسته اکثریت آرا، هم رفته رفته به انشا اله و ماشااله و اینکه این مساله از وظایف دولت نیست در حد شعار و حرف باقی مانده است و مشاور روحاني آقاي روحاني (اكرمي) صراحتا مواضعي مي گيرد كه هركس عنوان و سمتش را نداند مي پندارد ايشان سخنگوي گروه پايداري است و نه دولت روحاني!
و استاندار همين دولت، پاي سخنراني افراطيترين عناصر جناح راست، مينشيند و سينه ميزند و «لعن و نفرين و فحش و افترا و اتهام و ....عليه كارگزاران و رييسجمهور محبوب سابق (آقاي خاتمي) كه خود آقاي روحاني به خوبي ميداند، انتخابش چقدر مديون حمايت هم بود، مي فرستد! واقعا اينها قرار است حاملان اميد و تدبير براي راي دهندگان به آقاي رييسجمهور باشند...؟!
براي ممانعت از اطاله كلام از بسياري ديگر از حوزه هاي سياسي، اجتماعي و ... مثلا وضع مطبوعات و رسانهها خودداري ميكنيم و فقط مي گوييم: به هر حال مردمی که با امید فراوان پس از وقایع سال 88 بار دیگر درایت و صداقت شخصی را به درستی مورد اطمینان خویش یافتند بی تردید با خود مياندیشند که تمام شعارها در یک ماه تب و تاب انتخابات تاریخ مصرف دارند؟ درست مثل رسانه ملی که هنگام انتخابات با حجابها و بی حجابها را (به تعبیر خود) به قاب تصویر ميآورد و همه چیز در آن برهه گل و بلبل است! با همه اين ها و بازگشت به چند پارگراف اول اين مقاله، بايد گفت: «به هرحال محكوميم به امید، حرص و انتظار!» چون تنها گزينه عقلاني پيش روي ماست! روي همه تجارب چندصد ساله ما ايرانيها... به آبديدگي ما ميافزايد!