ایران بعنوان دروازه شرق و غرب، نه با شعار مرگ و نیستی، که با تعامل توام با سیاست و در جهت بسط قدرت فلات ایران و با امتیازگیری از غرب و شرق، باید به یک نیروی مهم اثر گذار در صلح جهانی تبدیل گردد.
عطا افشاریان
گروه سیاسی: یکی از شعارهای مهم انقلاب سال 57 ايران، بخصوص در شرایطی که گروههای چپ از نظر سازماندهی و قدرت دست بالا را داشتند و از حمایت مالی و سیاسی لازم از سمت شوروی برخوردار بودند، شعار نه شرقی و نه غربی بود. شعاری که شاید نوعی استقلال انقلاب مردم را نوید میداد و جدایی آن را از قدرتهای بزرگ دنیا.
در طی حوادث جنگ سرد، کشورها به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بودند و جدایی ایران از بلوک غرب و نگرانی قدرتهای غربی از کمونیستی شدن ایران و همچنین فعالیتهای مسلحانه و سازماندهی شده احزاب چپگرا در ایران، میتوانست خطرات نظامی داشته باشد. شعار نه شرقی و نه غربی در واقع بیطرفی ایرانیان را نسبت به تقسیم بندی دنیا نشان میداد، اگر چه جامعه متجدد ایرانی و دانشگاهی تمایلات غربی داشته و جامعه سنتی دید صحیح نسبت به هیچکدام از این دو رویکرد نداشته است.
کشورهایی که در جنگ سرد و رقابت میان شوروی و آمریکا، به سمت غرب متمایل شدند، توانستند از منابع و کمکهای مالی غرب برای بهبود زندگی مردم خود قدم بردارند. هزینه بالای دولت آمریکا در طرح موسوم به مارشال و پس از آن ایجاد ناتو و کمک به کشورهایی چون کره جنوبی، ترکیه و ژاپن در راستای مبارزه با کمونیست بود. به طور حتم غرب تمایلی نداشت که ایران در دست گروههای چپگرا باشد و یکی از کشورهای متحد بلوک شرق به حساب آید.
در عمل تا حد بالایی سیاستمداران در جهت حفظ این شعار برآمدند، اگر چه میزان موفقیت آن با توجه به شرایط متفاوت بوده است و در دنیا ایران کشوری متمایل به روسیه به تصویر کشیده شده است. هر چند در میان مردم هیچگونه تمایلی نسبت به این کشور وجود ندارد و هدف عمده مردم و دانشگاهیان زندگی در غرب بوده و است.
قضاوت در مورد تمایلات سیاسی و اقتصادی ایران به شرق و یا غرب بر اساس شرایط و زمان خود و با اطلاعات دقیق امکان پذیر است ولی شاید تغییر رویکرد در جهت منافع ملی با توجه به این شعار باید یکی از اهداف ایرانیان باشد. غرب و یا شرق هیچکدام دوستان و یا دشمنان همیشگی ما نخواهند بود ولی حرکت دنیا به سمت یکپارچگی بیشتر و تعامل سازنده بیشتر مردم دنیا با یکدیگر است و هر چه مقاومت کشوری در مقابل آن بیشتر باشد، فقر خود را بیشتر رقم خواهد زد، نمونه آن کره شمالی است.
ایران کشوری دارای موقعیت استراتژیکی است و تضاد غرب و شرق میتواند در ایران به تعامل سازنده تبدیل گردد، به دیگر سخن، ایران نباید کارت بازی قدرتهای غرب و شرق باشد، بلکه این ایران است که باید با درایت و هوشمندی این دو قدرت را به بازی و هر دو را در منافع خود به کارگیرد. در واقع بازی با شعار نه شرقی و نه غربی و حرکت آن به سمت ایجاد تعامل با هم شرق و هم غرب، ضمن حفظ استقلال تام، ولی در جهت فریب آنها و استفاده از موقعیت خاص ایران و دریافت منافع بلند مدت از آنها باید اتفاق افتاده و همچنان نیز باید از مهمترین سیاستهای ایران باشد.
ایران بعنوان دروازه شرق و غرب، نه با شعار مرگ و نیستی، که با تعامل توام با سیاست و در جهت بسط قدرت فلات ایران و با امتیازگیری از غرب و شرق، باید به یک نیروی مهم اثر گذار در صلح جهانی تبدیل گردد. ایران دارای دو نیروی نظامی با ساختار متفاوت است و همین تفاوت امکان همکاریهای نظامی با غرب و شرق را فراهم میسازد.
اینکه ایران عضوی از اتحاد ناتو باشد، در جهت منافع غرب و یا در جهت جنگ با شرق نیست، بلکه ایران میتواند در فرآیندهای این سازمان تاثیر گذار باشد و از بسیاری از جنگها جلوگیری کند و در شکل گیری یک نیروی امنیتی جهانی که تضمین کننده صلح جهانی باشد کمک رساند. همچنین نقش ایران در اتحاد با کشورهای شرقی باید سازنده باشد تا در تصمیم و رای آنها در فرآیندهای جهانی نیز بتواند اثر گذار گردد.
بازی غرب و یا شرق با کارت ایران در منطقه خاورمیانه، در راستای شعار نه شرقی و نه غربی نیست و اگر در حال حاضر چنین شرایطی وجود دارد به طور حتم ناشی از سیاستگذاریهای اشتباه بوده است. ایران دارای تعامل با شرق و غرب، بهتر میتواند صدای آزادی خود را به دنیا برساند تا ایران درگیر با غرب و شرق. به طور حتم امام امت نیز هدفشان از شعار نه شرقی و نه غربی، جنگ و تضاد با غرب و شرق نبوده است، بلکه هدف ایشان حفظ بیطرفی و استقلال ایران از منافع غرب و شرق و گروههای وابسته به آنها بوده است.