علیرضا کفایی
گروه سياسي: اقدام در رفع نگرانی و سختیها و مضایق مردم خوشتر است تا طرح مباحث کلامی. تاسف بار و بلکه مصیبت بار است برای ملتی که غالب آنان در تکاپوی نان هستند عده ای خود را صاحب نظر فرض نموده و در تکاپوی ارائه نظر و بیان ادله در هر موردی باشند و ادله هم که به تکافو رسیده است،هر کدامشان خود را محق ميدانند و رای خود را صائب، آنچه در این میان از نظرها دور مانده است درد و رنج مردم است که داعیه دارانی هم مدعای نظر خود را درمان دردهای آنان ميدانند اما آنچه که هویدا است وجود رنج و تعب و تنگی معیشت است.
برای مردمی که به انتظار نشسته اند تا فرجی حاصل آید و روزگار به آسودگی گذرانند موعظه کردن و فقر امروز را حوالت دادن به آسایش آن جهانی و وعده بهشت و بهروزی پس از مرگ بکار نیاید و با ابزار دین هم نتوان فقر و مسکنت این جهانی را توجیه کرد. مردمی که گرفتار مخارج سنگین تربیت فرزندان خود و تامین آینده آنها هستند و در زیر بار گرانی و تورم و هزینه تحصیل از ایتدائی تا دانشگاه و اضطراب و فشار روحی و روانی ناشی از مشکلات عدیده زندگی مانند بیماری و بیکاری هستند چه سود دارد که بحثهای طلبگی را بر دغدغه های آنان هم بیفزائیم.
سالها بر شبیخون فرهنگی و امر به معرف و نهی از منکر بحث کرده اند و قانون هم گذرانده اند و اجرا هم کرده اند اما حاصل چه بود؟ این بود که رئیس دستگاه قضا ميگویند: ".... شبیخون فرهنگی دشمن را باید جدی بگیریم و بدانیم اثر شبیخون فرهنگی در سطح جهانی هر روز ابعاد بیشتری به خود ميگیرد .... گسترش روز افزون کانالهای ماهواره ایی و ازدیاد شبکه های فارسی زبان، سایتهای مستهجن و کتابهای ضد ارزشی قطعا به قصد قربت انجام نمی شود بلکه هدف نهایی آن نابودی ارزشهای دینی و اخلاقی جامعه و حمله به بنیان خانوادهها است." و ميگوید: "در دوره اصلاحات برخی حتی اصل مسئله شبیخون فرهنگی را باور نداشتند " و: "برخی خیابانهای پایتخت بیشتر شبیه سالن مد است تا محل رفت و آمد" و در آخر هم ميگوید: "باید بررسی شود که چنین وضعی چگونه و و از قِبَل چه تساهلی پیش آمده است"
رئیس مجلس خبرگان هم قریب به همین مضمون را ميگوید و از تئاتر خیابانی و ارتباط دختر و پسر و جشنها گله مند است. آنچه که از هماهنگی در گفتارشان در نظر اول به ذهن هر کسی ميرسد این است که ظاهراً نسخه ایی از سناریویی خاص را بازخوانی ميکنند که از قبل نوشته شده و بر آن تصمیم گرفته شده است و در زمان خاصی که قرین با هفته دولت است بیان ميشود و هم آوازی و هماهنگی این چنینی و حاشیه های دیگر از این نوع و پیش کشیدن مسئله توافق هسته ای بی دلیل نیست. اولین نتیجه ای که از این منش و حرکات ميتوان گرفت آن است که با سیاستهای دولت معاضدت ميشود.
چرا یکبار حضرات به خود زحمت نمی دهند تا ریشه اصلی و اساس حدوث مشکلات فرهنگی و بحران اخلاقی را بشناسند؟ اصلی ترین و اساسی ترین زمینه ایجاد بحران را باید در سیاستهای غلط دولتهای نهم و دهم دید نه در دوران اصلاحات، رئیس آن دو دولت علنا دروغ ميگفت و در وهم و خیال و رویا پردازی بسر ميبرد، دولتی که معروف شده است به تیم ملی اختلاس، مسبب ویرانی های اقتصادی و اخلاقی و اجتماعی و وادادگی سیاسی است.
آنان که تا مجالی ميیابند از فتنه ميگویند و اصلاحطلبان را مقصر ميدانند چگونه این تناقض را برای خود حل ميکنند که در دولت همین افرادی که فتنه گر مينامند در زمان جنگ تحمیلی با وجود تحریم و محدودیتهای بسیار و ائتلاف شرق و غرب قویترین و بی بدیل ترین مدیریتها اعمال شد و در دوران اصلاحات حتی ریالی جابجا نشد و اما در دولت آلوده دستان با آن همه درآمدهای نجومی از فروش نفت متاسفانه آبرو و حیثیت کشور به فروش رفت و انگار که مغول به کشور تاختن آورده بود و دولت فعلی با این همه موفقیت در مظان اتهام قرار ميگیرد و مباحث فرعی و برای تضعیف دولت با شدت و حدت بیان میشود و حال آنکه آن دولت مورد اعتماد بود و راه را برای ظهور هموار ميکرد و امروز ميبینیم که یاران آن دولت در زندان بسر ميبرند. مردم این تناقض آشکار را ميبینند و طبیعی است که اعتماد خود را از دست دهند.
بنا نداریم از این دولت و یا دولت مهندس موسوی و یا دولت سیدمحمد خاتمی دفاع کنیم که البته قابل دفاع و از درخشانترین مقاطع تاریخ انقلاب اسلامی هستند و حتی بنا نیست که دولت احمدی نژاد تخطئه شود و نکبتهای آن بازگو شود که البته قابل دفاع هم نیست بلکه سخن از تناقضی است که در بیان برخی موجود است و مردم این تناقض را لمس ميکنند. در حقیقت کسانی که مدام بر فتنه پای ميفشرند و اصلاحطلبان را مورد بغض و کینه قرار ميهند و از سوی دیگر به ویرانیهای بجای مانده از دولت احمدی نژاد نمی پردازند، در
چرا در اجلاس خبرگان به امر به معروف و نهی از منکر و برجام و بی حجابی و ..... پرداخته شد اما به فساد و غارتی که در دولت گذشته بود توجهی نکردند؟ خبرگان اگر وظیفه ایی در مقابل ملت دارد ميبایست قبل از هر چیز به کثرت فساد و اختلاسهای بزرگ دولت قبل ميپرداخت.
همه آنچه که از احمدی نژاد و یارانش سر زد سهیم هستند که خود ساکن همان کوی بودند و نمی توانند خرج خود را جدا کنند و ملت این را به فراست در یافته است.
فتنه این است که حقیقت را کتمان ميکنند و یا حقایق را نمی گویند و یا واژگونه ميگویند. فتنه دروغی است که به مردم ميگویند. فتنه این است که تار مویی شده است تار و پود اسلام. فتنه این است که در زمان مبارزه و سختی مبارزه را حرام ميدانستند و اکنون میدان دار مبارزه شده اند. فتنه یعنی به حساب نیاوردن رای مردم. فتنه این است که دختران و پسران را گاهی عامل استکبار و بی حجاب و بد حجاب بدانند و باید امر به معروف شوند و در موقع انتخابات و راهپیماییها بشوند مردان غیور و بانوان با عفت. فتنه این تناقض است که ملت درگیر آن است.
ملتی که سالها صبر بر جور کرده است و در کشاکش تحریمها و سختی روزگار برآرمان و ارزشهای خود مانده است لایق این است که بر سر نشیند و راحتی را بیازماید نه همچنان در مظان اتهام باشد و ناله دروغین بشنود. اگر امروز با آقای روحانی مقابله میشود از آن است که مورد حمایت اصلاحطلبان قرار گرفت و همه ميدانند که روحانی اصلاح طلب نیست و در جبهه اصولگرایان است اما انسان منصفی است و بخاطر همین حمایت اصلاحطلبان از وی تلاش ميشود تا او را تحت فشار قرار دهند. تاسف بار است که به آینده این مردم توجهی نمی کنند و برای رسیدن به مطامع حزبی و شخصی خود حتی حاضرند اسلام را تاویل کنند و از بازگویی حقایق و بیان مصیبتهای دولت پیش از او طفره روند.
چرا در اجلاس خبرگان به امر به معروف و نهی از منکر و برجام و بی حجابی و ..... پرداخته شد اما به فساد و غارتی که در دولت گذشته بود توجهی نکردند؟ خبرگان اگر وظیفه ایی در مقابل ملت دارد ميبایست قبل از هر چیز به کثرت فساد و اختلاسهای بزرگ دولت قبل ميپرداخت. آیا برای این افراد که خود را عالم دینی ميدانند حتی جای سوال هم نبود که احمدی نژاد چه بر سر این کشور آورد تا لااقل مردم دلخوش شوند که از تریبونی بالاخره به موضوع پرداختند.
آیت الله یزدی رئیس خبرگان که امر به معروف را دوباره معنی و تعریف کرد و مراحل آن را باز شمارد آیا نباید به بزرگترین منکری که در این کشور و در دولتهای نهم و دهم رخ داد و سرمایه عظیمی که از فروش نفت عاید این کشور شد و به چشم بر هم زدنی نابود گشت اشاره کوچکی ميکرد، نباید رئیس آن دولتها را به جمع خبرگان ميآورد و او را استیضاح و حقوق ملت را استیفا ميکردند که چرا این فسادها رخ داده است؟ و آقای جلیلی را که در مدت شش سال مسئوليتش در پرونده هسته ایی، فقط تحريمها عليه ايران افزايش يافت را به مجلس خبرگان آوردند كه چه بگويد؟ آنکه تا دیروز نطقی نداشت و لام تا کام کسی از او حتی در زمان انتخابات از پیشبرد و موفقیت هسته ایی چیزی نشنیده بود به یکباره اعلام ميکند که من فلان کردم و بهمان!
البته کسی نمی پذیرد. چنانکه کسی نمی پذیرد که عده ایی امر به معروف را طوری تعریف کنند و عده ایی دیگر طور دیگر، مردم خود را ملزم به اجرای قانون ميدانند و با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم ميکنند نه حوصله شنیدن بحث و فحص کلامی دارند و نه قیم ميخواهند پس بهتر است آقایان بحثهای کلامی و طلبگی خود را به درون حوزه ببرند و هر وقت به نتیجه رسیدید برای مردم واگویه کنند.... فلذا در تفکر جامعه تناقضی پدید آمده است که چرا راستگویان و پاکدستان واقعی و در معرض تهمت و افترا و با ممنوعیت روبرو هستند و دروغگویان و آلودهدستان واقعی همچنان با پررويي پست و مقام دارند. اين تناقض غیرقابل هضم است.
باید تا دیر نشده است آنان که به کشور و انقلاب و دین لطمه زده اند و ضرر وارد کرده اند محاکمه شوند و اعتماد مردم جلب شود نه اینکه در تشخیص مصلحت جایگاه یابند و در صدا و سیما جولان دهند. باید هر چه زودتر این تناقض در گفتار و عمل کنار گذاشته شود. نکته مهمی که باید در آن دقت بیشتری کرد و علاوه بر تناقضات موجود که جامعه بر آن واقف است و نیز معاضدت با دولت به هر شکل ممکن به جهت حمایتی که اصلاحطلبان از آن ميکنند این است که که چرا و چگونه هر آنچه انحصارگرایان اصولگرا ميگویند عین حق تلقی ميشود و خود را محق ميدانند و حقانیت را انحصاری خود ميدانند حتی اگر بر پیکره دین و انقلاب صدمه جدی وارد آورد و هر آنچه اصلاحطلبان و دیگران ميگویند ناصواب است و ارتباط با بیگانگان و دشمن تعبیر ميشود و آنان را نفوذی ميخوانند!
انبوه تهمتهایی که به پاکان و دلسوزان نظام در این سالها روا داشته اند و آنان را به خروج از اسلام و انقلاب متهم نموده اند و با ممنوعیت مواجه ساخته اند و از آنسو ارج یافتن نوکیسگان تازه از راه رسیده متوهم و خطاکار و دروغ پردازان خیالباف و خشونت طلبان بی منطق و اختلاس گران بزرگ که بزرگی نامشان فقط و فقط در دزدی و حمایت از دزدان است نشان ميدهد که نه تنها تناقض بلکه دستانی در کار است تا اسلام را پوستینی وارونه بپوشانند.
بی شک آمریکا و هر قدرتی دیگری در صدد است تا راه نفوذی در کشور و انقلاب بیابد و باید مراقبت نمود و مربوط به پس از برجام هم نیست که از ابتدای انقلاب اسلامی بر این مسیر بوده اند تا اهداف سیاسی خود را پیش ببرند اما آیا اکنون موفق شده اند نفوذ کنند یا راه نفوذ آنان مسدود شده است؟
قرائن و بررسی آرای تئوری پردازان غربی ميتواند عمق فاجعه ایی که در حال شکل
آیا برای این افراد که خود را عالم دینی ميدانند حتی جای سوال هم نبود که احمدی نژاد چه بر سر این کشور آورد تا لااقل مردم دلخوش شوند که از تریبونی بالاخره به موضوع پرداختند.
گیری و تکوین است را برملا نماید که تا چه حد ظریف و هوشمندانه و بر اساس چه نظریاتی راه نفوذ را یافته اند و گام به گام نقشه های خود را عملی ميسازند و آیا سدی در برابر نقوذ ایجاد شده است و یا برخی ندانسته و شاید هم دانسته با وی همراه شده و کار را برایش آسان ساخته اند.
اساس برنامه ریزی آمریکا به تئوری برخورد تمدنهای هانتینگتون بر ميگردد که یکی از جدی ترین تئوریهای مطرح شده پس از جنگ سرد است و معتقد است اختلاف میان تمدنها بنیادی است و این اختلافات با تفاوتهای اساسی در زبان، سنت و فرهنگ و دین و مذهب تشدید شده اند و از نظر وی در نظم نوین جهانی رقابت بین ابر قدرتها جای خود را به برخورد میان تمدنها ميدهد و تاکید ميکند که تعامل هر چه بیشتر میان مردم در تمدنهای مختلف به تقویت اختلاف و دشمنی بین مردم ميانجامد و فرایند جهانی سازی و مدرنیزم اقتصادی و اجتماعی به مسخ هویت و گریز از خویشتن و طبعاً تضعیف دولتها ميانجامد و بحران هویت را باعث ميشود.
نقشه راه آمریکا در شبیخون فرهنگی به ملل دیگر و خصوصا ملتهای مذهبی و ریشه دار و تمدنهای کهن بر مبنای این نظریه پی ریزی شده است و استراتژیستهای کهنه کار آمریکایی مانند کسینجر با نظریه هانتینگتون و تحلیل وی در باره جهان بعد از جنگ سرد موافق هستند و آنرا نه یک نظریه محض بلکه یک دستورالعمل استراتژیک میدانند و معتقدند که آمریکا باید رهبری جهان نو را به دست گیرد و مانع اصلی را در این راه اسلام واقعی ميدانند و به همین جهت القا ميکنند که اسلام " سرشت تندرو " ی دارد و با بد جلوه دادن مسئله جهاد و نگاه اسلام به زنان در صدند که چهره ایی خشن از اسلام معرفی کنند و افکار عمومی جهانیان را بر علیه اسلام بشورانند.
با این حساب آیا راه نفوذ بسته شده است و یا برخی از روی عناد و بغض و کینه و حقد و حقارت و بخل و حسد نمی خواهند واقعیتها را بپذیرند و در مسیری گام بر ميدارند تا راه نفوذ آمریکا هموار گردد. ایا ترسیم چهره خشن از اسلام و نقد اسلام رحمانی و تناقض در رفتار و میدان دادن به هوچیگران غوغاسالار که منجر به بدبینی مردم ميشود و معاضدت با دولت منتخب از آرای مردم زمینه را برای نفوذ فراهم نخواهد کرد؟ آیا آن برخورد با نظریه گفتگوی تمدنها که از جانب آقای خاتمی ارائه شد و برخی صرفاً برای مقابله با آقای خاتمی و اصلاحطلبان حق را به کناری نهادند و همراه هانتینگتون و کسینجر و نیکسون از برخورد تمدنها دفاع ميکردند راه نفوذ را هموار نکرد؟
متاسفانه سیر تحولات پس از جنگ سرد در جهان عملاً به سویی هدایت شد که متضمن پیاده سازی نظم نوین جهانی بر اساس نظریه برخورد تمدنها بود و هدف اصلی هم تمدن اسلامی و اسلام عزیز بود که در گفتار نظریه پردازان و استراتژیستهای غربی و صهیونیزم بخوبی نمایان است و آنچه امروز در اقصی نقاط جهان و بخصوص در منطقه شاهد آن هستیم کامل کردن همین پازل سیاسی آمریکا است و متاسفانه در ایران پس از خرداد 76 و مخصوصاً از سال 88 عده ایی هیچ توجه نکردند که دشمن چه هدفی را دنبال ميکند و برای جبران شکستهای سیاسی خود آب به آسیاب همان دشمن دیرینه ای که امروز ميگویند در صدد شبیخون فرهنگی است ریختند و خواستند برای بقای خود و حفظ قدرت و بهره حزبی و جناحی خود صورت مسئله را یا پاک کرده و یا اذهان مردم را منحرف نمایند و امروز دود همان سیاه کاریها به چشم همه ميرود و در این میان بیشترین ضربه به جوانان وارد خواهد شد که طعمه غرب برای به مسخ کشیدن و ایجاد بحران هویت و شبیخون فرهنگی هستند و هم اقتدارگرایان داخلی بدون در نظر گرفتن منافع ملی و بدون توجه به نیازهای جوانان و برای منافع حزبی و گروهی خود آنها را فدا ميکنند.
جوانی که ميبیند در عین شایستگی و برخورداری از هوش و ذکاوت بیشتر و با اعتقاد به اسلام ناب در تنگنا قرار گرفته و بیکار است و هم کلاسی و هم سال خود را ميبیند به جاهایی رسیده است که شایستگی لازم را نداشته و تناقض را در گفتار و عمل ملاحظه ميکند جوانی که چون موسوی را در حصر و چون خاتمی را در محدودیت ميبیند و بر عکس، احمدی نژاد را آزاد و مورد احترام و بدون محدودیت و ممنوعیت معلوم است که دچار حیرانی و سر درگمی خواهد شد.
برای سد بستن بر نفوذ هر دشمنی باید ابتدا از درون و رجوع به حق شروع کرد، اهرمن برون را باید با زنجیر کردن اهرمن درون راه بربست. باید به تناقضات و اختلافها پایان داد و از محاکمه خطاکاران صرفنظر نکرد و صوابکاران نیک اندیش را آزاد ساخت. باید برای رسیدن به جامعه آرمانی و افزودن بر سرمایه های کشور و ایجاد آرامش در میان مردم حقایق را گفت و دست از لجاجت برداشت. باید چهره رحمانی اسلام را به جهانیان معرفی کرد. باید خشونت و انحصارطلبی را مطرود دانست. باید از خود حق پنداری محض اجتناب کرد و برای دیگران هم حق قائل شد. باید ای جان اول فکر دفع موش کرد وانگهی در جمع گندم کوش کرد.
ما درین انبار گندم میکنیم
گندم جمع آمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما بهوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست
و از فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست