گروه سیاسی: اعلام پایان خلافت گروهتروریستی داعش در سوریه که چندی پیش از سوی مقامات ارشد نظامی کشورمان اعلام شده در هفتههای اخیر مورد توجه جدی قرار گرفته است. این مهم که میتوان آن را گام اولیه برای هموار شدن مسیر حل این بحران دانست این پرسش را پیش روی مشاهده گران عرصه سیاست و تصمیم گیران کشور قرار داده است که با پایان داعش حضور نظامی ایران در دو کشور عراق و سوریه به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
سفر دو روز پیش ولادیمیر پوتین به کشور سوریه و دستور او درباره بازگشت نیروهای نظامی این کشور نشان از آن دارد که روسها که در ظاهر در نقش کشور متحد ایران در میدان سوریه قرار دارند تمایل و عزمی برای ادامه حضور نظامی در سوریه نداشته و در تلاشند تا در موضوع بحران سوریه، میز مذاکره را جایگزین نظامی گری کنند.
اما در طرف دیگر و با نگاهی به مواضع مقامات ایرانی درباره سوریه شاهد نوعی سردرگمی در اظهارات مسئولان سیاسی و نظامی هستیم. آنچه میتوان از اظهارنظرهای نظامیان برداشت کرد آن است که تمایل آنان بر ادامه حضور نظامی در عراق و سوریه و حتی گستردهتر شدن این میدان است. مواردی از قبیل احتمال کمک مستشاری نظامی به کشور یمن و همینطور گروههای فلسطینی در چند روز اخیر از جمله مواردی است که این گمانه را تقویت کرده است. از طرف دیگر مسئولان حوزه سیاست خارجی بیشتر بر جنبه استفاده از اهرمهای دیپلماسی تکیه کرده و معتقدند در بحران هایی از قبیل آنچه در سوریه، یمن و سایر کشورهای منطقه وجود دارد بیش از تکیه بر توانمندیهای نظامی به ابزارهای دیپلماسی نیازمند است.
با نگاهی به عملکرد کشور روسیه در روزهای اخیر میتوان به این نکته پی برد که مقامات روس نیز پس از پایان کار گروه تروریستی داعش در سوریه به ادامه حضور نظامی در این کشور متمایل نبوده و میخواهند فضا را به سمت و سوی حل و فصل بحران از طریق میز مذاکره ببرند. در چنین شرایطی پرسش اساسی آن است که نظام سیاسی ایران میخواهد در میدان سوریه چه نوع کنشی و در چه حدی داشته باشد؟ ادامه حضور نظامی و کمرنگ شدن بیش از پیش تلاشهای دیپلماتیک؟ تعمیم حضور نظامی در عراق و سوریه به کشورهای دیگر؟ خروج نیروهای نظامی از دو کشور سوریه و عراق و استفاده بیشتر از ابزارهای دیپلماسی؟ یا گزینهای دیگر... اینها گزینههای پیش روی تصمیم گیران کشور است که محاسبه «هزینه – فایده» هر کدام از آنان فضای تازهای را برای تصمیم گیری پیش روی مسئولان کشور میگشاید. در ادامه به هر کدام از این چند گزینه خواهیم پرداخت.
1ـ حضور ایران در دو کشور درگیر در بحرانتروریسم با هماهنگی دولتهای مستقر در عراق و سوریه بوده است در نتیجه ادامه این حضور نظامی منوط به کسب مجوز این دولت هاست. به نظر میرسد با توجه به وضعیت سیاسی این روزهای کشورهای عراق و سوریه میتوان به این نتیجه رسید که امکان حضور نظامیان ایران به خصوص در کشوری همچون عراق دیگر چندان وجود ندارد و برخی از نیروهای سیاسی عراقی نسبت به ادامه یافتن این حضور نظامی موضعی اعتراضی داشته و آن را به سود عراق نمیدانند.
2ـ یک گزینه پیش روی ایران تعمیم الگوی حضور در عراق و سوریه برای مقابله باتروریسم به سایر کشورها و مناطقی است که درگیر بحران هستند. این دیدگاه که چه بخواهیم چه نه حامیانی در بخش هایی از مراکز تصمیم گیر دارد و اثر آن را میتوان در تیترها و تحلیلهای حاشیه ساز رسانهها وتریبونهای خاص مشاهده کرد بر این اعتقاد است که حضور ایران در مقابله باتروریسم الگوی مناسبی برای حل و فصل هر نوع بحران منطقهای است و به همین دلیل باید تمامی تنشهای موجود در منطقه را از یمن تا فلسطین به همین شیوه حل کرد. مبنای این دیدگاه بر اساس نوعی تندروی استوار است که تا به حال خریدار چندانی نه در جامعه و نه در میان تصمیم گیران نداشته است اما به دلیل افزایش حوزه نفوذ آنان که چنین میاندشیند در نهادهای قدرت و همینطور ارائه قرائتی خاص از وقایع رخ داده در سوریه و عراق در تبلیغات رسمی این نگرانی وجود دارد که در آیندهای که شاید چندان هم دور نباشد شاهد اتخاذ چنین تصمیماتی باشیم.
3ـ راه سوم پیش روی ایران عبور از فاز نظامی و حرکت بر مدار دیپلماسی منطقهای است. این راه که همان مسیری است که اکثریت با آن اعلام موافقت کرده است بارها به طور ضمنی و گاه با صراحت از سوی رییس جمهور روحانی و مقامات دستگاه دیپلماسی بر آن تاکید شده است اما چندان در صحنه عمل و در بحرانهای منطقهای اثری از آن یافت نمیشود. شاید بتوان مذاکرات آستانه درباره سوریه را نمونهای از تلاش دیپلماتیک ایران با همراهی دو کشور روسیه و ترکیه برای حل و فصل بحران سوریه دانست اما واقعیت آن است که با توجه به نفوذ ایران در سوریه و همینطور توانمندیهای واقعی دیپلماتهای کشورمان انتظار بیشتر از اینها بوده است و شاید باید اشکال کار و دلیل حرکت کُند دستگاه سیاست خارجی در این موضوع را در ساختار تصمیم گیری کشور در این بخش جستجو کنیم. مطلب آخر آنکه با توجه به هزینههای انسانی و مالی قابل توجه کشورمان در مبارزه باتروریسم در کشورهای سوریه و عراق این انتظار وجود دارد که تصمیم گیران کشور در تصمیمات آتی مرتبط با بحرانهای منطقهای دچار خطای محاسباتی نشده و در هر تصمیمی این نکته را مد نظر قرار دهند.
1ـ پس از هزینههای قابل توجه انتظار آن است که شاهد ثمردهی تلاشها در این نوع موضوعات هم باشیم و وضعیت به گونهای پیش نرود که هزینهها اعم از مالی، انسانی و سیاسی از سوی ایران پرداخت شود اما منافع نصیب کشورهایی همچون روسیه شود.
2ـ در دنیای امروز در پایان هر جنگی نیز راهی جز میز مذاکره نیست. در نتیجه نمیتوان صرفا با توانمندیهای تسلیحاتی و حضور نظامی به موفقیت واقعی دست یافت. بنابراین تضعیف بال دیپلماسی نظام سیاسی به بهانه تقویت نظامیان در نهایت به ضرر کشور خواهد بود.