گروه جامعه: طبق آخرین آمار منتشر شده از موسسه گالوپ ایرانیان عصبانیترین مردمان جهان هستند! اما چرا؟؟
به گزارش برنا، موسسه گالوپ یک شرکت مشاوره مدیریتی است که بیش از هر چیز به عنوان موسسه نظر سنجی گالوپ شناخته شده است. موسسه گالوپ از معتبرترین موسسات نظرسنجی در جهان است که آشنایی با مراحلی که برای انجام نظرسنجی در این موسسه انجام میشود حائز اهمیت است. در آخرین پژوهشی که موسسه گالوپ انجام داد، لیستی از عصبانیترین مردم جهان منتشر کرد که متاسفانه ایران در صدر این لیست قرار گرفت و ایرانیان به عنوان عصبانیترین مردمان جهان شناخته شده اند. این مسئله جای تامل بسیار دارد. بسیاری از مسائل در شکلگیری این آمار نابسامان دخیل هستند. از وضعیت نامطلوب اقتصادی، تورم، بیکاری، قیمت ارز گرفته تا فرهنگ چشم و هم چشمی و بسیاری دیگر از مسائل فرهنگی، در تبدیل کردن مردم ایران به عصبانیترین مردم جهان نقش دارد. در خصوص صحت این گزارش و علل این همه ضعف اعصاب در یک جامعه با یک جامعه شناس گفت و گویی داشتیم.
محمد توانا در خصوص نوع پژوهش و صحت و سقم این پژوهش گفت: ارزیابی رفتار یک ملت، واکنشهای آنان، میزان و چگونگی تحریک پذیری آنان از عوامل درونی وبیرونی به عنوان یک اقدام علمی مستلزم شیوههای میدانی از طریق پرسشنامه و روشهای دیگری است که در نهایت میتواند یک معنای علمی از چیستی یک هنجار ارائه بدهد.آنچه درمورد جامعه ایرانی مسلم است، قبل از هرگونه تحقیق باید دیدی نسبت به وضعیت جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و جنسیتی ایران پیدا کرد. به نتیجه یک کار میدانی و علمی به تنهایی نمیتوان اتکا کرد مگر اینکه مطالعه انجام شده، نتیجه بررسی همه جانبه از جهاتی که گفته شد باشد.بنابراین آنچه که به عنوان یک برآیند علمی توسط موسسه گالوپ اعلام شده است، به شرحی که خواهم گفت، میتواند صحیح و مورد تایید باشد. این نوع پژوهشها زمانی میتواند مبنا نظریه علمی در یک جامعه باشد که تحقیقات به صورت میدانی صورت گرفته و بررسیهای لازم صورت گرفته باشد. البته که گزارشهای صرفا هیجانی برخی جریانات یا گروهها نباید مبنا ارزیابی کلی جامعه قرار گیرد.
این جامعهشناس درباره ساختار هیجانی مردم ایران گفت: ایرانیان در قدرت و شدت تحریکپذیری و واکنشهای هیجانی به نوعی عصبانیت دارند. ما از لحاظ شرایط روحی و روانی مردمانی هستیم که به علت شرایط جنگ، تحریم، رکود اقتصادی، برخورد جناحها، التهاب اقتصادی و فرهنگی و تحولات غیرقابل پیش بینی اقتصادی در کشور دچار هیجان، التهاب، افسردگی وعدم تعادل روحی و روانی هستیم. البته اندیشمندان علوم انسانی و روانشناسی داخلی، دیدگاههای مختلفی دارند که معتقدند بین ۱۵، ۲۵، ۳۰ و حتی تا ۸۵ درصد مردم ایران از نظر افسردگی و حالات روحی، حالات متعارفی ندارند.
محمد توانا درباره جرائم حاصل از حالات عصبی در ایران گفت: به طور کلی ما با استفاده از علم آسیبشناسی اجتماعی میتوانیم این عدم تعادل را در واکنشهای بیرونی اشخاص مطالعه کنیم. البته قشری زیادی از ایرانیان دچار حالات عصبی و هیجانی هستند که البته با مدیریت و کنترل آن سعی میکنیم که از بروز واکنشهای خارجی عصبی جلوگیری به عمل بیاوریم. اما مطالعه کنشهایی که بعضا از طریق نهادهای عمومی مورد رصد قرار میگیرد نشان میدهد ما از نظر جرائم هیجانی در ردههای اول جهان هستیم و اصطلاحا رفتارهای هیجانی در ما دیده میشود و این خود نشاندهنده هنجارهای غیر متعارف و جرائم متفاوت در اکثر کشورهای جهان است. مثلا بسیاری از قتلها در ایران به علت بوق زدن است.
این جامعهشناس افزود: مطالعـــات روانشناسی ثابت میکند ما به حدی در شرایط التهاب عصبی و روانی به سر میبریم که هر گونه محرک خارجی سبب واکنشهای شدید بیرونی ما میشود. ضمن اینکه سریع عصبانی میشویم، سریع هم واکنش نشان میدهیم. این یعنی مدیریت ما بر کنترل محرکهای بیرونی بسیار ضعیف است و ثانیا مدیریت بر حالات عصبی و هیجانی نیز در جامعه ایران بسیار ضعیفتر است. و بدون بهره گیری از هوش اجتماعی، صرفا واکنشهای غریزی به کار میبریم و مانند حیوانات سعی در تخلیه خشم خود داریم و معضلات و چالشهای رو به رو را با بدترین واکنش پاسخ میگوییم. بررسی آمارهای جرائم نشان میدهد که ما همیشه در حالت عصبی هستیم.
محمد توانا درباره علل این همه خشم و عصبانیت در سطح جامعه گفت: علت خشم انسانها به طور کلی سه عامل است. ۱.عوامل روحی روانی ۲.عوامل جسمی و ۳.آموزههای اجتماعی است. در جامعهای که مردم در شرایط جنگی زندگی کرده اند، تا سالها آسیبها و التهابهای ناشی از روزهای جنگ در شخصیت انسانها تهنشین میشود و فرزندان آن مردم هم تبعا تحت تاثیر یک تربیت نامتعارف قرار میگیرند و این التهابها به نسل بعد منتقل میگردد که این خود باعث تاثیرگذاری بر جامعه است. در این میان عوامل مضاعف و متعددی مانند تحریم، مدیریت ناکارآمد اقتصادی و فرهنگی و درگیریهای سیاسی برای جناحها که از هیچ روشی برای سرکوب مردم استفاده میکنند، که خود الگوی بسیار غلطی برای جامعه است، نیز بر روحیه مردم تاثیرگذار است. اگر تمامی این عوامل را در کنار هم قرار دهیم متوجه میشویم که ملت ایران ملتی ناخشنود، ناشاد و ناراضی است. به عنوان مثال اخیرا افزایش نرخ ارز که بسیاری از مسولان نخواهند و یا نتوانند بگویند یا شاید حتی در این مورد فکر هم نکرده باشند اما وقتی این عامل خارجی در چهارچوب آسیب شناسی اجتماعی مورد بحث قرار میگیرد جای تامل دارد. وقتی که مردم میبینند هر لحظه اجناس و داراییهایشان کم ارزش تر میشود و امکان جبران آن را ندارند باعث میشود جامعه نتواند یک زندگی متعارف متعادل داشته باشد و در نتیجه شادی، راحتی، آسایش و فراغ بال از زندگی انسانها رخت بر میبندد. و وقتی حالات افسردگی و هیجان در انسان باشد، انسانها نمیتوانند با یکدیگر ارتباط صحیح عاطفی برقرار کنند. در نتیجه افراد عصبی میشوند و با بروز رفتارهای هیجانی باعث بروز آسیبهای اجتماعی میشوند.
او همچنین به تشریح تاثیر عوامل فرهنگی در روحیه آحاد جامعه پرداخت و در این باره گفت: شاید این ضرب المثل قدیمیها را شنیده باشید که میگفتند آدم باید دلش خوش باشد و سفره پر موجب خوشبختی نیست. با اینکه یکی از عوامل خوشبختی تمکن مالی است، اما جامعه ما از نظر شیوه فرهنگی جامعه غم انگیزی است. ما با غم پرورش پیدا میکنیم و حتی گاها مشاهده میکنیم که مراسمهای شاد مذهبی هم که باید موجبات شادی مردم را فراهم آورد، با گریه و غم و اندوه همراه میشود. در واقع مطالبی داریم که به نفع جامعه نیست. شادی در یک جامعه نتیجه تمدن و فرهنگ کشور است. این در صورتی است که با مطالعه تاریخ، درمی یابیم که تاریخ ما از ۲۰۰-۳۰۰ سال پیش، دچار یک عارضه غم افزایی شدیم. علت آن هرچه باشد، ریشه در تاریخ دارد. دوم اینکه وقتی در یک جامعه درگیری مکرر و مداوم میبینی نمیتوانی شاد باشی. چرا که شاید نیاز به یک آرامش روحی و امید به آینده دارد. شاید سن زیستن افزایش پیدا کرده باشد اما مردم ما امید به آینده ندارند. وقتی دو سوم جوانان تحصیل کرده ما بیکار هستند، چگونه میتوانند شاد باشند؟؟ این جوان ناشاد و ناامید، ناامیدی را برای خانواده خود به ارمغان میبرد. خانوادهای که نگران فرزندش است هیچوقت فراغ بال ندارد. بنابراین وقتی امید به آینده کم باشد، اخبار اقتصادی قابل پیش بینی نباشد و معیار برای انتخابهای سیاسی نباشد، که این خود نشان دهنده این است که جامعه دارای یک تعادل و حالت منظم برای انتخابهای سیاسیاش نیست، وقتی ثبات سیاسی و اقتصادی نداریم، وقتی از نظر جغرافیایی در یک منطقه جنگ زده و پر آشوب هستیم، خواه نا خواه تحت تاثیر شرایط قرار میگیریم. در نتیجه بخش مهمی از انرژی ما صرف این میشود که ما همیشه در یک حالت آماده باش قرار داشته باشیم و آرامش نداشته باشیم و نتوانیم برای آینده برنامه ریزی بکنیم. در نتیجه همیشه مضطرب و عصبی باشیم.متاسفانه جامعه ما اصلا در شرایط مطلوبی به سر نمیبرد. گرانی، بیکاری، نوسانات نرخ ارز، غم و اندوه رخنه کرده در فرهنگ ما و اثرات جنگهای منطقهای همه و همه باعث شده جامعه در یک حالت تدافعی قرار گیرد که مانند بمب هر لحظه آماده منفجر شدن است. این شرایط خود باعث بروز انواع آسیبهای اجتماعی و جرائم ناشی از آن میشود که نتیجه آن وضعیتی را به وجود میآورد که افراد جامعه نتوانند به زندگی سالم خود ادامه دهند. امید است با یاری مسئولان و تمامی افراد ذی صلاح در این زمینه، بتوان آسیبهای ناشی از آن را کنترل کرد و آلام مردم را بهبود بخشید.