غلامحسين دهدشتي
عرصه هزار رنگ گيتي جايگاه يكهتازيهاي موجودي است كه با بروز هر صفت خود نقشي بر اين هستي به يادگار ميگذارد. اين سئوال كه تاريخ شخصيتساز است يا شخصيت تاريخ را ميسازد ساليان دراز اسباب تفكر مردمي بوده است كه تحولات اجتماعي را با حوصله و موشكافي دنبال كردهاند و هر بار كه شرح حال مردي از بزرگان تاريخ را مطالعه ميكنيد سعي بر اين است كه خط فاصلي ميان شخص و تاريخ قرار گيرد. ابر مردي كه صداي غرش او در دادگاه لاهه هنوز هم طنينانداز است. ابرمردي كه سالهاي عمر خويش را فداي آزادي و استقلال ميهن خود نمود و هيچگاه شعاري جز اين دو نام بر زبان نياورد و تلاشي جز در راه به حقيقت پيوستن اين دو اصل انجام نداد.
ابر مردي كه پيشواي نهضتي شد كه شاگردان و مريداني همچون جمال عبدالناصر، پاتريس لومومبا، جواهر لعل نهرو، احمد بنبلا، احمد سوكارنو كه خود را شاگردان مصدق ناميدند از آن سر برون آوردهاند و از مصر تا چين گرفته تا الجزاير و آفريقا هم با شعارها و پلاكاردهايي با نام و عكس و شعارهاي مصدق جلاي وطن نمودند. مصدق ديگر فقط فرزند ملت ايران نبود وي شخصيتي فراتر از ايران داشت آن گونه كه حتي زنان و كودكان برهنه آفريقايي نيز او را خوب ميشناختند. از اواسط دهه چهل ميلادي (بيست شمسي) فشار شوروي براي دريافت امتياز نفت شمال آغاز شد و در پايان آن دهه سياست ايران به طور روزافزوني در سايه مساله نفت و پس از مدتي تحتالشعاع تلاش ميهنپرستان ايران براي ملي كردن صنعت نفت و پايان بخشيدن به انحصار ديرين انگلستان در اين زمينه قرار گرفت. سرسختي انگليسيها و بيرغبتي آنها به دادن امتياز به ايران و شايد مهمتر از همه ناتواني آنها در درك ريشههاي پايدار و ژرف جنبش ملي كردن نفت در ميان اقشار مختلف مردم ايران زندگي سياسي شاه را به شكلي خاص پيچيدهتر كرد. در پايان جنگ جهاني دوم موجي از نهضتهاي رهاييبخش و ملي كشورهاي جهان سوم را در برگرفت. ايران هم از اين موج مستثني نبود. در سال 1950 جنبش ملي كردن نفت كه در آن زمان رهبرياش بيش از هر كس در شخصيت دكتر محمد مصدق متجلي ميشد، مهمترين جريان سياسي ايران بود. در همين حال در اين سالها اقليت كوچكي در وزارت امور خارجه آمريكا وجود داشت به گمان آنها بهترين راه مبارزه با كمونيسم در ايران حمايت همه جانبه از مصدق است نه شاه، حتي در اوايل سال 1953 اين اقليت كماكان ميكوشيد دولت آمريكا را از هر گونه تلاش براي برانداختن مصدق برحذر كند. آنها ميگفتند به جاي همراهي با انگلستان در برانداختن مصدق آمريكا بايد در عوض به مصدق كمك كند و او را قادر سازد تا در برابر حزب توده بايستد و خطر كمونيسم در ايران را دفع كند. گرچه مبارزه با كمونيسم در سرلوحه برنامههاي سياسي و فكري شاه بود مصدق و نهضت ملي كردن نفت كه هر روز در مملكت و در ميان اقشار مختلف ريشهدارتر ميشد، نميتوانست از نظر شاه دور بماند. نفت در سال 1950 و چند سال بعد از آن مهمترين مساله سياسي مملكت بود و مصدق هم به مهمترين تجلي نهضت ملي كردن اين سرمايه عظيم طبيعي ايران بدل شده بود. ولي به تدريج ورق برگشته بود. انگلستان بعد از جنگ جهاني دوم به رغم ظواهر و زبان چرچيل به قدرتي درجه 3 بعد از آمريكا و شوروي بدل شده بود و در ايران هم گريزي از اين واقعيت نبود. ناچار از سال 1948 دولت انگليس به ظاهر انعطاف بيشتري در مساله نفت نشان ميداد. شخصي به نام گس را به عنوان نماينده براي انجام اين مذاكرات به ايران گسيل كرد. براساس قرارداد گس -گلشائيان كه گاه به قرارداد الحاقي هم شهرت داشت و در 17 ژوئيه 1949 (26 تير 1328) امضا شد. درآمد ايران از بشكهاي 22 سنت به 33 سنت افزايش پيدا ميكرد. انگلستان در تبليغات خود در اين زمينه آن را نقطه عطفي براي ايران و يكي از منصفانهترين قراردادهاي نفتي تاريخ معرفي ميكرد. ميگفت هيچ كشور نفتخيزي تا به حال چنين قرارداد عادلانه و سودآوري دريافت نكرده است. در آن زمان نه تنها مكزيك نفت خود را ملي كرده بود بلكه آمريكا با ونزوئلا قراردادي امضا كرده بود كه نصف درآمد نفت كشور را به خود ونزوئلا ميداد و در همان سالها آمريكا در جريان امضاي قرارداد مشابهي با عربستان سعودي بود. وقتي قرارداد گس- گلشائيان امضا شد مصدق رياست كميته ويژه نفت مجلس شوراي ملي را بر عهده داشت. لذا صادرات نفت زير نظر اين كميته بود و به محض برملا شدن جزئيات قرارداد را در دست گرفت. وي اين قرارداد را براي ايران سخت و زيانبار ميدانست. حتي ميگفت تصويبش در حكم خيانت به ايران است. موج مخالفت با قرارداد گس- گلشائيان به سرعت سرتاسر ايران را در برگرفت. موضع شاه در قبال اين قرارداد هميشه يكدست و يكسان نبود. مهمتر اينكه اغلب بين موضع علني شاه و آنچه در خلوت در مذاكرات با مقامات خارجي به ويژه مقامات انگليسي ميگفت تفاوتهايي فاحش وجود داشت. در اواخر سال 1951 چرچيل كه دوباره نخستوزير شده بود در نامه شديداللحن به ترومن اعلام كرد كه ادامه حمايت انگليس از مواضع آمريكا در جنگ كره در گروي حمايت و همراهي آمريكا با انگلستان در ايران است. با تصويب لايحه ملي شدن نفت انگلستان بارها از شاه خواست كه مجلس را منحل كند وقدرت را خود در دست گيرد و با امضا قراردادي كه ظاهرا اصل ملي كردن را پذيرفت، ولي در كل انحصار انگلستان را تثبيت ميكرد، بحران نفت را حل كند. تصويب لايحه ملي كردن نفت گرچه حاميان گوناگوني داشت ولي قاعدتا نقش هيچ كس همتاي نقش مصدق نبود. ديگر در آن لحظه معلوم بود كه مصدق مرد روز سياست ايران است و از صدارتش گريزي نيست. اندكي پس از تصويب لايحه در 30 آوريل 1951 (9 ارديبهشت 1330) محمد مصدق به شرطي پيشنهاد تشكيل كابينه و نخستوزيري را پذيرفت كه همزمان با راي اعتماد به او قانون ملي كردن نفت هم به تصويب نهايي برسد. نخستين كسي كه در آن جلسه تاريخي مصدق را كانديد نخستوزيري كرد جمال امامي بود كه همواره از نزديكان شاه قلمداد ميشد. برخي گمان دارند كه در واقع امامي هرگز قصد نخستوزيري شدن مصدق را در ذهن نداشت و هدفش از اين پيشنهاد نوعي بازي سياسي بود. اميدش اين بود كه مصدق در آن شرايط خطير و دشوار زير بار مسئوليت نخستوزيري نخواهد رفت. اولين تلاش مستقيم انگليس براي برانداختن نهضت ملي كردن نفت تهديد به حمله نظامي به ايران و اشغال مناطق نفتخيز بود كه در ژوئن 1951 (خرداد 1330) شكلي علني پيدا كرد. در تداركات عمليات دزد دريايي دولت انگلستان چند ناو جنگي به خليج فارس گسيل كرد و كابينه آن كشور به اين نيروها اجازه داد در صورت ضرورت و براي نيل به هدف از خشونت استفاده كنند. هدف طبعا اشغال خوزستان بود ولي دولت ترومن قاطعانه انگليس را در استفاده از خشونت در ايران منع كرد. شاه هم شايد با اعتنا به اين تصميم دولت ترومن در آن روزها به نماينده دولت انگليس در تهران هشدار داد كه اگر انگلستان به خاك ايران حمله كند من خود شخصا رهبري عمليات نظامي عليه شما را به عهده خواهم گرفت. دكتر مصدق در جلسه 22 كميسيون نفت، چهارم آذر 1329 طي نامهاي به وزير دارايي وقت اعلام نمود به نام (سعادت ملت ايران و به منظور كمك به تامين صلح جهاني امضاكنندگان زير پيشنهادي مينمايم كه صنعتنفت در مناطق كشور بدون استثناء ملي اعلام شود يعني عمليات اكتشافي، استخراج و بهرهبرداري در دست ملت ايران قرار گيرد).
مردم از طبقات مختلف با ارسال پيامها و سخنرانيها ديگران را به حمايت از اقليت و طرفداري از ملي شدن صنعتنفت نمودند. مجلس شوراي ملي نيز تحت تاثير افكار عمومي و مردم ايران گزارش كميسيون نفت را مبني بر رد لايحه الحاقي تصويب نمود و همزمان پيشنهادي از سوي 15 نفر از نمايندگان درباره ملي شدن صنعت نفت تقديم مجلس شد. كميسيون نيز به اتفاق آرا اصل ملي شدن صنعت نفت را در سراسر ايران تصويب نمود و روز 29 اسفندماه مجلس شوراي ملي طي ماده واحدهاي پيشنهاد كميسيون نفت را به اتفاق آرا تصويب كرد و به اعتبار اين پيروزي و به منظور بزرگداشت آن روز 29 اسفند به عنوان تعطيل رسمي در سراسر ايران اعلام گرديد.