گروه سياسي: ترور سعید حجاریان در دهه هفتاد که آن روزها از او به عنوان "مغز اصلاحات" نامبرده میشد. به تازهگی بحثهای جالبی پیرامون آن اتفاق درگرفته که جالبترین آن، اظهارات مهدی کوچکزاده، نماینده گروه پايداري در مجلس است که اعتقاد دارد: «دوستان خاتمی عامل ترور حجاریان بودهاند»! بیمناسبت ندیدیم که در گزارشی، به بازخوانی پرونده آن رویداد تلخ پرداخته و به حواشی مطرح شده پیرامون آن نگاهی بیاندازیم؛ پروندهای که هیچگاه ابعاد حقیقی آن از تاریکخانهها خارج نشد.
«امروز نیز دست جنایتکاری از آستین به درآمد و باز چهره کریه خود را با ترور یک انسان عزیز نشان داد؛ نماینده مردم تهران در شورای شهر، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شدت مجروح شد. دشمنان آزادی و سربلندی این ملت ميپندارند که با از پای درآوردن یک انسان اهل ایمان، اندیشه و خدمتگزار به مردم و انقلاب، به اهداف خود میرسند. ترور وسیله کسانی است که چون از منطق محرومند، به منطق خشونت و زشتترین شکل خشونت، یعنی گلوله، پناه میبرند. ترور وسیله کسانی است که چون در میان این ملت خود را مطرود و منفور میدانند، برای از بین بردن همبستگی اجزای جامعه، برای بدبین کردن بخشهای جامعه به یکدیگر، برای برهم زدن نظم جامعه و در واقع برای انتقام گیری از مردمی که خشونت گران و بی منطقان را از میان خود رانده و ميرانند، دست به ترور ميزنند».
اینها نخستین اظهارات سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور اصلاحطلب ایران، در واکنش به ترور سعید حجاریان بود. خاتمی که برای انجام سفری استانی، به زادگاه خود، یزد رفته بود، این واکنش نخستین خود را به ترور حجاریان، در جمع مردم میبد بیان کرد. هنوز مدت زیادی از پیروزی شیرین اصلاحطلبان در انتخابات مجلس ششم نگذشته بود و حامیان خاتمی با محوریت حزب نوپای جبهه مشارکت، به تدوین برنامههای اصلاحی خود برای اجرا در مجلس شورای اسلامی مشغول بودند؛ حزبی که تنها یک سال و نیم از تأسیساش میگذشت و مبدل به حلقه وصل نزدیکان رییس جمهور محبوب ایران شده بود؛ از برادر رییس جمهور گرفته تا وزیر و وکیل و معاون، خیلیها حضور داشتند.
حزبی که مخالفان و منتقدان، حزب دولتساختهاش میخواندند، در نخستین سال فعالیت خود اما برنده انتخابات اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا هم شده بود؛ انتخاباتی که با طراحی حجاریان در مقام مشاور عالی رییس جمهور و با هدف تقویت نهادهای مدنی و مردمی برگزار و به انتخاب شخص وی به عنوان یکی از اعضای شورای پانزده نفره شهر تهران منجر شده بود. فضای سیاسی کشور به شدت ملتهب و متأثر از رویدادهای مختلفی بود و حامیان خاتمی که اغلب تحت عنوان "نیروهای دوم خردادی" شناخته میشدند، با انتشار نشریات و روزنامههای مختلف، سعی در اطلاعرسانی شفاف و هدایت درست اقکار عمومی داشتند. بیش از یک سال از قتلهای خودسرانه روشنفکران توسط باند امنیتی سعید امامی میگذشت و فضای سیاسی و اجتماعی کشور نیز هنوز از شوک فاجعه حمله به کوی دانشگاه تهران در تیرماه 78 خارج نشده بود.
مجلس محافظهکار پنجم، ژنرالهای کابینه خاتمی را یکی پس از دیگری استیضاح کرده و با وضع قوانین و طرحهای مختلف، عرصه را بر اصلاحطلبان و نیروهای تحولخواه تنگتر میکرد. نارضایتی از عملکرد قوه قضاییه، مجلس پنجم، نهادهای نظامی، امنیتی و پلیس، در نخبگان، دانشجویان، روشنفکران، احزاب و گروههای سیاسی موج میزد. تنها امری که شعله امید مردم و اصلاحطلبان را به ایجاد تغییر در شرایط، همچنان مشتعل نگهمیداشت، پیروزی در انتخابات بود و فتح سنگر به سنگر ارکان حکومت؛ امری که با خوشاقبالی اصلاحطلبان، یک به یک و پی در پی در حال رخ دادن بود. تنها 23 روز از آخرین پیروزی بزرگ اصلاحطلبان در انتخابات میگذشت و هواداران و نیروهای سیاسی طیف مقابل جریان دوم خرداد، که آن روزها "محافظهکاران" نامیده میشدند، سرخورده و عصبانی از شکستهای متواتر، در فضایی انفعالی به سر میبردند.
چرا حجاریان؟
سعید حجاریان کاشانی، با نام مستعار سعید مظفری، از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی دهه شصت و طراح اصلی ساختار وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بود که بعد از خروج از اطلاعات در سال 68، به معاونت سیاسی سید محمد موسوی خوئینی، رییس مرکز تحقیقات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری انتخاب شد. در دوران فراغت از فعالیت امنیتی ادامه تحصیل داد و زیر نظر دکتر حسین بشیریه از رساله دکترای علوم سیاسی خود دفاع کرد. گرایشهای سیاسی اصلاحطلبانه حجاریان در زمان فعالیت او در مرکز تحقیقات استراتژیک و همزمان با مطالعه بر پروژه دموکراتیزاسیون کشور، تحت عنوان «پروژه توسعه و نوسازی سیاسی» به همراه بهزاد نبوی، محسن آرمین، هاشم آغاجری، عباس عبدی، علیرضا علویتبار، حسین بشیریه و برخی دیگر از اساتید دانشگاه بود که شکل روشنتری به خود گرفت.
اگرچه بیتوجهی هاشمی رفسنجانی به اصلاحات سیاسی، حجاریان و همفکرانش را از عملیشدن پروژه دموکراتیزاسیون مأیوس کرده بود، اما پیروزی غیرمنتظره سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 76، همان فرصتی بود که حجاریان میخواست. در مقام مشاور سیاسی رییس جمهور به طراحی و معماری نظریههایی مشغول شد تا با "تقویت جامعه مدنی" از طریق رشد و توسعه احزاب و نهادهای مدنی و "فتح سنگر به سنگر" نهادهای حکومتی، بتواند مطالبات اصلاحی جامعه را به جایی برساند که با "فشار از پایین و چانهزنی در بالا"، سرانجام "حاکمیت دوگانه" مورد ادعایش، با پذیرش اصلاحات، عاقبت خوبی پیدا کند.
چنین بود که تحت عنوان استراتژیست و تئوریسین اصلاحات، در محوریت جریانی قرار گرفت که با تأسیس حزب و روزنامه و نهادهای صنفی و مدنی، میکوشید تا به تقویت پایگاه اصلاحطلبان در جامعه و حکومت کمک کند و این امر به خودی خود کافی بود تا مخالفان اصلاحات از او عصبانی و خشمناک باشند. حجاریان که با عضویت در شورای شهر تهران، دیگر بخشی از وقت خود را در مقام نایب رییس شورا صرف شرکت در جلسات میکرد، مدیریت روزنامه صبحامروز را نیز برعهده داشت؛ روزنامهای که با شعار "دانستن حق مردم است" و با همکاری مجموعهای از روزنامهنگاران اصلاحطلب، با انتشار مطالب و گزارشهای تحلیلی و تفسیری جنجال برانگیز خود، بر زخم مخالفان جنبش اصلاحی دوم خرداد، نمک میپاشید.
گلولهای که شلیک شد
ساعت هشت و سی و دو دقیقه صبح یکشنبه، 22 اسفندماه سال 1378 ، جایی حوالی ساختمان شورای شهر تهران واقع در خیابان بهشت بود که سعید حجاریان در معیت سید محمود علیزاده طباطبایی، از خودرو پیاده شده و در حین عزیمت به سمت در ورودی شورا، با صفی غیرمعمول از تعدادی مراجعه کننده و ارباب رجوع مواجه شدند. ایستادند تا زمانی را به پاسخگویی اختصاص دهند که جوانی از میان جمعیت حجاریان را صدا کرد و در حالی که حجاریان برای یافتن مرجع صدا، روی خود را به سمت جوان برگرداند، پژواک شلیک گلولهای فضای خیابان بهشت را فراگرفت.
ضارب با یک اسلحه ماکاروف روسی، از فاصلهای کمتر از نیم متر، شقیقه تئوریسین اصلاحات را نشانه رفته بود، اما به دلیل لرزش دستش به هنگام شلیک، گلوله به گونه حجاریان اصابت کرد. مشاور عالی خاتمی نقش بر زمین شد و ضارب که بعداً مشخص شد سعید عسگر نام دارد، به همراه همدست خود، سید محسن(مرتضی) مجیدی، سوار بریک دستگاه موتورسیکلت 1000 سی سی، بلافاصله صحنه ترور را ترک کردند.
به گزارش شاهدان عینی، ضاربین حجاریان در حالی وی را مورد سوء قصد قرار دادند که نگهبانان ساختمان شورای شهر تهران از اسلحههای خود جهت مقابله با آنها استفاده نکردند. یکی از این نگهبانان به ایسنا گفته بود: «به رغم این که برای محافظت از ساختمان و اعضای شورا، اسلحههای یوزی در اختیارمان قرار گرفته، اما این اسلحهها فاقد خشاب هستند». حجاریان که با کمک احمد حکیمیپور سریعاً به بیمارستان انتقال یافته بود، با تلاش تیم پزشکی مجرباش، از مرگ حتمی نجات یافت، اما قدرت تکلم وی آسیب دید و برای همیشه میهمان صندلی چرخدار شد.
واکنشها
در حالی که اصلاحطلبان از مواجهه مبارزات مدنیشان با ترور و خشونت و حذف فیزیکی مبهوت شده بودند و شلیک به مغز متفکر اصلاحات را محکوم میکردند، واکنشها در سمت جریان مخالف اصلاحات، رنگ و بویی دیگر داشت. یک روز پس از ترور سعید حجاریان، نشریه یالثاراتالحسین، ارگان انصار حزب الله، تندترین موضع گیری را انتشار داد و برخوردهای قهرآمیز با مخالفان خود را وظیفهای ضروری و مبرم و تکلیفی الهی دانست. در شماره روز دوشنبه 23 اسفند ماه نشریه «یالثارات» و در مقالهای با عنوان «انصار حزب الله، مجلس ششم و تذکر هفت نکته ضروری» آمده بود: «این روزها و در آستانه تبلیغات مجلس و پس از آن، متاسفانه شعارها و علایم خطرناکی از ناحیه جبهه تجدیدنظرطلب و مدعی دوم خرداد – که خود را سرمست از غرور باده انتخابات میپندارد – پدیدار گردیده که طبعاً موجب بروز عکسالعملهای بسیار منفی در میان یاران انقلاب و صاحبان اصلی نهضت اسلامی گردیده است. مسلماً ادامه این رویه مانع از ادامه روحیه وفاق و مدارا گردیده و تنش میان نیروها را تشدید خواهد کرد».
یالثارات در ادامه نوشته بود: «از دیدگاه تکلیف الهی هیچ وظیفهای مبرمتر و ضروریتر از برخورد قهرآمیز برای قطع ریشهها و شاخ و برگ این شجره خبیث متصور نیست. در چنین وضعیتی تکلیف حزب الله و مدافعان حق و دیانت به روشنی در مواجههای بیگذشت و نفسگیر رقم خورده است و چه بسا امروز از زمره آن ایامالله عزیز مقدر باشد». در پایان این مقاله آمده بود: «شاید برخی خوش دارند شهروندان در فضای جامعه مدنی صرفاً مقاله بنویسند! اما در یک جامعه زنده توحیدی، برخی مقاله نویسان عنداللزوم وصیتنامه خواهند نوشت».
این نوشته که آشکارا تهدید به قتل نیز با خود همراه داشت، با واکنشهای متعددی روبرو شد؛ تا جایی که مدیرمسئول این هفتهنامه مجبور به پاسخگویی شد، اما مصاحبهاش با ایسنا، تنها بر حجم ابهامات و انتقادات افزود! عبدالحميد محتشم، با بیان این جمله کلیدی که «در بن بست قرار نمی گیریم؛ ميایستیم، حتی اگر قیمت آن قتل باشد»، در حقیقت بر مواضع قبلی انصار حزبالله پافشاری کرد.
از منافقین تا خودسرها
علاوه بر عبدالحمید محتشم که تهدیدات نشریه خود را تکرار کرد، بسیاری از فعالان سیاسی محافظه کار مسیر دیگری را پیگرفتند و سعی کردند تا با شبهه افکنی، ترور حجاریان را به عناصر خارجی و به ویژه مجاهدین خلق ارتباط دهند. در همین رابطه، بازخوانی مصاحبه روزنامه آفتاب امروز با دو نماینده محافظهکار مجلس پنجم خالی از لطف نیست:
1- {کمال دانشیار نماینده ماهشهر، از فعالین جناح راست، که چندی پیش در گفت و گو با خبرنگار ما حجاریان را یکی از عوامل "فتنه" داخلی معرفی کرده و او و روزنامهاش را به ترور شخصیت محکوم کرده بود، در مورد عوامل ترور به خبرنگار ما گفت: «این عمل کار منافقین است. زیرا در کشور ما ترور از طرف تمام جریانهای خودی محکوم است. این شیوه بسیار منفور است و کسانی که به این کار دست زده اند، از اختلافات سیاسی بهره جسته و قصد دامن زدن و تبدیل آن به نزاع نظامی دارند».
وی در خصوص اظهارات تئوریسینهای خشونت و ارتباط آن با این ترور گفت: «در مبارزه سیاسی که آزادی بیان وجود دارد و نظرات گفته میشود، طرفین به این شعور فکری و آگاهی بالا و قاعده بازی که همان قانون است رسیده و توافق کرده اند؛ لذا برخورد نظامی، خشونت و ترور به عنوان یک حرکت بیمنطق کور و ناجوانمردانه و منفور است که به هیچ وجه قابل قبول نیست. اختلافات سیاسی وجود دارد و دشمن تلاش ميکند آن را به کینه و عداوت عمیق تری تبدیل کند». وی در خصوص ترویج ترور و خشونت گفت: «ترور و این شیوه برخورد، ضداسلام ، اخلاق و شریعت است و هیچ جریان سالمی آن را هدایت نمیکند»}.
2- {جهانبخش محبی نیا نماینده میاندوآب در خصوص ترور گفت: «این اعمال سخیف و چندش آور، بیانگر انسداد فکری و به بن بست رسیدن عاملین آن است و با این نوع حرکات به اهداف خود اعم از بحران سازی، اندیشه کشی و حذف رقیب نخواهند رسید. فضای سیاسی کشور حساستر و آگاهتر از این است که با این ترفندها بتوان به نتیجه رسید». عضو فراکسیون اکثریت مجلس در پاسخ به سوالی مبنی بر این که عوامل ترور چه کسانی هستند و ارتباط آنان با تئوریهای خشونت گفت: «من گزینههایی در ذهن دارم که با احتیاط با آن برخورد میکنم تا راه بر پیگیریهای انتظامی و اطلاعاتی دشوار نشود و فضای تیرهای را بر پیگیریها حاکم نکنیم. گزینه اول اینکه کار دشمنان بیگانه و نیروهای معارض است تا بتوانند گروههای سیاسی را به جان هم انداخته و بعد از مشروعیت قابل قبولی که نظام در این اواخر به خود گرفته، پروژه بحران و سناریوی بحرانسازی را تقویت کنند که با هوشیاری رییس جمهوری و اصحاب مطبوعات، این پروژه خنثی شد. اگر این پروژه کار آنها باشد، ادامه یافته و با ترورهای دیگری تکمیل خواهد شد و چون از نیروهای مشخصی شروع کردند، احتمال اینکه از همین نیروها سلسله وار زده شود هست و باید مراقبت ویژه شوند.گزینه دوم، افراد خودسر یا کجاندیش و برداشتهای غلط از زندگی انقلابی و اعتقادی است که بدون شک عمل خائنانه آنها از دسته اول کمتر نخواهد بود». وی افزود: «گزینه سوم که برخی آن را مطرح میکنند این است که مسایل درون گروهی است که اساساً این گزینه قابل طرح نبوده و برای تیره و تار کردن فضای تحقیقات است»}.
کار منافقین بود
واکنش ها در جناح راست کم و بیش مشابه بود. دری نجف آبادی که در سال 77 و پس از افشای دست داشتن ماموران بلندپایه امنیتی در قتل دگراندیشان، از مقام وزارت اطلاعات برکنار شده بود گفت: «در قضیه ترور آقای حجاریان نباید احتمال دخالت منافقین را نادیده گرفت، حتی اگر آنها در صورت اطلاع از عدم موفقیت، مسئولیت این حمله را برعهده نگیرند». محسن رضایی نیز این واقعه را قابل پیشبینی خوانده و گفت: «همانطور که بعد از انتخابات 2 خرداد وقایع و ناامنیهایی در کشور به وجود آمد، پیشبینی میشد که بعد از انتخابات 29 بهمن هم اتفاقات اینچنینی رخ دهد. اصولاً روند اصلاحات و دموکراسی اسلامی ایران، برای بسیاری از بنیانگذاران نظامهای سیاسی در جهان قابل قبول نیست». وی این اقدام را بیارتباط با منافقین ندانست.
خمپارهاندازي در پایتخت
اما جالبتر آنکه این پیشبینی فعالان سیاسی محافظهکار، در اندک زمانی، به حادثهای عجیب پیوند خورد. هفت خمپاره به مجتمع آپارتمانی نور در تهران پرتاب شد و منافقین(سازمان مجاهدین خلق) به سرعت در بیانیهای از نیکوزیا، مسئولیت حمله خمپارهای را برعهده گرفت. همزمانی غریبی که میان اظهارات محافظهکاران و حمله خمپارهای حادث شد، بسیاری را به تعجب واداشت. قاسم شعلهسعدی تحلیلگر سیاسی و از منتقدان نظام سیاسی ایران، در مصاحبهای گفت: «سازمان منافقین حاضر است همین امشب بیانیه بدهد و بگوید که انفجار ترقههای چهارشنبه سوری هم کار ما بود. این که دلیل نشد». شعلهسعدی تصریح کرد: «حتی در صورت نقش داشتن منافقین، این افتخاری برای حکومت نیست که بعد از بیست سال، یک گروهک بتواند با خمپاره به پایتخت حمله کند». وی در عین حال احتمال داد که ممکن است منافقین با بقایای باند سعید امامی مرتبط باشند.
کار لائیکها بود
اما حمیدرضا ترقی، عضو پرنفوذ جمعیت موتلفه اسلامی و نماینده مردم مشهد در مجلس پنجم، مستقیما نیروهای لائیک را هدف گرفت و ضمن بیربط دانستن ارتباط ترور حجاریان به تئوریپردازان خشونت گفت: «ترور حجاریان توسط عواملی صورت گرفته است که به دنبال ایجاد یک حکومت لائیک در ایران هستند و تشکیل حکومتی غیردینی را دنبال ميکنند». ترقی افزود: «اگر قضیه ترور حجاریان را به بحثهای درونی کشور که بحثهایی تعاملی و اندیشهای است بکشانیم، راه را اشتباه رفتهایم و رد دشمن را گم میکنیم. باید دنبال دشمن مشترکی باشیم که هیچ یک از جناحهای موجود در کشور را قبول ندارند و سادهاندیشی است که فکر کنیم در داخل کشور کسانی از این قضایا سود میبردند».
ارگانهای نظامی در مظان اتهام
به هر روی، واکنشهای محافظهکاران به ترور حجاریان، اگرچه تنوع شکلی فراوانی داشت، اما در یک نکته مشترک بود؛ «رد نقش نیروهای تندروی وابسته به محافظهکاران در ترور حجاریان»، حال به هر بهانه و شکلی که میخواست باشد؛ نیروهای طرفدار دولت، منافقین، گروههای لائیک و در نهایت عناصر خودسر! واژهای که در پی فاجعه کوی دانشگاه تهران در تابستان همان سال، وارد ادبیات سیاسی کشور شد و همچنان تا امروز پرکاربرد ماند.
اما سرنخی که اصلاحطلبان را به اردوگاه رقیب میرساند، صرف نظر از انگیزههای سیاسی و تسویه حسابهای جناحی، استفاده از موتور 1000 سیسی در جریان انجام ترور بود؛ امری که مطبوعات و ناظران سیاسی اصلاحطلب را بر آن داشت تا مسئولیت انجام ترور را به نیروهای شبهه نظامی و امنیتی منتسب به جناح محافظهکار نسبت دهند؛ چه آنکه چنین موتورسیکلتهایی خودرو سازمانی ارگانهای رسمی حکومت محسوب شده و در دسترس شهروندان غیرنظامی قرار نداشتند.
ورود رهبری به ماجرا
این گمانهزنیها ادامه داشت تا اینکه مقام معظم رهبری، در جریان سخنرانی معروف اول اردیبهشتماه 79 در جمع جوانان ایرانی در مصلای تهران، با انتقاد از این رویکرد مطبوعات، بر ادامه این روند خط بطلان کشیدند. معظم له در سخنرانی مذکور فرمودند: «در هر حادثهای جو تهمت فضا را پر میکند تروری اتفاق میافتد، هنوز هیچ اطلاعی در دست نیست، هنوز از این که این حادثه را چه کسی انجام داده، هیچ کس سر نخی نداشته، اما میبینید که در روزنامه تیتر میزنند، سپاه را متهم میکنند، بسیج را متهم میکنند، روحانیت را متهم میکنند، هدف از این کارها چیست؟ چرا با بسیج این قدر بد هستند؟».
بازداشت عاملان ترور
در اول فروردین 1379 بود که خبر بازداشت جمعی به اتهام ترور حجاریان در رسانه ملی انتشار یافت؛ اما زمان لازم بود تا با خاتمه تعطیلات نوروزی و انتشار مجدد نشریات و روزنامههای اصلاحطلب و پیگیری ماجرا، اخبار دقیقتری از عاملان دستگیرشده ترور حجاریان به افکار عمومی ارایه شود. اندکی بعد و با پایان تعطیلات نوروزی، نام «سعید عسگر» به عنوان ضارب اصلی حجاریان در محافل مطبوعاتی و سیاسی ایران پیچید. سرانجام و با وجود مطرح شدن ارتباط سازمانی بازداشتشدگان با یکی از نهادهای نظامی کشور، ضاربان جمعی خودسر معرفی شدند و در اردیبهشت همان سال در حالی که در دادگاه با نشاطی زایدالوصف حاضر شده بودند، مورد محاکمه قرار گرفتند.
انتشار عکس سعید عسگر در صفحه نخست معدود مطبوعات دوم خردادی باقیمانده از سریال توقیف، در حالی که در جلسه دادگاه، رو به دوربین لبخند میزد، موجی از خشم و نفرت عمومی را در پی داشت. پس از پایان جلسات دادگاه، قاضی پرونده ترور حجاریان، احکامی خفیف برای متهمان اصلی این پرونده صادر کرد و تعجب ناظران را برانگیخت؛ سعید عسگر به 15 سال و همدستش، مرتضی مجیدی(راکب موتورسیکلت 1000 سیسی)، به 10 سال زندان محکوم شد اما بعدها خبر رسید که سعید عسگر، با گذشت تنها چند ماه از محکومیتش از زندان آزاد شده است.
آزادی سعید عسگر در پی اعلام رضایت حجاریان از وی انجام گرفت؛ امری که در اعتراض به روند غیرعادی و حکم عجیب دادگاه برای متهمان ترور صورت پذیرفت. حجاریان و حامیانش معتقد بودند که جدای از رسیدگی به شکایت حجاریان علیه ضاربین، جنبه عمومی این اقدام تروریستی نیز میبایست مورد توجه دادستان و دادگاه قرار میگرفت و ضارب به دلیل مبادرت به اقدام مسلحانه علیه یکی از مسئولان بلندپایه نظام، با حکم سنگینتری مواجه میشد؛ ضمن اینکه از نقش تعیینکننده آمرین و نظریهپردازان ترویج ترور و خشونت نیز در رسیدگی به پرونده غفلت شده بود.
سعید عسگر که بود؟
دانشجوی 19 ساله مقطع کارشناسی رشته مهندسی شیمی در دانشگاه آزاد اسلامی تهران جنوب و اهل شهر ری بود. بسیاری او را از نیروهای انصار حزبالله شهر ری خواندهاند و برخی هم عضویت در نیروی مقاومت بسیج را به وی نسبت دادهاند. تقریباً هیچ شک و شبههای در وابستگی فکری سعید عسگر به نیروهای مخالف جریان اصلاحات وجود نداشت. اما تنها موضوعی که دستمایه محافظهکاران قرار گرفت تا از زیر بار فشار روانی انتساب این ترور به جریان فکری خود خارج شوند، در خانواده عسگر نهفته بود؛ محمد، پدر سعید عسگر.
محمد عسگر از نیروهای باسابقه و شریف آموزش و پرورش استان تهران بود و گویا پس از روی کارآمدن دولت اصلاحات، به واسطه شایستگی و پیشینه مؤثر فرهنگی به سمت ریاست اداره آموزش و پرورش یکی از نواحی شهرری منصوب شده بود. همین امر کافی بود تا محافظهکارانی که خود را در مظان اتهام میدیدند، سرمست از یافتن چنین ارتباطی، ترور سعید حجاریان را به خود اصلاحطلبان و حامیانشان نسبت دهند. اما از این نکته غافل بودند که سعید به دلایل مختلفی با مواضع فکری پدرفرسنگها فاصله داشت و همین امر موجب شد تا سر در آبشخور فکری جریانی فرو برد که بعدها به "نیروهای محفلی" و "دخمهنشینها" معروف شدند؛ نیروهای خودسری که فارغ از وابستگی تشکیلاتی و سازمانی خود به نیروهای نظامی و امنیتی، به برگزاری جلسات و نشستهایی سیاسی و مذهبی اقدام کرده و با هدایت جریانهای افراطی و خشونتطلب و برخی از مداحان تندرو، ضمن سوء استفاده از احساسات و عواطف مذهبی برخی از جوانان سادهلوح، عامل اصلی بروز بسیاری از فجایع و بیقانونیها و تسویه حسابهای سیاسی در کشور شدهاند.
بازگشت خودسرها
جریانی که در دوران اصلاحات به نیروهای خودسر معروف شد و از قتلهای زنجیرهای گرفته تا فاجعه کوی دانشگاه و ترور حجاریان و حمله به سینماها و آتش زدن کتابفروشیها و برهم زدن تجمعات و میتینگهای اصلاحطلبان، همواره نامی از ایشان برده میشد، در غیاب اصلاحطلبان در سالهای بعد از ریاست جمهوری محمد خاتمی، به شدت متحول شد و از جمعیتی معدود و دخمهنشین به جریانی فکری و اجرایی مبدل شد که یک سر در دولت داشته و سری دیگر در مجلس و نهادهای مختلف حکومتی و علمی. با کسب قدرت تقنینی و اجرایی، نفوذ گستردهای را به نهادهای حکومتی و دولتی آغاز کرد و موفق شد تا در کمتر از یک دهه، پالایشی اساسی در ارکان مختلف دولت انجام دهد. این جریان که زمانی به چند نیروی خودسر محدود میشد، اکنون در پارلمان نماینده دارد و نیروهای همسو با خود را در استانها، از بخشداری گرفته تا فرمانداری و معاونت استانداری، به کار گمارده است؛ در دانشگاههای سراسر کشور، استاد و دانشجو و عضو هیأت علمی دارد؛ از ابزارهای ارتباطی روز بهرهمیگیرد و در فیسبوک و توئیتر فعال است.
این جریان اما با کسب قدرت سیاسی و اقتصادی، اندک اندک قرابت خود را با جریان محافظهکار(اصولگرایان) از دست داد و در اثر تضاد منافع، از این جریان دور شد؛ تا جایی که فعالیتهای خودسرانه این جریان در سالهای اخیر، بر حمله و برهمزدن تجمعات و سخنرانیهای چهرههای اصولگرا تمرکز یافته بود. نمونه بارز این رویدادها، حمله به سخنرانی علی لاریجانی، رییس مجلس اصولگرای نهم در حرم حضرت معصومه بود که در سالگرد پیروزی انقلاب در بیست و دوم بهمن سال گذشته رخ داد و منجر به تشکیل کمیته تحقیق و تفحص از این حادثه در مجلس شد.
گزارش کمیسیون مربوطه نیز چندی پیش در صحن علنی قرائت شد و آدرسها و نشانهایی که برای بیش از یک دهه، صرفاً گمانهزنی تلقی میشدند، رسماً مورد تأیید قوه مقننه قرار گرفته و جهت پیگرد قضایی به قوه قضاییه ارجاع داده شدند. اما با پایان دولت مستعجل اصولگرایان، نیروهای خودسر وارد مرحله نوینی از حیات خود شدند. رویارویی با دولت تدبیر و امید و سیاستها و دیپلماسی اصلاحطلبانه آن.
بازگشایی یک پرونده مختومه
ماجرای ترور حجاریان و نقش مؤثر نیروهای خودسر در طراحی و اجرای آن، اگرچه به یکی از نقاط عطف "هر 9 روز 1 بحران" دولت اصلاحات مبدل شد، اما با گذشت سالهای پرنشیب و فراز پس از خاتمی، مشمول مرور زمان شده و به دست فراموشی سپرده شد. هرچند در بازههای مختلف زمانی، خبرهای ضد و نقیضی از سرنوشت ضارب حجاریان از سوی رسانههای منتسب به جریان مخالف اصلاحات منتشر شده و با تمسک به شیوههای تبلیغات گوبلزی، تلاشهای فراوانی در باژگونه جلوه دادن ارتباط فکری سعید عسگر صورت گرفته، اما تنها کسی که میتوانست واقعه ترور حجاریان را به سرخط اصلی اخبار سیاسی کشور بازگرداند، سید محمد خاتمی بود.
انذار خاتمی به دولت نوپای تدبیر و امید در گفت و گو با جمعی از ایثارگران کشور، سبب شد تا پرونده مختومه ترور حجاریان مجدداً در افکار عمومی بازگشایی شود. در این گفت و گو،رییس دولت اصلاحات با انتقاد شدید از حوادث پیش آمده در حاشیه استقبال از رییسجمهور روحانی در فرودگاه مهرآباد، این جریانات تخریبی را سازماندهی شده و نه خودسر دانست و با بیان اینکه «مطمئنم رهبری راضی به این کارها نیستند»، هشدار داد:« اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود مثل زمان اصلاحات میشود که اوایل این طور بود و بالاخره منجر به ترور شد». همین جملات کافی بود تا سیلی از اظهارنظرهای مختلف پیرامون ترور حجاریان از سوی جریانهای مختلف جاری شود!
از هشدار تا طراحی
هشدار خاتمی به دولت تدبیر و امید و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی برای جلوگیری از تبدیل مجدد جریانات تخریبی خودسر به دخمهنشینهای تروریست پرور اما به مذاق برخی خوش نیامد. تا جایی که کار به بیان اظهاراتی غریب و عجیب از سوی برخی از نمایندگان مجلس کشید. روزنامه اصلاحطلب بهار، تنها چند روز پیش، در گزارشی به قلم ریحانه طباطبایی، به ذکر برخی از این واکنشهای تند و غیرعادی اصولگرایان پرداخت.
در این گزارش به نقل از احمد سالک، نماینده اصفهان در مجلس، آمده بود: «بهنظر میرسد آقای خاتمی با آگاهی و اطلاع درباره ترور فیزیکی اظهارنظر کرده است. بنابراین دستگاههای امنیتی فورا باید از خاتمی درباره اظهاراتش توضیح بخواهند. خاتمی باید اسناد اظهاراتش را در اختیار دستگاههای امنیتی قرار دهد؛ در غیر اینصورت خود وی متهم خواهد بود». همچنین مهدی کوچکزاده، از نمایندگان عضو فراکسیون جبهه پایداری مجلس، نیز همچون برخی دیگر از همفکرانش، عامل ترور حجاریان را دوستان خود او خواند و با بیان این نکته که "پیشبینی ترور توسط خاتمی احتمالا ناشی از اطلاع از فعالیت تروریستهاست"، گفت: «احتمالا آقای خاتمی از حرکات تروریستها اطلاع دارد. زیرا در گذشته وقتی آن آقا به آقای حجاریان شلیک کرد، ابتدا دیگران را متهم کردند و بعدها مشخص شد فردی که شلیک کرده بود از وابستگان مجموعه خودشان بوده است».وی با بیان این جمله که "دستگاههای امنیتی باید با محمد خاتمی برخورد و از او سوال کنند که براساس چه اطلاعاتی پیشبینی ترور را کرده است"، گفت: «اظهارات تشنجآفرین خاتمی زمینه را برای قانونشکنیها فراهم میکند و قطعا این رفتار تند برای دولت دردسرساز خواهد شد».
از سوی دیگر، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز از شورایعالی امنیت ملی خواست تا اظهارات محمد خاتمی را پیگیری کند. محمدجواد کریمیقدوسی، نماینده مردم مشهد در مجلس نهم، در گفتوگو با خبرنگار فارس گفت: «ما نگران هستیم که موضعگیری آقای خاتمی بهنوعی نشان دادن مسیر به همفکران خود باشد. گویا موضعگیری آقای خاتمی آدرس دادن است». کریمیقدوسی مدیریت خاتمی را مبتنی بر ایجاد بحران دانست و افزود: «خاتمی در دورهای استحاله نظام را پیگیری میکرد. آقای خاتمی با چه پشتوانه و در چه جایگاهی پرتاب کفش را به ترور فیزیکی ارتباط میدهد؟ شورایعالی امنیت ملی باید از خاتمی توضیح بخواهد».
روزنامه بهار، در کنار واکنشهای اینچنینی، به نقل از خودسرهایی که این روزها به فضای مجازی پناه بردهاند و در گوگلپلاس مشغول نوشتن هستند و نسبت به اظهارات رییسجمهوری اصلاحات واکنش نشان دادهاند، نوشت: «روسای جمهوری آمریکا و ایران تلفنی با هم گفتوگو کردند. خب چه کسانی میآیند نقشه ترور حسن امت را بریزیم؟»،
دیگری تاکید کرد: «چه کسی بهزودی در ایران ترور خواهد شد؟» و «باز هم دُم دیکتاتوری مدرن از زیر قبای شکلاتی اصلاحات بیرون زد». کسانی که اعتراض دویست سیصد پابرهنه را تاب نمیآورند و آنها را به چکش وزارت اطلاعات بیم میدهند، چطور میتوانند دم از حقوق مدنی و آزادی بیان بزنند؟ وقتی کسی در جامعه باثبات امروز ایران از «ترور» سخن به میان میآورد، «پیشگویی» نکرده بلکه در حال طراحی و مهندسی آینده نزدیک است». حتی وحید یامینپور مجری برنامه «دیروز، امروز ،فردا»ی صداوسیمای جمهوریاسلامی نیز در اینباره نوشت: «سالهاست از دهان هیچ سیاستمدار عاقلی در ایران چنین کلماتی شنیده نشده بود و حالا از دهان طراح گفتوگوی تمدنها شنیده میشود!».
استدلال به سبک رسایی و دوستان!
از دیگر سو، حمید رسایی، از سردمداران جریان جبهه پایداری در مجلس و از نمایندگان پرحاشیه که به تعبیر برادر اصلاحطلبش، تنها «صراحت لهجه» بیشتری نسبت به سایر اصولگرایان دارد، در یادداشتی طولانی که در وبسایت شخصی خود منتشر کرد، با آگراندیسمان ماجرای نوار صوتی پیدا شده در میز کار حجاریان که در آن، جوانی به نام رضا احمدی به همراه همفکران خود، به محاکمه حجاریان و تهدید وی به مرگ مبادرت نموده بود، نتیجهگیری کرد که چون حجاریان از عاملان ترورش شکایت نکرد و به سوالات و ابهامات مورد ادعای همفکران رسایی پاسخ نداد، لذا عامل اصلی آن ترور، خود حجاریان و خاتمی هستند؛ استدلالی که تنها از شخصی همچون حمید رسایی برمیآید.
این نماینده مجلس که اخیراً اشاراتی هم به نقش او و همفکرانش در هدایت و برنامهریزی غائله خودسرانه قم شده است، در انتهای یادداشت مذکور آورده است: «نمی دانم وزیر اطلاعات درباره اظهارات خاتمی چه واکنشی نشان خواهد داد؛ اما پیش بینی خود را در حال تحقق ميبینم و اعلام ميکنم که از نظر این آقایان دولت اعتدال هم مانند دولت اصلاحات خون و شهید و جانباز ميخواهد؛ البته از نوع تقلبی آن! بنابر این باید از همه نیروهای انقلاب خواست تا هوشمندانه وضعیت موجود را رصد کنند و ضمن اعلام مواضع به حق و غیرتمندانه خود، بهانه ای به دست یاران داخلی دشمن ندهند».
و ضمیر، مرجع خود را یافت!
سخنان خاتمی و اشاره او به ماجرای ترور سعید حجاریان در سال 78، در حالی بیان شد که کمترین اشارهای به فرد و یا گروه خاصی در این سخنان وجود نداشت. با این حال، پیرو انتشار سخنان رییس دولت اصلاحات، خشم پارهای از نیروهای افراطی و حامیان جریانهای تندرو برانگیخته شد که خود نکته حایز اهمیتی به شمار میرود. این که برخی با به میان آمدن نام ترور و سعید عسگر، خود را مخاطب آن سخنان احساس کرده و در مقام "دفاع از خود" مبادرت به پاسخگویی کنند، امری است علیحده که توجه و عزم نهادهای امنیتی، قضایی و انتظامی کشور را برای ریشهیابی و برخورد با عاملین و آمرین اصلی اقداماتی خودسرانه از نوع ترور سعید حجاریان میطلبد.