گروه علمی: الکس رایلی (نویسنده علمی) در مقالهای در بی بی سی نوشت: در آیندهای نه چندان دور، یک مرد و یک زن برای اولین بار در رستورانی با یکدیگر ملاقات میکنند. بعد از فرونشستن اضطراب اولیه، همه چیز خوب پیش میرود. مرد میگوید ۳۳ ساله و سالها است که مجرد است و با اینکه درباره این موضوع حرفی نمیزند، میداند که میخواهد ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد. زن هم میگوید ۵۲ سال دارد، قبلا ازدواج کرده و از همسرش جدا شده و فرزندانش حدودا بیست ساله هستند. مرد سر در نمیآورد چون به نظر میرسد این زن همسن او یا حتی جوانتر باشد.
این رویای جولی متیسون در موسسه ملی سالمندی آمریکا است. او روزی را تصور میکند که سن تقویمی طبق معمول سال به سال بیشتر میشود ولی سن بیولوژیک زمانبندی متفاوتی دارد و سالمندی مفهومی را که امروز برای ما دارد ندارد. البته این بسیار دور از ذهن به نظر میرسد ولی با پیشرفت پزشکی و سالمتر شدن زندگی، همین حالا هم قدمهای بزرگی به این سمت برداشته شده است. طبق آمار سلامت ملی آمریکا در سال ۲۰۱۴، شانزده درصد افراد بین ۵۰ تا ۶۴ سال هر روز درگیر مشکلات بیماریهای مزمن بودهاند. سه دهه قبل، این آمار ۲۳ درصد بود. این یعنی هم طول عمر بیشتر شده هم "طول عمر سلامت" که این دومی حتی میتواند بیشتر هم شود. به عبارت دیگر بجای افزودن به سالهای عمر، میتوان به سالهای زندگی اضافه کرد.
برای افزایش طول و کیفیت عمر چه باید کرد؟
محققان در دنیا عقاید مختلفی دارند ولی برای متیسون و همکارانش جواب ساده، تغییر تغذیه است. آنها اعتقاد دارند رمز زندگی بهتر در سالمندی، شاید در کاهش مقدار غذا در بشقابمان باشد با استفاده ار روشی به نام "محدود کردن کالری". محدود کردن کالری صرفا کم کردن گاهگاهی غذاهای چرب نیست و از آن فراتر میرود، این روش کاهش تدریجی دائم و دقیق مقدار غذاست. از اوایل دهه ۱۹۳۰، ۳۰ درصد کاهش در مقدار غذای روازنه کرمها، مگسها، موشها و موشهای صحرایی و میمونها به عمر طولانیتر و سالمتر مرتبط شده است. ثابت شده که در حیوانات محدود کردن کالری بهترین مرهم اثرات مخرب گذر عمر است و احتمال میرود که در انسانها هم همین باشد.
اینکه تغذیه در سلامت تاثیر دارد باوری بسیار قدیمی است و مانند بسیاری رشتههای علمی، اولین گزارشهای تفصیلی آن از یونان باستان بجا مانده است. بقراط از اولین پزشکانی است که بیماری را امری طبیعی نه فوق طبیعی دانست. مشاهدات او نشان میداد بسیاری ازبیماریها به پرخوری مربوطند و یونانیان چاق بیشتر از یونانیان لاغر در سنین جوانی میمردند. این نکته آن زمان هم آشکار بود و بر کاغذ پاپیروس آن را نوشته بودند. این ایدهها، از این کانون علم به جاهای دیگر گسترش یافت و طی قرنها بارها اقتباس و اصلاح شد. در اواخر قرن پانزدهم، آلویز کورنارو، اشرافزادهای در روستایی کوچک نزدیک ونیز در ایتالیا، این خرد رایج را روی خود امتحان کرد. سوال این بود: اگر پرخوری مضر است، آیا پرهیز و امساک سودمند است؟ کورناروی ۴۰ ساله برای پاسخ دادن به این سوال روزی ۳۵۰ گرم غذا میخورد که با معیارهای امروز حدود ۱۰۰۰ کالری میشد. غذای او نان، نوعی نان شیرینی به نام پاناتلا یا سوپ و تخممرغ بود. گوشت گوساله، بز، گاو، کبک، توکا یا هر ماکیانی که در دسترسش بود میخورد و ماهیهایی میخرید که از رودخانههای محلی صید میشدند. تنوع غذای کورنارو کم نشده بود، فقط غذایش را کم کرده بود. او تا ۴۰ سال بعد که مرد مدعی بودکه به "سلامت کامل" رسیده است. او با افزایش سن، تاریخ تولدش را عوض و ادعا میکرد به ۹۸ سالگی رسیده است. یا این حال تخمین زده میشود زمان مرگ ۸۴ سال داشته است. در قرن شانزدهم که افراد ۵۰ تا ۶۰ ساله سالمند محسوب میشدند، رسیدن به این سن تحسینبرانگیز بوده است. در سال ۱۵۹۱ پس از مرگ کورنارو، نوه اش کتاب سه جلدی او را به نام "گفتمان زندگی معتدل" منتشر کرد که امساک در خوردن را وارد فرهنگ عمومی و سالمندی را از نو تعریف کرد. کورنارو ادعا میکرد که با تقویت سلامت در سنین بالا، سالمندان با تسلط کامل بر تواناییهای ذهنی خود، میتوانند دهها سال دانش انباشتهشدهشان را به کار بگیرند. با تغذیه او، زیبایی در سن بود نه در جوانی.
کارآزمایی های طول عمر
کرونارو مرد جالبی بود ولی یافتههایش در هیچ شاخهای از علم قطعی پنداشته نمیشود. حتی اگر کورنارو راست میگفت و واقعا حدود نیم قرن هیچ مشکل سلامتی برایش بوجود نیامد- که به نظر بعید میرسد- کارآزمایی او یک نفره بود و نمیتوانست معیار کل جمعیت انسانی باشد.
ولی از زمان یک تحقیق اساسی در سال ۱۹۳۵ روی موشهای صحرایی سفید، معلوم شده بین ۳۰ تا ۵۰ درصد کاهش مقدار غذای موشها میتواند طول عمرشان را افزایش دهد و مرگ در اثر بیماریها و اختلالات ناشی از سن را به تاخیر بیندازد. البته چیزی که برای موشهای صحرایی یا دیگر موجودات آزمایشگاهی دیگر مفید است ممکن است به درد انسان نخورد.
کارآزماییهای بلندمدت که افراد را از بدو بزرگسالی تا مرگ دنبال کنند، نادر هستند. متیسون میگوید: "به نظر من مطالعه طول عمر انسان، تحقیقاتی نیست که بتوان برای آن بودجه گرفت. حتی اگر تحقیق را با افراد ۴۰ یا ۵۰ ساله شروع کنید، هنوز حدود ۴۰ یا ۵۰ سال دیگر تحقیق پیش رو دارید". او میگوید انسان گونهای با پیچیدگیهای فرهنگی و اجتماعی است و اطمینان از اینکه عوامل خارجی مانند ورزش، سیگار، داروها و سلامت روانی فرد بر نتیجه نهایی کارآزمایی تاثیر نمیگذارند تقریبا غیرممکن است.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، دو کارآزمایی مستقل بلند مدت برای تحقیق درباره سالمندی و کاهش کالری روی میمونهای رزوس شروع شد، یکی در موسسه ملی سالمندی آمریکا و دیگری در دانشگاه ویسکانسین. جز اینکه ۹۳ درصد ژنتیک ما مشابه میمونسانان است، پیرشدنمان هم به آنها شبیه است. پشت میمون رزوس بتدریج پس از میانسالی (حدود ۱۵ سالگی) شروع به خمیدن میکند و پوست و ماهیچههایش آویزان میشوند و در جاهایی که هنوز مو میروید، رنگشان از قهوهای زنجبیلی به سفید تغییر میکند.
شباهت پیر شدن ما به میمونسانان از این هم بیشتر است. در آنها هم با افزایش سن موارد و شدت سرطان، دیابت و بیماریهای قلبی بیشتر میشود. رزالین اندرسون، پیریشناس دانشگاه ویسکانسین میگوید: "اینها بهترین نمونه برای تحقیق سالمندی هستند" و کنترل کردنشان هم ساده است. غذای میمونها در این تحقیق، بیسکویتهای مخصوص است. تغذیه این ۷۶ میمون در دانشگاه ویسکانسین و ۱۲۱ میمون در موسسه ملی سالمندی آمریکا، بر اساس سن، وزن و اشتهای معمولیشان تنظیم شده است. به تمام این میمونها مکملهایی داده میشود که حاوی تمام مواد مغذی ومعدنیای است که نیاز دارند. فقط به نیمی از میمونها که گروه "کم کالری" هستند، ۳۰ درصد کمتر غذا داده میشود. این میمونها گرسنه نیستند و سوء تغذیه ندارند. شرمن یک میمون ۴۳ ساله در موسسه ملی سالمندی آمریکا از سال ۱۹۸۷ که ۱۶ سال داشته در گروه "کم کالری" قرار گرفته است. طبق گفته متیسون، شرمن هیچوقت رفتارهای مربوط به گرسنگی را که در این گونه کاملا بارز است از خود نشان نداده است.
شرمن پیرترین میمون رزوسی است که تا به حال به ثبت رسیده، او بیست سال بیشتر از میانگین طول عمر این گونه در اسارت سن دارد. میمونهای جوان بیمار میشدند و میمردند ولی انگار شرمن از پیری در امان بود. حتی در ۳۰ سالگی که سن پیری در میمون رزوس است، او پیر به نظر نمیرسید. این تا حدی در میمونهای موسسه ملی سالمندی آمریکا هم صدق میکند. متیسون میگوید: "ما در گروه کم کالری، دیابت و سرطان کمتر داریم". در سال ۲۰۰۹ دانشگاه ویسکانسین هم نتایج مشابهی را منتشر کرد. میمونهای گروه "کم کالری" در مقایسه با میمونهای دیگر که تغذیه عادی داشتند، جوانتر به نظر میرسیدند، موی بیشتری داشتند که خاکستری نشده بود و هنوز قهوهای بود و اندامشان کمتر شل شده بود. نه فقط ظاهر، باطنشان هم سالمتر و عاریتر از بیماری بود.
سرطانهایی شایع روده در این میمونها مثل آدنوکارسینوم و خطر ابتلا به امراض قلبی هم ۵۰ درصد کمتر دیده میشد. یازده میمون در گروهی که هر چه دلشان میخواست میخوردند مبتلا به دیابت شدند و در پنج میمون نشانههای پیشدیابت دیده میشد ولی قند خون در تمام میمونهای گروه "کم کالری" طبیعی به نظر میرسید. برای آنها دیابت مسئلهای نبود. در مجموع طی ۲۰ سال فقط ۱۳ درصد میمونهای این گروه در اثر بیماریهای پیری مردند، در مقایسه، ۳۷ درصد میمونهای گروه بدون محدودیت کالری مردند یعنی بیش از سه برابر. در یک مطالعه برای بروز رسانی در دانشگاه ویسکانسین در ۲۰۱۴، این نسبت ثابت مانده بود.
اندرسون میگوید: "ما نشان دادیم که در میمونسانان پیری را میتوان تغییر داد. البته این نادیده گرفته میشود چون بدیهی به نظر میرسد اما از نظر مفهومی بسیار مهم است زیرا نشان میدهد پیری به خودی خود هدف معقولی برای مداخلات بالینی و درمانهای پزشکی است". اگر پیری را بشود به تاخیر انداخت پس تمام بیماریهای ناشی از آن هم میتوان به تاخیر انداخت. اندرسون میگوید: "درمان یک بیماری بتنهایی نمیتواند تاثیر زیادی بر طول عمر داشته باشد چون سالمندان با بیماری دیگری از بین میروند. اگر همه سرطانها درمان شوند، مرگ ناشی از امراض قلبی یا زوال شناخت (دمانس) یا اختلالات ناشی از دیابت به تاخیر انداخته نمیشوند. فقط اگر هدف خود پیری باشد، مشکلات متعدد همه با هم حل میشوند".
تردیدی نیست که کمتر غذا خوردن برای میمونها مفید بوده است ولی محدود کردن کالری در زندگی واقعی انسانها بسیار سختتر است. با "تحویل غذا در منزل" دسترسی به غذاهای پرکالری از همیشه راحتتر شده است و لازم به رستوران رفتن نیست. اضافه وزن هم برای بعضی عادی شده است. اندرسون میگوید: "ژنتیک نقش بسیار بزرگی دارد و کاهش وزن برای برخی سختتر از دیگران است. همه ما کسی را میشناسیم که یک کیک کامل را میخورد و هیچ تغییری نمیکند و کسانی که از کنار کیک روی میز رد میشوند و یک سایز به سایز شلوارشان اضافه میشود." در بهترین حالت، میزان و نوع غذا باید بر اساس ویژگیهای خودمان تنظیم شود، با در نظر گرفتن استعداد ژنتیکیمان برای اضافه وزن، نحوهای که بدنمان قند را میسوزاند و چربی را ذخیره میکند و سایر عوامل فیزیولوژیک که فعلا در محدوده توصیههای علمی نیستند.
ولی استعداد چاقی میتواند به جای یک اجبار اجتنابناپذیر، بدل به انتخاب سبک زندگی شود. سوزان رابرتز استاد تغذیه در دانشگاه تافتس در بوستون میگوید: "در خانواده من سابقه ژنتیکی چاقی هست بنابراین من یک رژیم غذایی کم کالری منعطف دارم." "من سعی میکنم شاخص توده بدنیم (BMI) را روی عدد ۲۲ نگه دارم و حساب کردهام که این یعنی ۸۰ درصد مقدار غذایی را بخورم که وقتی که شاخص توده بدنی من مثل سایر اعضای خانوادهام ۳۰ بود". رابرتز تاکید میکند که این کار سخت نیست. او از رژیم خودش پیروی میکند و این کار را با اپلیکیشن "iDiet" انجام میدهد که به او کمک میکند گرسنه نماند و از غذا لذت ببرد ولی کمتر بخورد. او میگوید در غیر این صورت نمیتوانست رژیم کم کالری را ادامه دهد.
رابرتز شاهد دست اول مشکلات چاقی در خانوادهاش بوده و فواید رژیم کم کالری را خوب میداند. او بیش از ۱۰ سال است که دانشمند برجسته "کارآزمایی ارزیابی جامع اثرات دراز مدت کاهش مصرف انرژی" معروف به "کلری" بوده است. طی دو سال، ۲۱۸ مرد و زن سالم بین ۲۱ تا ۵۰ ساله به دو گروه تقسیم شدند. در یک گروه افراد رژیم غذایی عادی خود را داشتند ولی غذای گروه دیگر ۲۵ درصد کمتر بود. این دو گروه هر شش ماه معاینه پزشکی میشدند. برخلاف کارآزمایی میمونهای رزوس، این تحقیق دوساله نمیتوانست تاثیر رژیم کم کالری را در به تاخیر انداختن بیماریهای ناشی از سالمندی نشان دهد. برای این کار زمان کافی نبود. بنابراین کارآزمایی "کلری" نزدیکترین چیز ممکن را بررسی کرد، علائم زودرس بیماریهای قلبی، سرطان و دیابت را.
نتایج در سال ۲۰۱۵ منتشر شد: در مقایسه با گروه شاهد که تغذیه عادی داشتند، در خون افراد گروه "کم کالری" نسبت کلسترول خوب به کلسترول بد افزایش پیدا کرده بود و مولکولهای تشکیل تومور به نام "فاکتور نکروز تومور یا TNF" ۲۵ درصد کمتر شده بودند. مقاومت به انسولین هم که یکی از نشانههای قطعی دیابت است، حدود ۴۰ درصد کمتر شده بود. فشار خونشان هم در مجموع کمتر بود. کاهش وزن مطمئنا مزایایی دارد. کارآزماییهای اولیه "کلری" روی افراد چاق و افراد با شاخص توده بدنی سالم -۲۵ یا کمتر- انجام شد و کاهش وزن بیتردید برای سلامت افراد با وزن بالا مفید بود. رابرتز میگوید: "خیلی وقت است که معلوم شده اضافه وزن یا چاقی برای سلامت خوب نیست". او اضافه میکند بیماریها و اختلالاتی که قبلا تصور میشد ناشی از پیری هستند امروزه در افراد چاق ظاهر میشوند. نتایج اخیر نشان میدهند مزایای بارز کمخوری در افراد با وزن سالم هم دیده شود؛ در کسانی که کمبود یا اضافه وزن ندارند و شاخص توده بدنی آنها بین ۱۸.۵ تا ۲۵ است.
با این حال، نمیشود به افراد با شاخص توده بدنی سالم توصیه کرد که مصرف کالری خود را محدود کنند و هنوز به تحقیق بیشتری نیاز است. به افرادی هم که میخواهند رژیم غذایی خود را تغییر دهند، توصیه میشود که قبل از آن با متخصص مشورت کنند. دانشمندان امیدوارند که میمونهای رزوس نشان دهند چرا محدودیت کالری چنین تاثیراتی دارد. موسسه ملی سالمندی آمریکا و دانشگاه ویسکانسین با دسترسی به حدود ۳۰ سال اطلاعات درباره مرگ و زندگی و خون و بافت حدود ۲۰۰ میمون سعی دارند نشان دهند محدودیت کالری چگونه میتواند پیری را به تاخیر اندازد. آیا با غذای کمتر کارآمدی سوخت و ساز فرد بیشتر میشود؟ آیا مولکولهایی وجود دارند که پیری را تنطیم میکنند و با کاهش کالری فعال و غیرفعال میشوند؟ آیا سازوکار ناشناختهای هست که بر مرگ و زندگی ما تاثیر میگذارد؟ اهمیت میمونهایی مانند شرمن تا مدتها بعد از مرگشان باقی خواهد ماند.
البته شاید نشود به این سوالها به این زودیها پاسخ داد. اندرسون میگوید: "اگر میتوانستم خودم را ده بار تکثیر کنم و همهمان هم بشدت کار میکردیم، باز هم فکر نمیکنم میتوانستیم این مسائل را حل کنیم. زیستشناسی عجیب پیچیده است". اینکه بفهمیم رژیم کم کالری چگونه عمل میکند بسیار مهم است چون آنوقت درمانها میتوانند درست همان جا را هدف قرار دهند و پیری میتواند مستقیما و بدون احتیاج به محدودیت کالری درمان شود. اندرسون میگوید: "به نظر من این همان تخم طلا است".
با اینکه هنوز توضیح مشخصی وجود ندارد ولی محدودیت کالری یکی از امیدوارکنندهترین روشها برای بهبود و تداوم سلامت به شمار میرود. رابرتز از کارآزمایی "کلری" میگوید: "ما موردی ندیدیم که نشان دهد محدودیت کالری موثر نیست" و برخلاف دارو، کلی عوارض جانبی هم ندارد. او میگوید: "کسی گرسنه نبود، روحیه و فعالیت جنسیشان خوب بود. ما با دقت به دنبال نکات منفی گشتیم و چیزی پیدا نکردیم". رابرتز میگوید یکی از عوارضی که انتظارش میرفت، کاهش مختصر تراکم استخوان بود که معمولا به کاهش وزن مدام ربط داده میشود، بنابراین برای احتیاط، در طول این کارآزمایی به تمام داوطلبان کمی مکمل کلسیم داده میشد. رابرتز میگوید با وجود تمام این نکات امیدوارکننده، "کارآزمایی کلری، اولین کارآزمایی در این زمینه است" و "هیچ کدام از ما نمیتوانیم بگوییم بسیار خوب، حالا آن را به همه دنیا توصیه میکنیم، با این حال چشمانداز آن بسیار هیجانانگیز است. به نظر من تاخیر در پیشرفت بیماریهای مزمن برای همه هیجانانگیز است و هیچ کس نمیخواهد به این بیماریها دچار شود".