گروه حوادث- رسانهها: روزنامه شرق در گزارشي نوشت: پیرمردی که متهم است ششنفر از اعضای خانواده خود و همسایههایش را کشته است وقتی پای میز محاکمه رفت گفت از کاری که کرده پشیمان نیست و اگر لازم باشد دوباره دست به قتلعام خواهد زد.
محمد مرد 70ساله متهم است شهریور سال88 بعد از به قتلرساندن دختر و همسرش به سوی مردم آتش گشوده و چهارنفر دیگر را به قتل رسانده است. محاکمه محمد درحالی برگزار شد که اولیایدم همه مقتولان بهجز دو نفر اعلام رضایت و 12مجروح این حادثه نیز درخواست دیه کردند. اولین کسی که پشت تریبون قرار گرفت تا در مورد واقعه توضیح دهد نماینده دادستان بود.
او از کیفرخواست صادره دفاع کرد و گفت: محمد از سالها قبل در شهرقدس زندگی میکرد. او دوم شهریور سال88 ششنفر را به نامهای زهرا (دخترش)، صدیقه (همسرش)، امیرحسین، فاطمه، پوریا و پیام به قتل رسانده است. محمد در پی سوءظن به همسرش و پسر همسایه دست به این قتلعام زد و بعد از حضور ماموران به خانهاش بازداشت شد. از متهم حین بازداشت یک قبضه کلاشینکف، تعداد بسیار زیادی فشنگ و دو کلت کمری ضبط شده که پرونده آن در دادگاه انقلاب در حال رسیدگی است.
نماینده دادستان ادامه داد: با توجه به مدارک موجود در پرونده درخواست صدور حکم قانونی را دارم.
سپس اولیایدم مقتولان در جایگاه حاضر شدند و فقط والدین فاطمه و پوریا درخواست قصاص کردند. همچنین اولیایدم زهرا و صدیقه نیز اعلام رضایت و اولیایدم پیام و امیرحسین نیز درخواست دیه کردند. در ادامه 12شاکی پرونده که مجروح شده بودند شکایات خود را مطرح و درخواست دیه کردند. سپس به دستور قاضی عبدالهی محمد در جایگاه حاضر شد تا از خود دفاع کند. او اتهام قتل چهار نفر را قبول کرد اما گفت به سمت امیرحسین و پوریا شلیک نکرده است و آنها زمان حادثه در ایستگاه اتوبوس بودند.
متهم گفت: مدتی بود که خانواده محمد (یکی از شاکیان پرونده) در آپارتمان من زندگی میکردند آنها مستاجر من بودند. چند وقتی که از آمدنشان گذشت متوجه شدم محمد و خواهرش آدمهای فاسدی هستند البته خودم چون اتوبوس و مینیبوس داشتم و در زمینه ایابوذهاب ادارات کار میکردم در خانه نبودم. یک روز همسایهها به من گفتند خانه محمد مرکز فساد شده است. خیلی ناراحت شدم چندینبار به پدرش تذکر دادم و بعد فهمیدم زنم صدیقه هم به خانه آنها رفتوآمد دارد و با محمد ارتباط برقرار کرده است. همه ماجرا این نبود خواهر محمد که فاطمه نام داشت هم آدم فاسدی بود پسران جلوی در خانهاش جمع میشدند سوت میزدند و او هم با آنها میرفت. آبروی ما را برده بودند. وقتی فهمیدم این اتفاق افتاده تصمیم گرفتم آنها را بکشم.
اول تصمیم گرفتم با سلاح آنها را بکشم بعد فکر کردم این درگیری درست نیست تصمیم گرفتم ماشین بخرم و به کسی پول بدهم تا در درگیری ساختگی آنها را به قتل برساند اما نشد یک کلاشنیکف از سال 64 داشتم. آن را از زمان جنگ نگه داشته و در خاک دفنش کرده بودم. آن را از زیر خاک درآوردم و از یکی از آشنایانم هم دو کلت کمری و دوهزارفشنگ خریداری کردم. روز حادثه وارد ساختمان شدم اول صدیقه زنم را به قتل رساندم خیلی عصبانی بودم زهرا دخترم را هم به خاطر عصبانیت کشتم بعد به سراغ محمد رفتم و به او دو تیر زدم. خواهرش فاطمه و مادرش هم آنجا بودند چون مادرش بیگناه بود او را نکشتم و فاطمه را با تیر زدم. بعد هم یک عده اراذلواوباش بودند که به خانه من حمله کردند به آنها گفتم بروید و دیگر نیایید.
این اصلا قانونی نبود که وارد خانه من بشوند مملکت قانون دارد پلیس اجازه داشت وارد خانه من شود اما اینها حق نداشتند. اول تیر هوایی زدم و گفتم بروید اما نرفتند من هم عصبانی شدم و تیر زمینی زدم که چند نفرشان زخمی شدند. من اصلا نمیخواستم کسی را اذیت کنم آنها بودند که وارد خانه من شدند لوله آب و چوب هم داشتند و میخواستند من را بزنند من هم از خودم دفاع کردم. اینها اراذلواوباش بودند هرکس دیگری جای من بود همین کار را میکرد.
متهم درباره دو کودک که به قتل رسیدهاند، گفت: آنها در ایستگاه اتوبوس بودند اصلا به من نزدیک هم نبودند که بخواهم به آنها شلیک کنم اگر آنها با تیر من کشته شده باشند قبول میکنم اما من این کار را نکردم. وقتی متهم فاطمه را به فساد اخلاقی متهم کرد پدر او یکبار دیگر در جایگاه حاضر شد و گفت: دختر من 14سال بیشتر نداشت و بسیار پاک و معصوم بود. محمد خانه را به ما فروخته بود با این حال میگفت باید رفتوآمدتان تحت نظر من باشد او خیلی بهانهگیری میکرد و وقتی بچههای برادرم یا زنبرادرم به خانه میآمدند بهانهگیری میکرد و میگفت شما خانه فساد درست کردهاید. او به همه شک داشت مشکل اصلیاش هم با پسر معتادش بود اما خیلی ما را اذیت میکرد. او میگفت پسرت چرا با برادرزادهات مرتب به اینجا میآید در آن زمان پسر من سرباز بود و هفتهای یک شب به خانه میآمد اصلا پسرم هم در خانه نبود او حق ندارد دختر معصوم من را متهم کند. محمد فرزندانش را هم خیلی اذیت میکرد.
سپس محمد -برادر فاطمه- که خودش هم مجروح شده است در جایگاه حاضر شد. او گفت: من اصلا همسر و دختر متهم را نمیشناختم و به خاطر حساسیت زیادی که او داشت حتی سرم را بلند نمیکردم تا اطرافم را نگاه کنم من فقط دو پسر متهم را میشناختم و با آنها صحبت میکردم. البته صحبت هم در حد سلامکردن بود اگر صحبتی هم بود بین مادرم و همسر مقتول بود. یکبار وقتی من از پادگان به خانه رفته بودم چون تنها بودم متهم اجازه نمیداد در خانه بمانم و به من میگفت باید بروی.
کاری کرد که مجبور شدم با پلیس 110 تماس بگیرم و درخواست کمک کنم. او خیلی ما را اذیت میکرد و رفتارهایش بیمارگونه بود. این مرد من را ترور شخصیت کرده است آبرویم را همه جا برده من در این مدت خیلی آسیب دیدم چندجا خواستگاری رفتم به خاطر این اتفاق موافقت نکردند و به من میگویند چه کردهای که چنین کشتاری به راه افتاده. این مرد به خواهر من تهمت زده است و ما از او نمیگذریم و من هم خسارتهایی را که وارد کرده است میخواهم.
بعد از این جوان یکی دیگر از مجروحان در جایگاه حاضر شد. او گفت: روز حادثه من ساختمان روبهرویی کار میکردم صدای تیراندازی که آمد بیرون رفتیم. من مادر فاطمه را دیدم که هراسان بود. محمد دو تیر به سینهاش برخورد کرده بود خونریزی شدیدی داشت چون جبهه رفته بودم بلد بودم خونریزی را بند بیاورم، به او گفتم یک پارچه خیس بده من خونریزی را قطع میکنم یکدفعه صدای شلیک گلوله آمد حتی من آسانسور را متوقف کردم تا متهم نتواند بالا بیاید اما او از پلهها بالا آمد و سلاح را مستقیم به سمت فاطمه دختربچهای که آنجا بود گرفت و در حالی که دخترک به شدت ترسیده بود به سمت او شلیک کرد و او را کشت، بعد هم به سمت ما شلیک کرد.
من سعی کردم از آنجا فرار کنم و چهار دستوپا از پشت آسانسور فرار کردم صدای تیراندازی متهم و صدای التماسهای پسری را که میگفت بابا ما رو نکش ما تو رو دوست داریم، میشنیدم. متهم همینطور شلیک میکرد و صحنه وحشتناکی را درست کرده بود بعد ماموران آمدند و برق را قطع کردند تا متهم نتواند از آسانسور استفاده کند و مجبور شود پایین بیاید. متهم داد میزد کنار بروید دو نفر دیگر هستند که من باید آنها را بکشم و بعد میآیم و خودم را تسلیم میکنم من نمیخواهم به پلیس شلیک کنم. این مرد در ادامه گفت: ما سعی میکردیم به مجروحان کمک کنیم. سعی میکردیم آدمهای بیشتری کشته نشوند اما متهم به ما میگوید اراذلواوباش. ما همه آدمهای آبروداری هستیم و شغل و کارمان مشخص است اگر اوباش بودیم پلیس ما را دستگیر میکرد.
در این هنگام یکی از قضات توضیح داد متهم حق دفاع دارد و میتواند هرچه میخواهد بگوید اما این به معنای آن نیست که دادگاه همه گفتههایش را قبول میکند بنابراین حضار نباید از این گفتهها ناراحت شوند. سپس وکیل متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: در گزارشی که پلیس 110 ارایه داده از اصطلاح جنون آنی برای متهم استفاده کرده است هرچند متهم از رفتن به پزشکیقانونی خودداری کرده و گفته سالم است اما این گزارش وضعیت روحی متهم را در زمان حادثه نشان میدهد. ضمن اینکه پدر فاطمه و محمد که در جلسه نیز حضور دارد در اظهاراتش در دادسرا گفته است متهم دچار بیماری روانی و سوءظن است بنابراین من درخواست دارم موکلم تحت بررسی روانی قرار گیرد.
در ادامه متهم برای بیان آخرین دفاع در جایگاه حاضر شد. او گفت: من از کاری که کردم پشیمان نیستم. اگر باز هم کسی به من و ناموسم توهین کند میکشمش البته باید بگویم من نفهمیدم محمد زنده است وگرنه او را میکشتم. اینها فاسد هستند زن من به خانه آنها میرفت و تا سهنیمهشب ماهواره نگاه میکرد آنها خیلی فاسد هستند. فقط بهعنوان آخرین دفاع از دادگاه درخواست دارم یا من را اعدام یا دوباره به جبهه اعزام کند، اما اصلا پیش این آدمها برنگرداند. او همچنین درباره اینکه تیراندازی را کجا یاد گرفته است، گفت: قبل از انقلاب در دوران سربازی هدفگیری و تیراندازی را خوب یاد گرفتم. بنا بر این گزارش هیات قضات بعد از پایان جلسه دادگاه برای صدور رای وارد شور شدند.
اینم لینکش
https://www.baharnews.ir/vdcau6nu.49nee15kk4.html (180999)