حسین دلیر
«شهر» بهسان خانهی شهروندان، هرساله به خانهتکانی نیاز دارد. زنگاری زدوده؛ رنگ و جلایی خورده و اثاثیهای نو برایش خریده و نصب شود. به گاه فرارسیدن بهمن و اسفند، روزشمار شهرتکانی به شماره میافتد. برای پیشواز نوروز و میزبانی درخور از میهمانان؛ مدیریت شهری آستین همت را بالا زده تا نشان دهد شهر با سال پار و قبلتر تفاوت کرده و مصداق «حول حالنا» گشته است.
حسنو شدن؛ سرزندگی و شادابی با آمدن سال نو در فضای شهر؛ جامعه را مبتلا به نشاط میسازد.برای شهروندان برخی شهرها چنین تجربهایدلچسب و همیشگی بوده و هستند شهرهای دیگر که نوروز با دیگر روزهای سال برایشانتفاوت چندانی ندارد. شهروندان در شهرهای دستهی دوم هرسالهبهجای حرکت در امتداد آینده از نظر سکون و تحولنیافتگی؛ شهر خود را محبوس در سالهای سپریشده میبینند.
آبادان از شمار همین شهرهاست و وضع عمومی آن نشان نمیدهد در اندک روزهای مانده از سال، مهیای استقبال از نوروز شده باشد. نه آذینی و تزئینی؛ نه پروژهای و ساختوسازی که زیبنده این نوشدگی باشد! هر چه میشود مشتی کارهای خرد است که همسنگاینهمه بانگ و خروش تبلیغی نیست!
کارهای رایج و وظیفهی جاری شهرداری در آبادان بهجای پروژههای شاخص روایت میشوند. لکهگیری خیابان؛ نهالکاری؛ گُلکاری؛ نظافت؛ جمعآوری پسماند و ازایندست خدمتهای پایه، با چنان طمطراقی گزارش شده که گویی اقدامی شگفتانگیز باید تلقی گردند!
حق شهروندان بر متولیان مدیریت شهری، انتظار و توقع به عملگرایی بیشتر است. برای توضیح کمکاری هر چه گفته و روایت شود، در شمار بهانه و فرار از پاسخ تفسیر خواهد شد. شهروندان آبادانی عقیده دارند شهرداری و شورای این شهر بهعنوان اصلیترین اجزای تشکیل دهندهی ساحت مدیریت شهری نه تنها به مسئولیت خویش عمل نمیکنند که خودیکی از علل واپسگرایی این شهر بودهاند. در مقامبزرگترین متولی اجرایی و خدماتی؛ مهمترین دغدغهی شهرداری آبادان در دو دهه واپسین، معطوف به تامین منابع برای پرداخت دستمزد کارکنان و رفع چالشهای ابتدایی چون جمعآوری پسماند و زباله شهری بوده است!به دیگر سخن، گویی ارجمندترین رهاورد شهرداری برای شهرمان راباید خدمترسانیحداقلی بهحساب آوریم.بهجای دستگاهی اجتماعی با نهادی خدماتی مواجه هستیم که تنها کاریکاتوری از یک شهرداری معیاراست.
منهای فعل و گفت رسانهای؛ شهرداری در عمل کار چندانی برای رضایتمندی شهروندان انجام نمیدهد. طرح پرسشی ساده اما تاریخی دراینباره ضروری است.چرا شهرداری آبادان، ناتوان از عمل به ماموریتهای خویشاست؟ باید پرسید و بررسید این ناتوانی تاریخی، متأثر از چیست؟ به تعبیریدانشگاهی بایددانست کانون اصلی گرفتاریهای شهریآبادان کجاست؟
در جملهای کوتاه میتوان گفت؛ شهرداری آبادان «توان» مدیریت شهر را بهطور کامل ندارد! یعنی شهرداری نمیتواند کاریدرخور تحول و توسعه مورد انتظار شهروندان انجام دهد. این ناتوانی متأثر از فقر و بنیهی مالی ضعیف است. شهرداری آبادان همانند پادشاه عریان داستان معروف «هانس کریستین اندرسون»میباشد. به تصور اینکه لباس نامرئی پوشیده و غیر او،هیچکس توان –شایستگی- دیدن چنین لباسی را ندارد. یکی باید تا از میان جمع؛ همچون کودک راستگوی داستان اندرسون، فریاد برآورد و این بار بگوید: «پادشاه عریان است».بیهیچ ملاحظهای و با صدای بلند بگوید: «او که نمیتواند خودش را اداره کند؛ چگونه میخواهد شهر را مدیریت کند؟»
ادعای ناتوانی شهرداری نیاز به توضیح و کمی آمارخوانی دارد. از پایان جنگ تحمیلی تا هماکنون؛ شهر آبادان با سه چالش اساسی مواجه بوده است. «وضع بد معابر اصلی و فرعی»؛ «معضل همیشگی پسزدگی فاضلاب و آبهای سطحی» و «واپسماندگی زیباسازی و امکانات شهری». دغدغههایی که مطالبه شهروندان دیگر شهرها نبوده و رفع آنها در آبادان همچنان خواستهای اصلی به شمار میروند.
آبادان منهای این سه چالش نه یک شهر ایدهآل که شهری با معضل کمتر خواهد بود. بهواقع بزرگترین ستم در حق شهروند آبادانی، معطل گذاشتن او در تکرار مطالبههای اولیه است. بیآنکه بداند و بتواند مطالبههای ثانویهاش را طرح کند. خواستههای امروزش با همانها که ۳۰ سال پیش تقاضایش را داشته، یکساناند. گونهای واپسگرایی که بهجای نگریستن به افقهای آینده؛ میخواهد به گذشته بازگردد و شکوفایی نادیده و نسبی دیروزش را طلب میکند.
بهسازی معابر آبادان به 3 هزار میلیارد؛ حل معضل فاضلاب و آبهای سطحی به 5 هزار میلیارد و زیباسازی محیطی و افزایش امکانات شهری حدود 2 هزار میلیارد تومان بودجه نیازمند است. جمع کل این عدد؛ 10 هزار میلیارد تومان برآورد میشود. منهای 3 هزار میلیارد تومان هزینههای مرتبط با رفع چالش فاضلاب که بر عهدهی مدیریت آبفا بوده، شهرداری آبادان برای رفع چالشهای ابتدایی حوزه ماموریت خود، نیازمند 7 هزار میلیارد تومان بودجه است!
برآینددادههای مالی شهرداری، اثبات ناتوانی این دستگاه در مدیریت بهینه شهر آبادان است.این دستگاه بخش قابلتوجهی از منابع مالی را صرف پرداخت حقوق، بیمه و مزایای کارکنان خود میکند. بسیاری از این مبالغ به نیروهای مازاد و حتی افرادی اختصاص مییابد که حضور و عملکرد آنها هیچگونه بازدهی در بهبود وضع شهر و شهرداری ندارد! بر پایه نمودار سازمانی، در شهرداری آبادان باید 800 نفر مشغول به کار باشند. این در حالی است که فقط استخدامیهای قراردادی، رسمی و پیمانی حدود 1300 نفر هستند. افزون بر این تعداد، 500 نفر نیز ذیل شرایط حجمی مشغول به کار شدهاند؛ یعنی 1000 نفر بیش از چارت قانونی!
مجموع پرداختی به این 1800 نفر کارمند و کارگر؛ حدود 20 میلیارد تومان در هرماه است. با ضریبی ساده، شهرداری آبادان هرسال، 240 میلیارد تومان از منابع خود را صرف پرداخت حقوق و مزایا میکند. میتوان دریافت، بیش از 130 میلیارد تومان از این منابع صرف پرداخت حقوق به نیروهای مازاد میگردد. مبلغی که باید پیشران و پشتیبان پروژههای شهری شود! اینبزرگترین انحراف در منابع مالی و پرداختهای شهرداری در تمامی سالهای اخیر بوده است.مجموع درآمدهای شهرداری از محل ارزش افزوده، درآمدهای داخلی سازمانها، مناطق و عوارض ساختوساز، هرماهحدود 17 میلیارد تومان بوده که براییک سال 204 میلیارد تومان میشود.
همینجا با یک تفریق ساده، میتوان دریافت که مجموع درآمدها منهای پرداخت حقوق و مزایا؛ شهرداری را با کسری36 میلیارد تومانی در هرسال مواجه میکند. هرماه مبلغ 3 میلیارد تومان کسری مابهالتفاوت درآمد و هزینه که مشخص نیست به کدام شیوه تامین خواهد شد. تامین نمیشود و به دیون افزوده خواهد شد. بماند که در سرفصل هزینهها فقط به حقوق و مزایا اشاره شده و هزینههای صورت گرفته در اجرای پروژهها، خدمات شهری و... در این گزارش بهعمد نادیده گرفته شد.
تلختر از نتیجهی به دستآمده، انباشت بدهی شهرداری آبادان به اشخاص، شرکتها، بازار، تامین اجتماعی و اداره برق است که این دستگاه را بیش از هر زمان بهصرف منابع حاصل از عوارض آلایندگی جهت پرداخت حقوق و بدهی وابسته میکند. آلایندگی صنایع نفت و پتروشیمی بر سلامت شهروندان تاثیرگذاربوده و «قانون»؛ عوارضی را برای صنایع آلاینده مستقر در محدودههای شهری در نظر گرفته است. در آبادان همهساله پالایشگاه مبلغ کلانی را بهعنوان حق عوارض آلایندگی به شهرداری پرداخت میکند که بهجای هزینه شدن در سطح شهر، منبع پرداخت حقوق و تسویه بدهی میشود!
در شرایطی که زیان آلایندگی فعالیتهای نفتی متوجه همهی شهروندان است اما تنها کارکنان و برخی بستانکاران شهرداری از این منبع؛ منتفع میشوند! در این رابطه با دو پرسش باید شهرداری و شورای شهر آبادان را به چالشی جدی در زمینهی شفافیت و پاسخگویی دعوت کرد.
تفکیک سالیانه و جمع کل عوارض حق آلایندگی از ابتدای پرداخت توسط پالایشگاه آبادان تاکنون چه میزان بوده است؟
این مبلغ کلان، صرف چه فعالیتها و چه فصلهای هزینهای در شهرداری آبادان شده است؟
این حقیقتهای آماری را میتوان در شمار بیتعادلیها دانست. ناموازنههایی که به فقیرتر شدن شهرداری و ناتوانی در اجرای پروژههای شهریمنجر شده است. در چنین شرایطی، نقشآفرینی شهرداری در رفع چالشهای شهری انتظار محالی به نظر میرسد. شهرداری آبادان به جای«حکمروایی شهری» به «خدمات شهری» اشتغال میورزد. اولی را نمیتوان با رویکردهای سادهاندیشانه و مدیریت روزمرهگرا محقق ساخت و دومیاما به هر شکل قابلیت اجرا دارد. حقیقت همین است و جز این نیست؛ عملکردهای موهوم در شهرداری، همچون لباس خیالی پادشاه در آن داستان است. اولویت نخست شهرداری آبادان، پرداخت حقوق کارکنان است نه هزینهکرد در پروژههای شهری! بنابراین میتوان استنباط کرد مردم و شهر آبادان، ناگزیر محبوس و قربانی فقر شهرداری خود شدهاند.