گروه جامعه: رضا صادقیان در گزارشی روزنامه همدلی نوشت: میزان مصرف روزانه کالری توسط هر فرد به عنوان یک شاخص رفاه اجتماعی از سوی محققان، پژوهشگران و تحقیقات علمی در نظر گرفته میشود.
روز گذشته مدیرکل سابق مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون با توجه به مصرف کالری ایرانیان گفته است: ۵۷ درصد از جمعیت ایران سوءتغذیه دارند و کالری لازم را دریافت نمیکنند. بدون شک اعلام چنین موضوعی از سوی مدیر کل سابق وزارت رفاه با واکنشهای بسیاری روبرو خواهد شد و چه بسا برخی از کارشناسان همیشه حاضر به نقد چنین گزارهای بپردازند و با تمسک جستن به برخی گفتارهای امیدوار کننده و نقل شماری از آمارهای گزینشی سخن دیگری به میان آورند. اما بهتر آن است سیاستگذاران، دولتمردان، برنامهنویسان، محققان و صاحبان قدرت با تصویری نزدیک به واقع از وضعیت جامعه روبرو باشند تا امکان فهم مشکلات و بحرانهای امروز براساس ارایه طرحهای مبتنی بر حقایق جامعه بیش از گذشته در ساختار حقوقی، اجرایی و قضایی فراهم گردد.
کاهش مصرف کالری در زندگی روزمره ایرانیان به دلایل مختلف از جمله تورمهای دو رقمی ارتباط پیدا میکند. تورمهایی که ابتدا سفره شهروندان را نشانه میرود و پس از آن در زیست و به عبارتی مشخصتر در شیوه زندگی آنان تاثیری مستقیم برجای میگذارد.
پژوهش اول: برای روشنتر شدن بحران کالری در ایران امروز گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی «میانگین کالری مورد نیاز خانوارهای ایرانی» که در سال 1399 منتشر شده، به عنوان اثری پژوهش محور قابل استناد است. گزارش در همان صفحه اول مینویسد: تامین کالری مهمترین و اولین معیار برآورد خط فقر و نرخ فقر مطلق در یک جامعه است. (ص 1) نویسندگان گزارش براساس آمارهای جهانی باور دارند نیاز هر انسان به صورت روزانه 2100 کالری است.(ص 3) نکته مهم در این گزارش آن است؛ براساس آمارها، از سال 1376 تا 1385 میزان مصرف کالری ایرانیان به 2440 و پس از این سال و تا پایان سال 97 به 2360 میرسد. (ص 9) چنانچه شیوع ویروس در پایان سال 1398 را در نظر داشته باشیم، همچنین معلق شدن برجام و اعمال تحریمهای جدید از سوی آمریکا را در نظر بگیریم و به این موارد افزایش بیکاری، تورم، خط فقر مطلق و کاهش درآمد ایرانیان طی چهار سال گذشته در نظر داشته باشیم، کاهش مصرف کالری طبیعی به نظر میرسد.
اگر کاهش مصرف کالری را به عنوان یک معلول در زندگی شهروندان ایران در نظر بگیریم، پرداختن به ریشههای این مسئله بسیار مهم خواهد بود. عدم پرداختن به بنیانهای چنین موضوعی و نداشتن تصویری همخوان با واقعیتهای اقتصادی، بیتردید سیاستگذار را به سوی اتخاذ تصمیمات آنی و بدون کارشناسی سوق خواهد داد، به عنوان مثال چندان عجیب نیست برخی از سیاسیون به این نتیجه برسند که با توزیع شیر رایگان در مدارس بخشی از کاهش کالری جبران گردد! باید بپذیریم نزول مصرف کالری ایرانیان به یکباره رخ نداده است و با توجه به گزارشهای کارشناسی میتوان رد بوجود آمدن چنین وضعیتی را در سایر پژوهشها و نظرسنجیهای مرتبط در سالهای گذشته به وضوع مشاهده کرد.
پژوهش دوم: برای درک بهتر از وضعیت کالری مورد نیاز ایرانیان به آخرین آمارهای رسمی که درباره فقر در سال 1399 منتشر شده است، میپردازیم. بنیان شکل گرفتن کاهش مصرف کالری در مسائل کلانتر قابل رصد است. گزارش «پایش فقر در سال 1399» را میتوان مستندترین گزارش در همین زمینه دانست. گزارش در خردادماه سال 1400 و با مشارکت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی تهیه و منتشر شده است. در مقدمه گزارش آمده: به طور کلی مهمترین عامل اثرگذار بر متغیرهای فقر و وضعیت معیشت خانوار، تغییرات متغیرهای کلان است. (ص 12) تهیه کنندگان این گزارش براساس نگاه کارشناسی معتقد هستند، تورم، رشد اقتصادی و اشتغال از جمله عوامل تعیین کننده در وضعیت معیشت خانوار ایرانی هستند و در صورتی به تصویر واقعی فقر در کشور میرسیم که این سه متغییر کلان را در بررسیها برجسته کنیم.
گزارش در بخش تورم مینویسد: تورم، از مهمترین عواملی است که بر نرخ فقر و وضعیت معیشت گروههای مختلف درآمدی اثرگذار است. نرخ تورم در طول یک سال، در حالی که درآمدها ثابت است، به طور مکرر از قدرت خرید خانوار میکاهد و باعث میشود تا خانوار با درآمدهای قبلی، رفاه کمتری را به دست آورد. همچنین در سالهایی که نرخ تورم از نرخ میانگین بلند مدت کشور نیز بیشتر است، به طور معمول درآمدها به خصوص درآمدهای گروههای پایین درآمدی مطابق با تورم رشد پیدا نکرده و در نتیجه، سالبهسال از قدرت خرید و رفاه گروههای پایین کاسته میشود. (ص14) چنانچه آمارهای مربوط به تورم را در نظر داشته باشیم، در اسفند 1399 نسبت به اسفند 1398 تورم به حدود 48.7 درصد میرسد. در واقع شهروندان در مقایسه با سال قبلتر، 48 درصد هزینه بیشتری را برای تهیه کالاهای اساسی، کالاهای بادوام و دریافت خدمات پرداخت کردهاند. بنابراین و در صورتی که درآمد آنان ثابت و یا به میزان تورم افزایش نداشته باشد، این قشر از شهروندان فقیرتر از سال گذشته شدهاند و چنین فقری به صورت مشخص در سبد غذایی و مصرف کالری آنان تاثیر مستقیم خواهد داشت.
سرفصل «رشد اقتصادی و درآمد سرانه» مخاطب را با تصویری تلختر از شرایط اقتصادی جامعه ایران روبهرو میکند. درآمد سرانه در ایران تقریبا از سال 1386 به غیر از سالهای رونق نفتی، روند نزولی داشته است. تنها در سالهای 1389 و 1390 با افزایش قیمت نفت و سالهای 1395 و 1396 افزایش فروش نفت پس از توافق برجام سبب افزایش درآمد سرانه شده و در باقی سالها کاهش درآمد سرانه رو به کاهش بوده است.(ص 18) در بخش مربوط به «اشتغال و بیکاری» میخوانیم: بیکاری یکی از عوامل سقوط برخی خانوارها به زیر خط فقر است و تحولات آن در شوکهای اقتصادی میتواند در وضعیت فقر در جامعه اثرگذار باشد. (ص 23) تهیه کنندگان گزارش به دلیل شیوع کرونا و تعطیل شدن برخی مشاغل به این نتیجه میرسند که در سال 99 بیش از یک میلیون شغل که اکثر این مشاغل در بخشهای خدماتی از قبیل دفاتر مسافرتی، سینما، خطوط حمل و نقل هوایی، استخر، مکانهای ورزشی و ... از میان رفته و همین امر در تشدید فقر تاثیرگذار بوده است. گسترش ویروس کرونا طی دو سال گذشته در اقتصاد تمام کشورها تاثیرات منفی برجای گذاشت، آنچه برای ما اهمیت دو چندان دارد تاثیرات تشدید کننده خط فقر مطلق و همزمان شدن آن با ویروس عالمگیر کرونا است. به عبارتی کرونا باعث فقیرتر شدن جامعه ایران و افزایش فقر شد.
در بخش «تحولات فقر» گزارش آمده: مجموع تحولات اقتصاد کلان نشان داد که خط فقر به عنوان مقدار حداقل هزینهی استاندارد با احتمال زیادی به علت نرخهای تورم بالا افزایش یافته و در مقابل با عدم افزایش درآمدهای خانوار و افزایش بیکاری، نرخ فقر نیز میتواند افزایش داشته باشد.(ص 30) نرخ فقر در سال 1398 به حدود 32 درصد رسیده که بالاترین نرخ طی ده سال گذشته است. نرخ تورم بالا به خصوصا از سال 1397، رکود اقتصادی و کاهش پیوسته درآمد ملی سرانه باعث شده است تا خانوارهای ایرانی به طور مکرر طی ده سال گذشته با کاهش رفاه مواجه بوده و در نهایت در سال 1398 در حدود 26.5 میلیون نفر در زیر خط فقر قرار داشته باشند. (ص 33) گزارش با بررسی نرخ فقر در تمام استانهای کشور مینویسد: استان سیستان و بلوچستان با نرخی معادل 62 درصد بالاترین نرخ را به خود اختصاص داده و استان یزد با 16 درصد دارای کمترین نرخ محرومیت بوده است.(ص 36)
اطلاعات گزارش فوق مشخص و پیامدهای آن در گزارههایی مانند کاهش مصرف کالری و یا نداشتن تغذییه مناسب و جذب کالری با مصرف غذاهای کمکیفیت در زیست روزمره شهروندان نمایان میشود. بنابراین در جامعهای که شمارگان 26.5 میلیون نفر زیر خط فقر قرار داشته باشند، لاجرم مصرف کالری پایین خواهد آمد.
بازخوانی نتایج یک نظرسنجی: واپسین نظرسنجی که با محوریت مصرف کالاهای غذایی قابل استناد است، نظرسنجی منتشر شده توسط مرکز افکار سنجی دانشجویان در سال 1399 است. براساس این نظرسنجی و در مقایسه با آمارهای سال 1398، سفره شهروندان به واسطه تورم و گرانی کوچک شده است. چنانچه تورم سال 99 را براساس آمارهای مرکز آمار عدد 36 درصد در نظر بگیریم، خواه ناخواه تاثیر این تورم در کوچک شدن سفره مردم را شاهد خواهیم بود.
براساس این نظرسنجی که در سال 1399 انجام شده است؛ 4.3 درصد خانوارها هر روز گوشت قرمز مصرف میکنند. 40.2 درصد گفتهاند در هفته چند روز و 32.8 درصد در ماه چند روز گوشت قرمز مصرف میکنند. لازم به ذکر است 14.4 درصد خانوارها در سال گذشته چندبار گوشت قرمز مصرف کردهاند. در مقایسه با خرداد 98 به میزان افرادی که گفتهاند در خانوادهشان اصلاً گوشت قرمز مصرف نمیکنند 3.5 درصد افزوده شده است. مصرف گوشت مرغ در خانوارهای ایرانی طبق نظرسنجی به این ترتیب است: 4.4 درصد خانوارها هر روز، 62 درصد چند روز در هفته و 28.4 درصد چند روز در ماه گوشت مرغ مصرف میکنند. 3.7 درصد خانوارها طی سال گذشته چندبار گوشت مرغ مصرف کردهاند. میزان مصرف گوشت مرغ در مقایسه با خرداد 98 حدود 12.6 درصد به صورت مصرف هرروز یا چندروز در هفته در سبد غذایی خانوارها کاهش داشته است. گوشت ماهی یکی دیگر از منابع پروتئینی است که میزان مصرف آن در بین خانوارهای ایرانی پرسیده شده است. 0.6 درصد گفتهاند طی یکسال گذشته در خانوادهشان هر روز ماهی مصرف شده است. 11.4 درصد چند روز در هفته، 30.2 درصد چند روز در ماه و 33 درصد چند روز در سال گذشته ماهی مصرف کردهاند. میزان مصرف روزانه و چندروز در هفته گوشت ماهی نیز در مقایسه با سال 1398، 8.3 درصد کاهش داشته است.
با توجه به اطلاعات منتشر شده در همان نظرسنجی؛ مصرف لبنیات نیز در مقایسه با آمارهای سال 98 روند کاهشی داشته است. بیتردید کاهش مصرف لبنیات، گوشت قرمز، مرغ و ماهی به دلیل افزایش قیمت این محصولات با افت همراه بوده است. میتوان گفت، به دلیل آنکه رشد تورم از قدرت خرید شهروندان طی سالهای گذشته پیشی گرفته است خانوار ایرانی لاجرم به سوی کاهش مصرف محصولات غذایی و یا ناچار به حذف برخی مواد اصلی از سبد غذایی شده که چنین رویکردی به کاهش مصرف کالری مورد نیاز منجر شده است.