محمد توکلی
مهمترین ویژگی مناظره دوم را میتوان روشن شدن بیش از پیش این نکته دانست که انتخابات۹۶ نه رقابت بین شش کاندیدا بلکه رقابتی بین دو تفکر است. تفکری مبتنی بر میانه روی و تفکری که مبنای خود را بر تندروی قرار داده است. نامزدهای جریان مخالف دولت تا پیش از انتخابات۹۶ و حتی تا حدودی تا قبل از مناظره دوم سعی داشتند بین خود مرزبندیهایی را نشان دهند اما مناظره جمعه نشان داد که که هدف یکسان هر سه کاندیدای جریان اصولگرا مقابله با دولت روحانی است.
تفاوتی ندارد که نامزدهای اصولگرا عضو حزبی ریشه دار با بیش از نیم قرن تجربه باشند یا شهرداری که سه دوره شانس خود را برای کسب عنوان مرد اول اجرایی کشور به کار بسته است و یا دادستان سابق کشور، در هر نقش و موقعیتی که باشند ظاهراً برای مخالفت با دولت مستقر همدل و همصدا شده اند. در مناظره دوم دیگر خبری از میرسلیمِ دانشگاهی و رئیسیِ آرام نبود. همه به یکصدا و با رفتاری «قالیباف گونه» به حسن روحانی و کارنامه سه سال و نیمه اش تاختند. ظاهرا رفتار و گفتار تندروانه شهردار تهران در فاصله بین مناظره اول و دوم به دو نامزد دیگر جریان اصولگرا هم سرایت کرده است. از جهاتی آنچه در مناظره دوم رخ داد کار را تا حدود بسیاری برای رای دهندگان ساده کرده است، به این معنا که امروز دیگر مشخص شده است که رای به هر کدام از سه نامزد جریان اصولگرا (قالیباف، رئیسی و میرسلیم) یک معنا بیشتر نخواهد داشت؛ بازگشت به تندروی.
جریان اصولگرا تمام سعی خود را به کار بسته است که به هر طریق ممکن خودش را از عملکرد به جای مانده از «معجزه» اش دور نشان دهد و در این راهترفندهای مختلفی را از بایکوت رسانهای احمدی نژاد تا حذف سیاسی او به کار بسته است اما حقیقت این است که «دم خروس» پیداست. به ستاد انتخاباتی رئیسی نگاهی بیندازید، چهرهها و گفتهها شما را یاد چه کسی و چه دورهای میاندازد؟ به راه و روش غیراخلاقی و انتقام جویانه که شهردار تهران در مناظرهها مطابق آن عمل کرده دقت کنید به یاد چه کسی میافتد؟ میرسلیم در مناظره دوم شبیه چه کسی و چه تفکری شده بود؟ تعریف و تمجیدهای بی سابقه قالیباف از دولت سابق قابل کتمان است؟
انتخاب آسان است؛ یک سو مشغول تکرار مطالب راست و دروغی است که رسانه هایی همچون کیهان، فارس و. . . در سه سال و نیم اخیر به طور مداوم از آنها گفته است و طرف دیگر هم با کارنامهای مشخص در سه سال و نیم اخیر پیش روی شماست. یک طرف محمدجواد ظریف را شایسته محاکمه و مجازات میداند و آن سو ظریف را همچون قهرمانی ملی میستاید. یک سو شهدا و ارزشهای ملی و دینی را برای کاسبی سیاسی خرج میکند و طرف دیگر بی آنکه وارد این نوع سوءاستفادههای مرسوم شود از خود و عملکردش میگوید.
یک سو آرزوهای نشدنی اش را در قالب وعده هایی مردم فریبانه مطرح میکند و طرف دیگر واقعیات و ظرفیتهای واقعی کشور را برای مردم تشریح میکند. انتخاب با مردم است که کدام راه را برگزینند. راهی که انتهای آن انزوای کشور، افزایش تحریمهای اثرگذار بر معیشت مردم و فزونی گرفتن تهدیدهای نظامی باشد و یا راهی که میانه روی را در عرصههای داخلی و خارجی به تندروی و ماجراجوییهای بی حاصلی که نتیجه اش را در رنج مردم بین سالهای ۸۴ تا۹۲ دیدهایم ترجیح میدهد.