✍ داوود حشمتی
ماجرای فحاشی نماینده سراوان به یک کارمند گمرک بار دیگر یک مساله را داغ کرد، اینکه: «مسئولیت لیست امید با خاتمی است».
اصولگرایان از قبل طی برنامهریزی مشخص از هر فرصتی برای آنکه داغ و درد ناشی از «تکرار» خاتمی را جبران کنند، استراتژیشان این بود: «فاکتور همه هزینهها را باید به نام خاتمی نوشت». صرفنظر از اینکه آنها قاعده و قانون خودنوشته «ممنوع التصویری و ممنوع نام بردن» خاتمی را نقض کرده و اینجا که میرسید یک جانبه به او حمله میکردند، این موضوع این بار از سوی دیگر نیز مورد توجه است.
حالا آنها که با تکرار خاتمی به لیست امید رای دادند هم از سکوت او ناراحتند. چرا؟ و آیا حق دارند از خاتمی مطالبه داشته باشند؟ این مطالبه دقیقا چه باید باشد؟ اینجا سعی میکنم به این سئوالات پاسخ دهم.
طرف اصولگرا همانطور که رائفیپور در یک توئیت به روشنی نوشت، خواهان «خفهخون گرفتن» خاتمی هستند. تکلیف و برنامه آنها مشخص است چون تکرار خاتمیِ ممنوعالتصویر شده، توانسته بود بر امپراتوری رسانهای آنها غلبه کند.
اما این موضوع طرف دیگری هم دارد. در شماره ۱۲ هفته نامه صدا در پاسخ به گفتههای باهنر که میگفت خاتمی با شرط و شروطی میتواند به سیاست برگردد، نوشتم که اگر قرار به حضور دوباره خاتمی در عرصه انتخابات است اتفاقا این خاتمی است که باید برای طرف مقابل شرطگذاری کند. چون هماو بود که با تکرارهایش صندوقهای رای را پر کرد.
با این حال سئوال این است که آیا رایدهندگان هم از خاتمی حق و حقوق را باید مطالبه کنند؟ بدون شک پاسخ مثبت است. اما چگونه؟
در علم مدیریت اصلی وجود دارد به نام «تناسب میان پاسخگویی و اختیار». به این معنا که مدیر باید به اندازهای که مسئولیت و پاسخگویی دارد، اختیار داشته باشد. همینطور به اندازهای که اختیار دارد، پاسخگو هم باشد. حالا نگاه کنیم ببینیم میان اختیار و پاسخگویی سیدمحمد خاتمی تناسبی برقرار است؟ اگر نیست چه باید کرد؟
واقعیت این است که خاتمی توجه نداشت که با تکرارش چه مسئولیتی بر خودش تحمیل میکند. مسئولیتی که پاسخگویی را نیاز دارد اما اتفاقا اختیاری هم با آن همراه نیست. آنها که تلاش میکنند طولانی مدت مدیریت کنند، سعی میکنند اختیاراتشان را فراتر از مسئولیتهایشان تنظیم کنند. اما این مساله در مورد خاتمی کاملا برعکس بود.
شرایط بسته شدن لیست امید را حتما به خاطر داریم که همه ردصلاحیت شده بودند. با این حال آیا میتوان از خاتمی سلب مسئولیت کرد؟ به باور من خیر.
از دو سو، دو نوع مسئولیت را بر خاتمی مترتب میدانند. الف: مدعیان ارزشی به همراه براندازان میگوید مسئولیت خاتمی این است که عذرخواهی کرده و دیگر وارد عرصه انتخابات نشود. این دو با وجود آنکه با یکدیگر به ظاهر در تضاد هستند، در این امر اشتراک منافع دارند.
یک طرف فکر میکند با عدم حضور خاتمی مشارکت حداقلی میشود و توانایی به قدرت رسیدن را دارد. طرف دیگر هم میگوید با روی کار آمدن دوباره اقتدارگرایان قطعا فضا برای براندازی بیشتر فراهم میشود.
ب: تودههای مردم و آنها که به ندای تکرار او لبیک گفتند هم خواهان مسئولیتپذیری خاتمی هستند. خاتمی اگرچه در این باره پیشتر عذرخواهی هم کرده بود، با این حال مسئولیتپذیری او چگونه میتواند تامینکننده خواستههای مردم باشد. این موضوعی است که باید بر سر آن بحث کرد و به توافق رسید و از او خواست تا دستکم در یک سال و نیم باقی مانده تا انتخابات آینده این نحوه از مسئولیتپذیری را اجرایی و عملی کند.
به باور من مسئولیت خاتمی این است که اگر اختیار این را ندارد تا لیست امید و اعضای شورای شهر را در سازوکارهای درونی و چهرهبهچهره به کاری ترغیب، تشویق یا وادار کند، باید در کنار مردم از رای آنها پاسداری کند. این درست است که نبودن افراطیون مجلس نهم دستاورد محسوب میشود، اما وقتی شاهد فشارهای اجتماعی، کارگری و اقتصادی هستیم بدون شک او بیش از همه فعالان سیاسی، روزنامهنگاران و فعالان صنفی مسئولیت دارد. از همین رو سکوت او را نمیتوان پذیرفت.
او باید در این نوع موارد خواستههای مردم را سر دست گرفته و از آنها که با کمک او به قدرت رسیدند، درخواست حرکت داشته باشد. مسئولیت خاتمی امروز ایستادن در کنار مردم و مطالبهگری است. مطالبهای که بیش از آنکه از حاکمیت و جناح مقابل باشد، از کسانی است که بهواسطه محبوبیت او بر صندلیهای سبز و قرمز مجلس و شورا تکیه زدند.
دست آخر اینکه خاتمی امروز در مقابل خود و نامش هم مسئول است. امروز علاوه بر آنکه نباید اسیر خواستههای افراطیون شود که میخواهند او «ساکت شود»، باید مسئولیتش در قبال خود و نمایندگانی که با گرو گذاشتن آبروی او به مجلس رفتند را به او یادآور شد./امتداد