كوروش شفيعي ايراننژاد
گفت: دیدی آخرِ کار، ادعای پاکدستیِ دولتمردانِ عدالت محورِ مهرورز به کجا انجامید؟ عجب صدای مهیبی داشت این سقوط تشت رسوائی از بام عوامفریبی!
گفتم: کدام آخر کار؟ این تازه اول کار است و از این صداها، بیشتر خواهیم شنید! مگر باور نداری که: «همه مردم را برای مدت کوتاهی میتوان فریب داد و بعضی از مردم را برای همۀ عمر؛ ولی همۀ مردم را برای همۀ عمر نمی توان فریب داد!»؟... هشت سال کسانی با نقاب "نوکری مردم" اقتصاد این مملکت را به قهقرا بردند، آمار وارونه دادند و طلبکار ملت هم شدند؛ ولی سنت الهی در برملا شدن مکرهایشان، خدشه ناپذیر بود.
گفت:حالا آن رفقای عزیزی که حمایتهای بی نظیری از دولت پاکدست محبوبشان داشتند چه ميخواهند بگویند و چه بهانهای برای آن همه تعریف و تکریم و پشتیبانیِ بی دلیلشان خواهند داشت؟ همان رفقایی که فقط خود را صاحب اصلی انقلاب و قیم ملت و معیار تشخیص حق ميپندارند و بر طبل بصیرت میکوبند. همانهایی که هر صدای انتقادی را به طعن و تمسخر و شدت و حدّت مینوازند و به ضدیت با نظام متهم ميکنند!
گفتم: ای بابا! مگر نمیدانی دیوار حاشا بلند است؟ کدام حمایت؟ کدام پشتیبانی؟ کدام اصولگرایی؟!...فعلاً که باد، در جهتِ "اعلام برائت" ميوزد... حامیان پروپاقرصِ سابق، فعلاً پیاده روی در کوچۀ علی چپ را برگزیدهاند و لابد همۀ ملت را مبتلا به آلزایمر میپندارند! البته به زعم آنان بخشی از مردم که ذاتاً اشتباهیند و – بلانسبت – "عوضی" تشریف دارند!
گفت: آخر چه دلیلی داشت که آنچنان دگم و محکم، پشت آنهمه خطا و انحراف بایستند تا امروز نتوانند از زیر بار مسئولیت خسارتهایی که بر کشور وارد شد بگریزند؟ اگر در آن موقع بخاطر منافع جناحی و تعصبات باندی و از سر بغض نسبت به اصلاحطلبان، مهر تأیید بر کلیّتِ اقدامات اعجاب انگیز معجزۀ هزاره نمیزدند؛ امروز مجبور به حاشا نبودند و نیازی نبود تا تمام همت خود را مصروف نمایند که شاید مردم باور کنند که : «من نبودم دستم بود! تقصیر آستینم بود!!»
گفتم: تو هم خیلی داری سخت میگیری؟ چه کسی گفته ایشان دل نگران باور مردم هستند؟... برای دلواپسانِ همیشه پایدار، موضوعات مهمتری هم برای دلواپسی وجود دارد. مثلاً اینکه: چرا و به چه علت وزیر، چند قدم با طرف مذاکرۀ خود "تاکی واکی" کرده است! مذاکره ای که مدتهاست پشت یک میز و در مرآی افکار عمومی انجام میپذیرد و محرمانه و مخفیانه هم نیست... با وجود چنین نگرانیهای بزرگی که مخلّ امنیت ملی میتواند باشد(!)، چند اختلاس و سوء استفادۀ برملا شدۀ ناقابلِ دوازده - سیزده رقمی یا همین کمک چندصد میلیونی دولت مهرورز به 170 نمایندۀ همیشه پایدار در حمایت از دولت سابق، به کجای چه کسی بر ميخورد؟!
گفت: حالا کمی موضوع برایم روشن شد! ... کم کم دلیل نعل وارونه زدن ها و رد گم کردن ها و هیاهو و صدای "رسا"ی دلواپسان و حامیان رسانهای آنها را میفهمم ولی... هنوز این را متوجه نمیشوم چه شده که دولتمردان سابقاً مهرورز، چوب حراج به رفاقتشان زدهاند و دیگر قربان صدقۀ هم نمیروند و "خط قرمز" تعیین نمیکنند و بجایش پنبۀ یکدیگر را ميزنند؟!
گفتم: مگر این حکایت را نشنیدهای که: «دو رفیق که از قضا یکی از آنها نابینا بود از داخل کاسه ای بطور شراکتی مشغول خوردن "تنقلات" بودند و قرار گذاشته بودند هرکدام، هربار فقط یک عدد از تنقلات داخل کاسه را بر دارند و بخورند... ناگهان دوست نابینا، مچ دست رفیق بینای خود را چسبید و عتاب برآورد که «چرا چهارتا چهارتا بر میداری رفیق؟»... رفیق بینا که متحیر شده بود با لحنی حاکی از تعجب پرسید: «از کجا فهمیدی من چهارتا چهارتا بر میدارم؟!»... و رفیق نابینا پاسخ داد: « چون من سه تا سه تا بر ميداشتم و تو اعتراضی نداشتی!»...
عاقلان (يا همون فتنه گران!!) اين وضعيت امروز ما رو پيش بيني كرده بودن و اونا با بصيرت واقعي هر آنچه كه ما در آينه ني ديديم رو تو خشت خام ميديدن!! (285072)