مهدی چلوی*
گروه مقالات: تا پیش از این، پرداختن به جزییات گفتگوهای دیپلماتیک در حوزه رسآنه ای از سوی دیپلماتها کاری نسنجیده به شمار میآمد و این گفتگوها پشت درهای بسته و بصورت محرمانه و به دور از چشم و گوش کنجکاور خبرنگاران انجام میشد. بنابراین جامعه جهانی در کوتاه مدت انتظار آگاه شدن به چند و چون این مذاکرات را نداشت و تنها به تحلیلهای غیر شفاف ژورنالیستی بسنده میکرد. تحلیل هایی که بر پایه گمان و از روی قراین و رفتار بازیگران شکل میگرفت و راستی آزمایی آنها به گذر زمان نیاز داشت، که پس از گذشت چندی نادرستی اغلب آنها نمایان میگشت.
این دیدگاه را میتوان پیامد نگاه سنتی و بدبینانه در روابط بین الملل دانست که در پی شکست نگاه خوشبینانه و آرمانگرا در میانه دوجنگ جهانی پدید آمده بود. آرمانگرایی به دلیل ناتوانی در پیشگیری از وقوع جنگ جهانی دوم مورد سرزنش قرار میگرفت، و بر همین مبنی رویکردهای آرمانگرایانه از سوی رئالیستها ناکارآمد جلوه میکرد، و به این بهانه گفتمان واقع گرایی در روابط بین الملل چیره شد. رویکردی که به سرشت بشر بدبین بود و این نهاد بد را اصلاح ناپذیر میدانست و راهکار حل منازعات را خوداتکایی به وسیله افزایش قدرت و در نهایت جنگ را پیشنهاد میداد.
همین رویکرد باعث میشد که سیاستمداران و دیپلماتها به دلیل بدبینی به نهاد بشر و نبود نیاز به پاسخگویی به افکار عمومی، جامعه جهانی را از روند مذاکرات میان دولتها آگاه نساخته و پشت درهای بسته با فراغ بال درباره چگونگی تقسیم جهان با هم به سازش برسند. نمونه عینی این نگاه را در پیمآنهای”سور” ،”سایکس پیکو” ،”ورسای”و”تهران”دید، که در مورد اخیر باوجود برگزاری این نشست در پایتخت ایران، حتی شاه از روند گفتگوهای قدرتهای بزرگ غربی آگاهی نداشت چه رسد به مردم و روزنامه ها.
اما با گذشت زمان آشکار شد که دلیل شکست رویکرد آرمانگرایانه در روابط بین الملل، نه ناکارآمدی این نگاه، بلکه نبود آمادگی در سطح جامعه جهانی بوده است. در اروپا باوجود بالابودن سواد مردم و رشد رسانهها و مطبوعات به دلیل جنگ خانمان سوز اول، فضا به نحو زیادی امنیتی و نظامی بود و امکان هم افزایی برای صلح و سازش وجود نداشت. در دیگر نقاط جهان نیز به دلیل بیسوادی و ناآگاهی مردم امکان نفوذ رسآنهای یافت نمیشد، و به بیانی افکار عمومی پدیدار نشده بود. به همین دلیل، میتوان ادعا کرد که ناکارآمدی دیدگاه خوشبینانه گذار و موقتی بوده و این ناکارآمدی گوهری نیست و به عرضیات زمانی-مکانی پیوند خورده است.
اما امروزه با رشد فضای فکری جهانی، باسوادی عمومی، گسترش رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش مردم در حیات سیاسی-اجتماعی پررنگتر از گذشته شده است و دیگر نمیتوان تصمیمات مهم و سرنوشت ساز را از دید آنها پنهان کرد. دیگر دلایل امنیتی و نظامی دهههای پیشین برای حذف کردن مردم و افکار عمومی توجیه پذیر نیست، چرا که فضای میلیتاریزه گذشته به فضای هم اندیشی و آشتی در سطح جهانی بدل گشته و نتنها ارتباطات دولتها دارای پیچیدگی شده بلکه مردم، گروههای اجتماعی، نهادهای فرا ملی و شرکتهای چند ملیتی خود را به عنوان بازیگر پویا جا انداخته اند. ابزار دیپلماسی بازیگران تازه وارد”رسانه”است. رسآنهای که بر پایه دیدگاههای خوشبینانه میتواند سرشت پاک بشر را به وی معرفی کند و با پروراندن بشر به تکامل او و در پایان به گفتگو و آشتی جهانی رهنمون کند.
جای بسی خرسندی دارد که ایران سردمدار بازگشت به روشهای انسانمدارانه و مداراجویانه گردیده و در راه اجرای این نوع از دیپلماسی تلاشهای عملی خود را به کار گرفته است. در طول دو دهه گذشته، این دومین بار است که ایران منادی گفتگو برای صلح شده است، ولی در مورد پیشین، زیاده خواهی طرفهای غربی در برابر حسن نیت و همکاری ایران، منجر به فراموشی طرح گفتگوی تمدنها شد و پس از آن ما شاهد بروز جنگ و خونریزی در جای جای جهان به ویژه خاورمیانه بودیم. اما این بار ایران، که نماینده فرهنگ پربار ایرانی و تمدن اسلامی به شمار میآید، بار دیگر آشتی و گفتگو را به جهان عرضه کرده است و این رویکرد میتواند به بازیابی هویت صلحطلب ایرانی-اسلامی که با رویه اشتباه اسلامگراهای سلفی و همچنین تبلیغات نادرست لابیهای راستگرای افراطی در غرب مخدوش شده است، کمک فراوانی بنماید و به جهانیان این پیام را برساند که اسلام باترور، خشونت و جنگ پیوندی ندارد، بلکه این نوع برداشت ناشی از نسخه اسلام وهابی و تبلیغات رسانههای افراطی در غرب است.
دیپلماسی هستهای ایران نشان داد که میتوان از ظرفیت افکار عمومی جهانی بهره برد و با طرح مسایل پیشِ روی مردم و گروههای اجتماعی، آنها را در روند تصمیم گیری در مسایل سرنوشت ساز سهیم کرد. بارها در طول مذاکرات هستهای دیده شد که دکتر ظریف با خبرنگاران از بالکن هتل محل مذاکرات ارتباط برقرار میکند و یا اینکه از طریق شبکههای اجتماعی چون تویتر به مخاطبان گزارشهایی هر چند مبهم میدهد. در کنار اینها ظریف و موسویان (مذاکره کننده ارشد هستهای دولت اصلاحات) با نوشتن سرمقالههایی در روزنامههای معتبر و پرتیراژ غربی با ذهن مخاطبهای اروپایی و امریکایی که در پی صلح هستند، ارتباط برقرار میکردند و ما نتیجه آن را در توافق ژنو دیدیم.
همین رویکرد در زمینه مسایل منطقهای در حال پیگیری است و ما همیشه یادداشت یا سرمقالهای در زمینه تبیین سیاستهای اصولی ایران و نیز روشن کردن مواضع کلان مشاهده میکنیم. این نوع دیپلماسی از حمایت فکری، مالی و تسلیحاتی عربستان وترکیه از گروههای اسلامگرای سلفی پرده بر میدارد و نیز تبلیغات جناحهای راستگرا و تندرو در غرب که به کشور عربستان وترکیه نزدیک هستند خنثی میکند، در نتیجه در سطح دیپلماتیک قدرت چانه زنی ایران افزایش مییابد.
مخاطب این نوع دیپلماسی آن دسته از شهروندان و گروههای اجتماعی میباشند که در پی سازش و آرامش در سطح جهان، و خواهان گسترش روابط فرهنگی و بازرگانی میان کشورها هستند. با تقویت جایگاه این دسته از اجتماعات از راه جهت دهی به افکار عمومی، میتوان نیروهای افراطی که تفسیری بدبینانه از سرشت بشر دارند را بیاثر کرد و صلح را در جهان نهادینه کرد. در پایان نیاز به یاددآوری دوباره دارد که هرچند رویه آرمان خواهی و خوشبینی به آینده منادی صلح و برادری در جهان است اما باید گفت تصور شرایط آرمانی همه گیر بسیار سخت و دور از ذهن است. بنابراین در رویکردهای اجرایی برای درک وضعیت زمانی-مکانی موجود، باید درصدی هم به امرِ واقع هم چشم داشت و در سیاستگذاری خارجی در راستای خردورزی و عملگرایی (حد میانه آرمانخواهی و واقعگرایی) گام برداشت، زیرا با این روش و درک مقتضیات تاریخی، رسیدن به آرمانها دست یافتنیتر به نظر میآید.
* کارشناس ارشد علوم سیاسی