مرتضی آژند
یکی از مشکلاتی که همیشه در این کشور وجود داشت جلوگیری از بیان واقعیتها و هشدارها در خصوص عواقب مدیریتهای غلط به بهانه سوء استفاده احتمالی دشمنان بود. هر وقت فردی یا دستهای بر آن شد تا نقصانی را هشدار دهد به بهانه سیاه نمایی از وضعیت کشور دهانش را بستند تا کشور چنان در باتلاق مشکلات اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی فرو رود که دیگر نیازی به روشنگری دلسوزان نباشد. طرز تفکری که انتقاد و تذکر دادن را بازی در زمین حریف و نمونهای از گل به خودی میداند، تنها به خاطر فرار از مسئولیت و پاسخگویی در مقابل افکار عمومی برای همه قدمهای غلطی است که برداشته است. حامیان این تفکر تنها اهداف نسبی کوتاه مدت را در نظر دارند و در بلند مدت در هر سیستمی فعالیت کنند آن را به نابودی خواهند کشید.
در نسخه به روز شده مخالفت با نقد و روشنگری، احزاب سیاسی حاکم به خصوص اصلاح طلب نقد درون گفتمانی را که لازمه ماندگاری این جریان است را به بهانه سوءاستفاده احتمالی اصولگرایان به حاشیه راندهاند. این طرز تفکر در شرایطی حاکم شده است که بازیگران جدید این جریان با ضعیفترین کارنامه عملکردی، اهداف خود را با برچسب اصلاح طلبی بدون پاسخگویی جلو میبرند.
از آنجایی که جریان اصلاح طلب در چند سال اخیر به واسطه برخی از محدودیتها و کجرفتاریها به ناچار بازیگران خود را تغییر داده است نیازمند نقدی صریح و شفاف از درون خود جریان است تا قطار اصلاح طلبی را به ریل خود برگرداند. حتی اگر این روشنگریها به اشتباه بودن یا رسوایی بعضی از تصمیمهای این جریان و افراد یا استفاده کوتاه مدت طیف مقابل منجر شود. فارغ از لزوم گوشزد کردن رفتار و اعمال اصلاح طلبانه و عمل به شعارهای رنگارنگ مدعیان اصلاحات یک نمونه که نیازمند بررسیهای دقیق و هشدارهای لازم است، بحث ورود آقازادههای ژن خوب به سطوح مختلف مدیریتی کشور است. قرار بر این نبود که برخی از بازیگران اصلاح طلب با شعار حکومت قانون و عدالت اجتماعی اعتماد مردم را جلب کنند و به دنبال به کارگیری سوگلیهایشان در پستهای مدیریتی کشور باشند یا برای خوشبخت کردن آنها از هیچ گونه رانتی دریغ نکنند. مگر کارنامه خود این افراد برای کشور و جریان اصلاح طلبی چه بوده است که حالا باید ژن خوبشان را هم در کشور استمرار دهند؟
مدعیان شعاری اصلاحات بدانند که نسل جدید اصلاح طلب چک سفید امضا در حمایت ابدی به هیچ کسی نداده است و به کارنامه عملکردی برخی از این منتخبین نیز با نگاه شک وتردید نگاه میکند، چه برسد که بخواهد گوش به فرمان آقازادههایی شود که حتی از خودشان اسم و رسمی ندارند و تنها به اسم پسر یا دختر فلانی شناخته میشوند. آقایان و خانمهای اصلاح طلب اگر پست گرفتن یا شرایط اقتصادی عالی فرزندانشان را به شاگرد ممتاز بودن و نفر اول کلاس مربوط میدانند، برای اینکه وقت گرانبهایشان گرفته نشود در همان تهران برای نمونه سری به دانشگاه صنعتی شریف بزنند و آمار رتبههای برتر کنکور، معدلهای درخشان و تعداد خروج دانشجویان این دانشگاه از کشور را بررسی کنند.
سر راهشان یک سری هم به دانشگاه تهران بزنند تا از نزدیک با مشقت و سختی درس خواندن ژن خوبهای واقعی و رتبه برتر کنکور آشنا شوند و در آخر بازدیدی از تنها دانشگاه تحصیلات تکمیلی کشور (تربیت مدرس) داشته باشند تا شاید به شاخصهایی از شاگرد ممتاز بودن برسند. اگر کنجکاوتر شدند نگاهی به آمار بیکاری فارغ التحصیلان این دانشگاهها در کنار آمار بالای بیکاری ۵۰ درصدی فارغالتحصیلان دانشگاهی کشور بیندازند تا بهتر متوجه شوند که نماینده مجلس شدن، شورا بودن، مدیرعامل شدن، عضو هیات مدیره بودن، شهردار شدن، کارخانه داشتن، و. . . فرزندانشان به خاطر استعداد خارق العادهای نیست که ندارند بلکه برای ژنهای خوبی است که به واسطه اعتماد مردم به شما، آنها صاحب شدند.
درست است که به کارگیری ویروس ژنهای خوب دارای سابقه طولانی و همگانی است و شاید در بین اصولگرایان و اعتدالیون شایعتر هم باشد، اما شماها نماینده جریانی هستید که اسم اصلاحطلبی را یدک میکشد و به واسطه همین برچسب هم مردم از شما حمایت میکنند. حال شایسته نیست وقتی که توانایی کوچکترین حرکت اصلاحطلبانه را ندارید، غم آقازادههایتان را برای ما به یادگار بگذارید.