روزنامه بهار: در برابر تعداد بسیار زیاد تحلیلهای ستایش آمیز از نطق رییسجمهور روحانی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل، بودند رسانههایی که اعتقاد داشتند آن چه روحانی گفت در پاسخ به گفتههای دونالدترامپ، رییس جمهور ایالات متحده کافی نبود و این نظر را مطرح میکردند که مواضع روحانی میبایست صریحتر از این بود. آنان بر این عقیدهاند که روحانی میبایست وارد جدال کلامی باترامپ میشد و به جای انتقادات دیپلماتیک به گفتههای رییس جمهور آمریکا پاسخهای قاطعتری به او میداد. این نوع نگاه را میتوان در رفتار و گفتار مسئولان دولتهای نهم و دهم در حوزه سیاست خارجی کاملا مشاهده کرد. رفتاری که موجب ذوق زدگی برخی در داخل و هزینههای بسیار برای کشور در صحنه بینالمللی میشده است.
تحسین آن تندرویها که در پوشش «انقلابیگری» هم انجام میشد سبب ایجاد روحیهای در برخی از مسئولان و بخشهایی از جامعه شده است که تصور میکنند که احقاق حقوق مردم ایران از راههای دیپلماتیک و حرکت در چارچوبهای قواعد بینالملل کاری عبث است و حتی گهگاه به آن برچسب سازشگری هم زده میشود. از این واقعیت گریزی نیست که در ذهن برخی شعارهای بلند پشتتریبونهای امن ارزشی بیشتر از مذاکرات سخت و فشردهای دارد که نتیجه آن رفع تحریمهای متنوع و بیسابقه است.
بیاییم با یک مثال این مطلب را شرح دهیم؛ پس از نطق تندروانهترامپ در سازمان ملل - چه آن را توهین به مردم ایران بدانیم، چه اعتراض به نظام سیاسی حاکم در ایران در مخرّب بودن آنتردیدی ایجاد نمیکند - شاهد آن بودیم که در برخیتریبونهای رسمی واکنشهایی با ادبیات تند مطرح شد و در آخر هفته پیش نیز تجمعاتی برگزار شد که در آن شعار معروف مرگخواهی برای آمریکا و دیگر کشورهای غربی بیان شد. برخی این تجمعات و شعارها و ادبیات تندوتیزتریبونهای رسمی همچون نماز جمعه علیهترامپ را در مقایسه با نطق دیپلماتیک حسن روحانی اقداماتی درستتر، انقلابیتر و سودمندتر برای ملت ایران میدانند. و یا در مثال دیگر، بعضی نوع مواجهه احمدینژاد و تیم سیاست خارجی دولت او در بین سالهای ۸۴ تا ۹۲ را نسبت به اقدامات دولت روحانی و دستگاه دیپلماسی دولت اعتدال بیشتر بر مبنای اهداف انقلاب میپندارند.
شاید بتوان علت اصلی چنین نگاهی را نوعی قشریگری دانست که با توجه به ظاهر ادبیات و بدون نگاه به تبعات آن هر چه صدایی بلندتر و نابهنجارتر باشد آن را انقلابی میخوانند و هر چه اتکای اقدامات و اظهارات بر اساس منافع ملی و علم دیپلماسی استوار باشد انگ «غیرانقلابی» بودن میخورد. به طور خلاصه میتوان گفت ما در حوزه سیاست خارجی با دو رویکرد «شبه انقلابیگری» که بر مبنای قشریگری استوار است و همچنین رویکرد «دیپلمات-انقلابی» مواجهایم که مبنای آن کار کارشناسی و توجه به منافع ملی به جای اهداف زودگذر جناحی است.