علیرضا طالبزاده
میشد به جای کمپین «#فرزندت-کجاست؟» که بیشتر با پاسخهای غیردقیق، مبهم و کلی مسئولین و مدیران نظام برای نشان دادن اینکه بله «ما نیز هم!» تو عروسی هستیم جواب داده میشود یا در شبکههای اجتماعی پست میشود یک کار دیگر کرد و اندکی تخصصی با مساله برخورد کرد: از این آقایون و خانمها که فرزندانشان همه دارای مدارک دکترا و فوق لیسانس از دانشگاههای ملی و معتبر هستند و همیشه تمام فکر و ذکرشان کشور و انرژیشان صرف خدمت به خلق خدا که خود عین عبادت است میشود پرسید: مدارک تحصیلی خودتان و فرزندانتان را چگونه و به چه نحوی کسب کردهاید؟ آیا از رانت علمی، بورسیه دولتی یا از سهمیههای کنکور و دانشگاهها استفاده کردهاید؟ بیشک درصد قابل توجهی اگر اندکی صداقت به خرج بدهند خواهند گفت که از بورس دولتی، سهمیهها و. . . سود برده و مدرک کسب کردهاند و از اینجا بحث سهمیههای کنکور کلید میخورد، زخم کهنهای که نیاز مبرم به درمان دارد. اما هنوز چوب لای این زخم گذاشته میشود تا درمان نشود.
نه! این طوری که نمیشود ما که همش به خودمان رسیدیم همه چیز را برای خود برداشتیم، فقط به خود فکر کردیم. رسیدههایش را برای خود و خانواده و عزیزانمان سوا کردیم، ملاحظه هیچ کسی را هم نکردیم تمام آش را بین خود تقسیم کردیم به پایین مجلس نرسید، گرسته ماندند: استخدام، مدرک، وام، پست و... را همه را برای خود کنار گذاشتیم و برای خود سهمیههای رنگارنگ وضع کردیم. پس چرا ادای آدمهای منصف را در میآوریم؟ قبول که ظاهرا همه چیز را ما بدست آوردهایم اما برای منافع کشور اندکی هم کوتاه بیاییم. چرا برای به جامه عمل پوشاندن به تن نحیف شعار رفع تبعیض و عدالت آموزشی چرا از حذف سهمیههای کنکور شروع نکنیم؟ برای دهها سال حرف همان بود: رفع تبعیض! اما تنها حرف بود و بس! اما چرا قدمی برداشته نمیشود برای برقراری عدالت آموزشی. قرار ما این نبود قرار ما یادتان رفت! قرار بود همه چیز را تقسیم کنیم و شریک بشویم. و قرار بود همه حق تحصیل و ادامه تحصیل داشته باشند.
صداها بیشتر شده است. سهمیهها آرام آرام صدای بیسهمیهها را درآورده و کلافهشان کرده است. آنها میپرسند: چه دلیلی برای ادامه سهمیههای کنکور هست. فرزندان با دیدن کارنامههای سهمیهایها میپرسند چرا ما سهم و سهمیهای نداریم؟ این منضفانه نیست! صداها اندکی بلندتر شدهاند: لطفا سهمیههای کنکور از هر نوعش را جمع کنید! کارنامههای سهمیهایها که با درصدهای ناچیز رشتههای پزشکی و مهندسی دانشگاههای درجه یک قبول شدهاند در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. فلسفه برقراری یا تشدید سهمیهها دیگر کسی به غیر از دارندگان این نوع سهمیهها را قانع و خوشحال نمیکند. نیازی به آوردن توجیه و دلیل و حجت برای حذف سهمیهها و سهمیهبازی و سهمیهسازی نمیبینم. ادامه سهمیهها بازی خطرناک و ناشیانه و غیرحرفهای است و اصلا آفتی برای نظام و انقلاب است، عملا نوعی تقسیم کردن و درجهبندی کردن آحاد جامعه و فرق گذاشتن بین فرزندان کشور و دلسرد کردن آنهاست، ریشه به تیشه علم زدن است و خود عین سد کردن رشد علمی کشور است. حقوق شهروندی ایجاب میکند که فکری اساسی برای حل این معضل شود.
یکی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی در پستی با عنوان «اصلاح یک قانون غلط: سهمیه ایثارگری» در یکی شبکههای احتماعی با دست گذاشتن روی «سهمیه ایثارگری» با تاکید بر اینکه ما همه قدردان خانوادههای ایثارگران هستیم و با دعوت از خواننده برای «از کوره درنرفتن» استدلال قانع کنندهای برای حذف سهمیهها میآورد: «تصور بفرمایید سواد زبان انگلیسی یا فرانسه یا هر نوع زبان خارجی مان در سطح پایینی قرار دارد. آیا فردی که به این زبانها مسلط است میتواند تمام یا بخشی از سواد زبانیش را به ما ببخشد؟ یعنی بدون این که ما تلاشی بکنیم بخشی از سوادش به یکباره به ما منتقل شود؟ به نظر میرسد به غیر از علم، دانش و مهارت همه چیز را میتوان به دیگران بخشید. مشکلی هم پیش نمیآید. مثلا فردی که مشکل مالی دارد، شما میتوانید تمام یا بخشی از دارایی تان را به دیگران منتقل کنید. بدون اینکه وی تلاشی بکند. اما آیا قابل تصور است که فوکو، ژیرو، فوکویاما، اینشتین بتوانند دانش خود را به یکباره به ما منتقل کنند و ما یک شبه فوکو، ژیرو، اینشتین و. . . . شویم؟ آیا این عملی است؟ »
روزنامه شرق در شماره ۳۲۱۴ تاریخ ۱۶ مرداد ۳۹۷ در یادداشتی با عنوان «پیامدهای منفی نظام سهمیهبندی در کنکور» به قلم مهدی بهلولی با انتقاد از ادامه این روند مینویسد: «این موضوع که در این کشور روزبهروز از اعتبار سواد، دانش، پژوهش، مدرسه و دانشگاه کاسته میشود و بر شمار مدرکداران بی یا کمسواد افزوده میشود، بیعلت نیست. این روند بیش از هر چیز پیامد سیاستهای نادرستی است که از بیرون فضای دانش بر آن بار میییشود. نمونه بارز این سیاست نادرست و بیبنیاد که این روزها سخت محل پرسش بخشی از جوانان این کشور است، نظام سهمیهبندی در کنکور است. با چه استدلالی، کسی که در درسخواندن انگیزه و توان بایسته را نداشته و رتبه کنکور او مثلا ۵۰ هزار است، با اعمال سهمیه، رتبهاش میشود پنج هزار؟ ! اگر از انتقادهای بسیار که به کنکور وارد است، بگذریم، در کل باید پذیرفت که پیشرفت در سطح و رتبه دانشی، باید از رهگذر کوشش در کسب دانش و اندیشهورزی در این زمینه باشد. هیچ عامل دیگری نباید باعث جهش یکباره از یک سطح به سطح دیگری در دانش شود.
اعمال این دست سیاستها- که در واقع مانند مواد نیروزا و دوپینگ در مسابقات ورزشی عمل میکنند- بیش از هر چیز به نابودی انگیزه تلاش در راه بهدستآوردن دانش میانجامد و پیامدتربیتی نادرست برای کسی دارد که از آن استفاده میکند؛ چراکه درمییابد همیشه از امتیازی ویژه برخوردار است که او را از دیگران جلو میاندازد. بر دیگران هم این اثر را میگذارد که تلاش و توان راستین نیست که مشخص میکند چه کسی در چه سطحی است و باید در کجا قرار گیرد.» خبرگزاری دانشجوبان ایران (ایسنا) در ۳۰ خرداد ۱۳۹۷ خبر زیر را مخابره کرد: با تصویب مجلس سهمیه ورود به دانشگاه همسران و فرزندان جانبازان و رزمندگان افزایش مییابد. نمایندگان مجلس شورای اسلامی ماده واحده طرحی را تصویب کردند که بر اساس آن سهمیه ورود به دانشگاه همسران و فرزندان جانبازان و رزمندگان افزایش مییابد. به گزارش ایسنا، نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز طرح اصلاح بند الف ماده ۹۰ قانون برنامه ششم را در دستور کار قرار دادند و ماده واحده این طرح را با ۱۱۹ رای موافق ۵۸ رای مخالف و ۱۲ رای ممتنع از مجموع ۲۱۳ نماینده حاضر به تصویب رساندند که بر اساس آن سهمیه ورود با ۵ درصد سهیمه اختصاصی برای همسران و فرزندان جانبازان زیر ۲۵ درصد و همسران و فرزندان رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه به ۳۰ درصد افزایش یابد.
عرفان کسرایی، پژوهشگر مطالعات علم در واکنش به این خبر افزایش سهمیه ایثارگران در کنکور در مقالهای با عنوان «سهمیهها، بورسیهها و ژنهای خوب» در یکی از وبسایتهای خبری مینویسد: «استفاده از یک رانت حکومتی، آن هم در ابعادی این چنین وسیع، سطح علمی دانشگاهها را به شدت تنزل خواهد داد و با ایجاد یک فرصت تحصیلی نابرابر، فارغ التحصیلانی را وارد بازار کار خواهد کرد که فاقد صلاحیت و توانایی علمی لازم هستند.» کسرایی وجود سهمیه مناطق (سهمیه مناطق یک و دو و سه) که بر اساس میزان دسترسی به امکانات آموزشی طراحی شده منطقی و عادلانه میداند، اما سهمیه هایی نظیر ایثارگران و جانبازان، سهمیه بسیجی فعال (برای دانشگاه آزاد) ، ساختگی، رانت تحصیلی و مغایر با عدالت آموزشی و فرصتهای برابر میداند، و آن را چیزی میداند که در کمتر نقطهای در دنیا میتوان یافت. او با اشاره به بورسیهها و سهمیههای رانتی و گرایش مدیران نظام به عضویت در هیئت علمی دانشگاهها مینویسد: «این سوءاستفادهها و رانتها نه تنها نظام آموزش عالی کشور را با فاجعهای جبران ناپذیر مواجه میکند بلکه دانشجویان و دانش آموختگان و اساتید واقعی دانشگاههای ایران را در نزد مجامع علمی بین المللی بی اعتبار میسازد.»
اما از نگاهی دیگر پدران در خانه به شوخی یا به جد مورد سرزنش فرزندان قرار میگیرند که چرا رزمنده یا آزاده نیستند یا بلایی سرشان نیامده تا فرزندان خلف یا ناخلف آنها از سفره سهمیههای بادآورده و رنگارنگ به نان و نوایی برسند. وقتی از وفاق یا آشتی ملی بحث میکنیم آفتی که بر جان این وفاق و وحدت میافتد و آن را تنها در حد حرف و شعار متوقف نگه میدارد تبعیض است. اگر یکی از بدترین اختراعات بشر را پلاستیک بدانیم شاید یکی از بهترین دستاوردهای بشر در قرون اخیر «دموکراسی» و یکی از بدترین پدیدههای مقابل دموکراسیها تبعیض است که در طول تاریخ، روح بشر را خورده و او را از هر شکنجه فیزیکی دیگر بیشتر عذاب داده است. ادیان آسمانی آمدهاند تا مرهمی باشند بر تبعیضی که بر بشر رفته و ظلمی که انسانها از قبل آن متحمل شدهاند. «تبعیض» در معنای عام و خاصش دارای نسخههایی پیچیده در جهان معاصر بوده و تنوع بالایی دارد. بیشک همه ما در زندگی اشکالی از تبعیض را تجربه کردهایم.
در سادهترین شکلش در دوران درس و مدرسه از اینکه معلم، تنها یکی از دانشآموزان را مامور دادن ورقههای امتحان به دانشآموزان میکرد یا همیشه از یک شخص واحد میخواست تخته پاککن را بشوید در رنج و عذاب بودیم. ما حاضر بودیم هفتهها گرسنگی و تشنگی بکشیم اما این تبعیض به زعم ما آشکار را نبینیم. چقدر دلمان میخواست یک بار هم که شده معلم به ما بگوید برو گچ بیاور یا دفتر کلاسی را از مدیر بگیر و بیاور. حساسیت انسانها به تبعیض بسیار بالاست و کوچکترین تبعیض را میتوانند با حسگرهای روحی خود تشخیص دهند. حتی فرزندان قادرند تبعیض در نگاه والدین را هم تشخیص دهند. تبعیض برای همه ناگوار است و انسانها عکسالعملهای متفاوتی در مقابل آن از خود نشان میدهند که ممکن است با خشونت هم همراه باشد. اما تبعیض از نوع دولتی نتایج فلاکتباری ببار میآورد و روابط اجتماعی بین مردم را تیره و خدشهدار میسازد.
زمانی که بر آمریکاییها از تبعیض و ظلمی که در طول تاریخ خود بر سیاهان روا داشتهاند خرده میگیریم معمولا در جواب میگویند: «ما ادعای دموکراسی کامل نداریم و داریم تمرین دموکراسی میکنیم. ما زمانی سیاهها را به صورت کتابی و سرپا و فلهای با کشتی از آفریقا برای بردگی به امریکا میآوردیم اما به مرور به جایی رسیدیم که یک سیاه پوست رییس جمهور ما میشود و حداکثر سعیمان را میکنیم که حق و حقوق همه اقلیتها را به رسمیت بشناسیم.» لذا دموکراسی را شاید به نوعی باید فرآیند در نطر بگیریم که هیج وقت نتوان به حالت ایدهآل آن رسید، اما میتوان به آن نزدیک شد یا آن را تمرین کرد. همانطور که اشاره شد در این میان دخالت و سیاستهای حکومتها در روابط مردم و اقوام و شهروندان تاثیرات زیادی دارد و با توجه به درجه درک صحیح از موقعیت و وضعیت جهان و عقلانیت و اتخاذ سیاستهایی که منافع ملی را در نظر داشته باشد نه منابع گروهی خاص را دولتمردان، هم میتوانند موجب همدلی و امیدواری شوند و هم باعث کینه و دشمنی.
اگر زمانی همسایهها در صلح و صفا و یکدلی و آرامش با هم زندگی میکردند و با هم روابط حسنه داشتند دخالت دولت و دادن رانتهای علمی و اقتصادی و امتیازات دولتی به گروههایی خاص این روابط را خدشه دار کرده است. همانطور که اشاره شد دخالت دولت در روابط بین آحاد ملت و حتی همسایهها عواقب فاجعهباری ببار آروده است. فرزند دلبند شما همت به خرج داده و روزها و شبها تلاش کرده درس خوانده و رتبهای قابل قبول در کنکور کسب کرده است اما همسایه دیوار به دیوار شما با تلاش جزئی با استفاده یا سوءاستفاده از سهمیههای دولتی هم بهترین دانشگاه قبول شده و هم در سازمانی دولتی استخدام شده است. اینجاست که تبعیض خودش را تمامقد نشان میدهد. شما به مرور از همسایهات که رانت خواری میکند خوشتان نمیآید و به تدریج از او نفرت پیدا میکنید از دولت هم. هنوز قادر نیستید مساله را برای خود توجیه کنید. دیگر از آن روابط صمیمی که در سالهای دور با هم داشتید خبری نیست. این کار حکومت است که با لوس کردن گروههای خاص و دادن امتیازات خاص و رانتی روابط شما را خدشهدار کرده است.
ماراتن کنکور ظاهرا برای همه مسافتش باید برابر باشد اما در عمل یکی نیست و در این گوشه جهان قواعد خاص خود را دارد. در این ماراتن قواعد بازی جوانمردانه رعایت نمیشود. به هنگام شروع مسابقه، گروهی خاص را از خط استارت کنکور ۱۵ تا ۲۰ کیلومتر جلوتر قرار میدهند تا از آنجا مسابقه دو خود را شروع کنند و به خط پایان برسند! داستان سهمیّهایها قرار نیست به این زودی پایان یابد. تصویب یا تقویت سهمیهها دوباره زخم کهنهای است که سرباز کرده است و به این زودی التیام نخواهد یافت. اصلا اگر از همان اول چیزی به نام سهمیه ایثارگران، سهمیه رزمندگان، سهمیه خانواده شهدا، سهمیه آزادگان و... برای استخدام یا ورود به دانشگاه اختراع نمیشد و به فرهنگ لغات اضافه نمیشد شاید حقی برای صاحبان این سهمیهها ایجاد نمیشد و الان کسی به برچیدن و حذف این رسم نامیمون و مظهر تبعیض علمی فکر نمیکرد.
کسی که مبدع سهمیهها بوده شاید فکر نمیکرد که سهمیهها تا دهها سال و تا زمان فعلی ادامه داشته باشد. واقعیت این است که در گذر زمان حقی برای گروهی ایجاد شده است که آن قدر به مذاق آنها خوش آمده است که دل کندن وترک اعتیاد به آن بسی سخت و دشوار به نظر میرسد اما آن گروههای خاص تا الان اگر از مزایای آن استفاده کردهاند اعتراضی نیست اما همانطور که اشاره شد لازم است اندکی هم کوتاه بیایند، مردانگی و همت به خرج داده و شاخ و برگ سهمیهها را کوتاه کرده، آن را هرس کنند و موتور سهمیهبازی را برای همیشه خاموش و متوقف کرده و کرکره مغازههای سهمیّهبازار را پایین بکشند و تعطیل کنند. این به عدالت بسیار نزدیکتر است. نه اینکه هر روز به سهمیهها شاخ و برگ داده و سهمیهای نو وضع کنند و درصدها را دستکاری کنند. فرزندان و وارثان صاحبان سهمیهها بزرگ شده و به بلوغ فکری رسیدهاند تا موضوع را حلاجی کرده و درک کنند.
صاحبان سهمیههای رنگارنگ و ذینفعان بیشترشان صاحبنفوذ و دارای مناصب دولتی ردهبالا در مجلس و سازمانها و نهادهای حکومتی از قدرت سیاسی و اقتصادی بالایی برخوردار هستند. شاید به همین علت است که داستان سهمیهها هر از چندی ابعاد تازهای به خود میگیرد و فصل جدیدی به آن افزوده و در مقابل حذف و برچیدهشدن آن مقاومت میشود. مردانگی و آیین فرهنگ ایرانی ایجاب میکند که این گروهها اندکی کوتاه بیایند و حداقل به خاطر محفوظ نگه داشتن ارزش خدمات و جانفشانیهای درخشان خود و به احترام خون شهدا و برقراری عدالت آموزشی و اجتماعی و جلوگیری از کم رنگ جلوه دادن ایثارگریهایشان و درنیامدن صدای اعتراض مردم و بیسهمیهها داستان سهمیه را برای همیشه تمام کنند و به این تبعیض و رانت علمی آشکار مهر «باطل شد» بزنند. بوی بد این تبعیض علمی و ظلم آموزشی و عواقب آن به آن ور مرزها هم رسیده و وجهه علمی کشور را خدشهدار کرده است.
در طول سالها فاصلهای بین سهمیهایها و آزادها ایجاد شده است. برقراری سهمیهها به نوعی سوءاستفاده از قدرت و به خود رسیدن و به خود فکر کردن است. آیا زمان آن نرسیده که نگاهی به بیرون از خود بیاندازیم و سهم را با بقیه برابر کنیم؟ وقتی قدرت و نفوذ دست ماست دور از انصاف و دموکراسی است که فقط به خود فکر کنیم و برای خود بهترین قسمت گوشت را کنار بگذاریم. باید اندکی هم به منافع عموم ملی هم فکر کنیم. برای شروع شفافیت و عدالت برچیدن سهمیههای رنگارنگ میتواند استارت خوبی باشد. در خاتمه ضروری است با توجه به درجهبندی کیفی دانشگاهها اشاره کوتاهی هم داشته باشم به سهمیه و امتیازاتی که برای فرزندان اعضای هیئت علمی دانشگاهها در نظر گرفته میشود از جمله «تسهیلات مربوط به انتقال فرزندان اعضا هیات علمی دانشگاهها» . این نوع هم در طبقهبندی رانتی قرار میگیرد و با عدالت آموزشی همخوانی ندارد.